طرد آقاخان نوری از سوی ناصرالدین شاه
اراذل نور و اقربای نزدیک و دور خود را که هر یک عفریتی بودند از عفاریت انس و فرعونی از طواغیت بشر به مناصیب علیّه و القاب عالیه رسانده اکثر بلکه همه امورات دولت را برایشان مخصوص و مقامشان را بر جمیع منتسبان خلافت و امراء و اعزّه ایران مقدم و مرجح داشت و چنانشان بر دست اختیار در مهمات مملکتی بسط داد که در اقطار ممالک بیمساهم و مشارک حکم میراندند و بیمحابا در اتلاف اموال و نفوس رعایا مجدّ و ساعی بودند
سندی که ملاحظه میکنید مربوط به دوران عزل آقاخان از سمت صدارت عظمی و مشاغل و مناصب دولتی است. هشدار ناصرالدینشاه به جانشینان خود درخصوص او و اعضای خاندانش، حاکی از مضرات فراوان اقدامات آنان برای منافع ملی ایران است که از جنبههای مختلف بروز و ظهور یافته بود.
ملاحظه و مطالعه این سند مخاطب را با دیدگاه ناصرالدینشاه نسبت به اقدامات میرزاآقا خان نوری و خانواده او آشنا میسازد.
متن سند
انشاء مرحوم میرزا مهدیخان بیانالملک پسر میرزا ابومحمد مرحوم گرمرودی که در خیانت طایفه نوری به دولت ایران از قول پادشاه جمجاه ناصرالدینشاه خلداله ملکه به عنوان فرمان قضا توامان.
بسماللهالرحمنالرحیم
خداوندی را ستایش و پروردگاری را پرستش میکنیم عزّ نصره و جلّ ذکره که ساحت خاک را از گوهر تابناک ما زیب و بها بخشید و عرصه حمیّت و حمایت ما را ملجاء ستمرسیدگان و عصمت جوار و ذمّت زنهار ما را مأمن درماندگان کرد حمدا لهُ و شکرا لِالائِه.
از هنگامی که به مبارکی و سعادت و تأیید و نصرت متکفل امر خطیر خلافت گشته و به یاری خدای جاوید زمام حلّ و عقد و امر و نهی جهان و جهانیان را به دست مراد و اختیار خود گرفتهایم، اوقات همایون ما پیوسته به ترویج امور دین و استحکام آیین سیدالمرسلین صلواتاله علیه و آله اجمعین و آسایش خلق روی زمین مصروف بوده و همت شاهانه بر آن مقصور داشتهایم که آفاق جهان الی الابد از ذکر مفاخر و ماثر ما مزیّن گردد و اوراق دفاتر روزگار از عدل و انصاف ما حاکی شود، رجاء واثق به الطاف پادشاه لم یزلی آن است که تا پاسبانی بندگان خود را بر ذمّت ما باز گذاشته است، توفیق اقامه عدل و ادامه فضل و احسان را در حقّ زیردستان از ما بازنگیرد و ما را بر عواقب امور و حقایق حالات آنا فانا داناتر و بیناتر کند چنانکه به تعلیم ربانی و تأیید یزدانی بر قبایح اعمال و فضایح افعال میرزا آقاخان نوری و اتباع و احفاد او ملهم شدیم و شرّ این گروه ناسپاس را از بندگان خدا رفع کردیم.
سلاطین نسل همایون اصل ما باید این فرمایش و نصیحت خدیوانه و کریمانه ما را آویز گوش اعتبار خود داشته احدی از آحاد این طایفه را که در نور مازندران به اولاد خواجه مشهور و معروفند در هیچ عهدی از عهود در امور نوکری راه ندهند و کار دیوانی به این گروه حقنشناس نفرمایند که مایه زیان دین و دولت است. و موجب نقصان عدل و مروّت. مَن جرّبالمجرّب حَلَّت به النّدامه
اکنون محض کمال اشفاق و عنایت و خیرخواهی و نصیحت در حق اخلاف خود که بعونالله تعالی تا جهان باقی است بر تخت مملکت و سریر سلطنت متمکن خواهند بود از تکالیف خسروانه خود میدانیم که شمهای از این معنی را بیان فرماییم و در صحیفه روزگار و خزانه اقتدار به یادگار گذاریم تا ایشان را سرمشق حکمرانی باشد و به نقش و نگار ظاهر و زبانبازی روی اندود این طایفه فریفته نشوند. در دولت شاهنشاه طاب ثراه محمدشاه غازی والد تاجدار ما انارالله برهانه به نقد این مدبّر کافر نعمت مدتی وزارت لشکر داشت به استصواب مرحوم حاجی میرزا آقاسی که در وزارت آن حضرت مقبول القول و مسموع الکلمه بود حبس و اعتزال یافت بعد از آنکه نوبت جهانداری به ما رسید و اورنگ شهریاری را به وجود همایون خود بیاراستیم این مدبّر مزوّر به حضرت ما توسل جست و در برائت ذمه خود براهین و ادلّه اقامه نمود از آنجا که به غور حاجی میرزا آقاسی در مهمّات دولتی چندان اعتماد نداشتیم و غالب اعمال او را خارج از رویّه میدانستیم عزلت این مدبّر را از اغراض نفسانی او تصور فرموده قلم عفو بر جرایم او کشیده صورت ظاهر و بردباری او را بر کفایت و صداقت حمل فرموده به اعطاء لقب و ازدیاد جاه و منصب به افتخار او افزودیم چندی به همین اعتبارات در حضرت خلافت معزّز و محترم زندگانی میکرد و هر روز به نوعی تلطف و احسان میدید و در اکثر امورات دولتی دخلی تمام داشت. تا اینکه رأی جهانآرای به تغییر وزارت عظمی قرار گرفت و بدین لحاظ که بیان فرمودیم او را شایستهتر از دیگر چاکران دولت دیده تشریف این عطیه کبرا را بر او ارزانی داشته چنانکه لازم است دست او را در کفایت مهمّات مملکت مبسوط و مطلق فرمودیم. همین که اقتدار یافت و اختیار دید همه نعمتهای ما را به کفران مقابله نمود و به غدر خدیعت روز به روز در تضییع دولت و تخریب ملت اهتمامات بلیغه نموده و به عمل آورد. اراذل نور و اقربای نزدیک و دور خود را که هر یک عفریتی بودند از عفاریت انس و فرعونی از طواغیت بشر به مناصیب علیّه و القاب عالیه رسانده اکثر بلکه همه امورات دولت را برایشان مخصوص و مقامشان را بر جمیع منتسبان خلافت و امراء و اعزّه ایران مقدم و مرجح داشت و چنانشان بر دست اختیار در مهمات مملکتی بسط داد که در اقطار ممالک بیمساهم و مشارک حکم میراندند و بیمحابا در اتلاف اموال و نفوس رعایا مجدّ و ساعی بودند به حدّی که نزدیک بود جمیع ملت که مشابه عیال ما هستند از مراحم و اشفاق ما مأیوس شوند و محض اینکه قبایح اعمال او به عرض و استحضار ما نرسد بزرگان دولت و باریافتگان حضرت را که معتمد ما بودند در پیشگاه همایون مقام قرب داشتند هر یک را به بهانهای از درگاه دور کرد و خانههای قدیمی را برانداخت و در هیچ یمینی یساری باقی نگذاشت. از توفیرات خزانه بجز نامی به عرض ما نرسید و ارتفاعات ممالک غالبا در خرج متعلقان او صرف شد و جز اینکه خیالات فاسده خود را لباس صلاح پوشانده در صورت خیر و صواب به عرض برساند و ما را به اجرای آن مشغول دارد، اگرچه متضمن نقض پیمان و با دول همعهد و همجوار باشد، مقصود دیگر نداشت.
اکنون که یک سال متجاوز است دست او را از کارها کوتاه فرمودهایم با اینکه با نفس کامله شاهانه خود به اجرای مهمّات دولتی و انجام امور سلطنتی مشغولیم هنوز هزار یک از خرابیهای او را به اصلاح نیاوردهایم. لعنهْالله علیه و احفاده و اتباعه اجمعین
اکنون که یک سال متجاوز است دست او را از کارها کوتاه فرمودهایم با اینکه با نفس کامله شاهانه خود به اجرای مهمّات دولتی و انجام امور سلطنتی مشغولیم هنوز هزار یک از خرابیهای او را به اصلاح نیاوردهایم. لعنهْالله علیه و احفاده و اتباعه اجمعین.
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس بهر دستی نباید داد دست
بالجمله چون به تلقین اقبال و دولت بر خفایای تسویلات و تلبیسات او واقف شدیم و دیدیم که سپاهی و رعیت به ستوه درآمده و وجوه مواجب حشم و ابواب معایش لشکر در انحطاط افتاده و نزدیک است که در ملک خللی فاحش و زللی شنیع ظاهر گردد لهذا او را با جمیع تبعه و احفاد از مناصبی که داشتند برانداختیم و آنگاه بر ما روشنتر و محققتر گشت که رَجم و نفی او از درگاه شاهنشاه غازی به الهام و هدایت الهی بوده است، نه ابرام و سعایت حاجی میرزا آقاسی. سلاطین نسل همایون اصل ما باید این فرمایش و نصیحت خدیوانه و کریمانه ما را آویز گوش اعتبار خود داشته احدی از آحاد این طایفه را که در نور مازندران به اولاد خواجه مشهور و معروفند در هیچ عهدی از عهود در امور نوکری راه ندهند و کار دیوانی به این گروه حقنشناس نفرمایند که مایه زیان دین و دولت است. و موجب نقصان عدل و مروّت. مَن جرّبالمجرّب حَلَّت به النّدامه.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ( با تلخیص)