مدیر زندگی خودتان باشید!
زندگی ما شبیه یک معماست که بخشهای مختلفی را شامل میشود. برای هدایت این بخشها، لازم است یاد بگیریم که چگونه آن را مدیریت کنیم.
در واقع مدیریت زندگی، یک هنر است؛ هنری که هر یک از ما نیاز به آموختن آن داریم. در مدیریت زندگی، هر یک از ما یاد میگیریم چگونه افکار، روابط، سلامت و کارمان را که از مهمترین جنبههای زندگیمان است، کنترل و هدایت کنیم. در این مطلب، به مهمترین جنبههای زندگی که مدیریت صحیح آنها بسیار ضروری است، خواهیم پرداخت.
مدیریت افکار
کار ذهن این است که فکر تولید کند. ذهن، این کار را بیوقفه و سرسختانه انجام میدهد. برخی از افکار معنادار است و برخی از آنها معنای چندانی ندارد. برخی از افکار به حل مشکلات منجر میشود و برخی دیگر با ایجاد ترس، ما را زمینگیر میکند.
بعضی از افکار به ما کمک میکند کشتی زندگیمان را به پیش برانیم و برخی دیگر، ما را در انبوهی از خود سرزنشگریها و نفرت از خویشتن، به گل مینشاند. ما به هر آنچه فکر میکنیم باور داریم؛ درست مثل این است که در دامی گرفتار شدهایم. اغلب ما به قدری افکارمان را جدی میگیریم که میتوانند ما را بترسانند، ما را از خودمان متنفر سازند یا ما را از دیگران ناامید کنند.
شما در قفسه های ذهنتان فهرست بلندبالایی از افکار کهنه دارید، اگر یکی از آنها، هماکنون بیشتر به ذهنتان خطور میکند و دست از سرتان برنمیدارد، کار را با همان فکر شروع کنید.
فرض کنیم شما در یکی از روابط دوستانه خود آسیب دیدهاید و این فکر گرفتارتان کرده است: «همه مردان (یا زنان) غیرقابل اطمینان هستند.»
این فکر، فکری است که در گذشته و در آن موقعیت برایتان مفهوم داشته است. اگر این فکر، تجربه صمیمیت را از شما دریغ داشته است، سعی کنید خود را ملزم سازید كه از این به بعد، هرگاه این فکر به ذهنتان خطور کرد، آن را غافلگیر کنید و به خودتان خاطرنشان سازید که «این فکر، فکری کهنه و به درد نخور است. این فکر باعث میشود من همچنان در بند زندان گذشتهام باشم».
برای مدیریت بهتر زندگیتان مهم است كه افکارتان را کنترل کنید. انسان معمولاً دنبالهروی افکار خودش است. اگر دوست داشته باشید زندگیتان عوض شود، فکرتان نیز باید عوض شود. حقیقت این است که این مقتضیات نیست که ما را ناراحت میکند، این نگرش ماست که به موضوع داریم و در واقع، زندگی تغییر نمیکند، مگر این که ما نگرشمان را عوض کنیم. ما میتوانیم افکارمان را کنترل و آزادانه آن را انتخاب کنیم.
مدیریت روابط
ارتباط، فرآیندی پویا و پیوسته، مبتنی بر همگرایی و اعتماد متقابل است. افراد به طور متوسط، 30 درصد از زمان بیداری خود را به گفتوگو با یکدیگر اختصاص میدهند و برای ایجاد ارتباط با دیگران و انتقال پیامهای خود به آنها، از راههای مختلفی استفاده میکنند.
وقتی انسان با نگاه یا لبخند، نشاط خود را به دیگری نشان میدهد، یا هنگامی که شخصی به شخص دیگر «صبح به خیر» میگوید، در واقع با بیان شفاهی، دوستی و صمیمیت خود را به او میرساند.
پس به دلیل اهمیت ارتباط صحیح است که ما باید با آموختن نحوه درست برقراری ارتباط، بتوانیم کاری کنیم که دیگران هماهنگ با آرزوهای ما فکر و عمل کنند و با استفاده از اندیشه و احساس، نوعی رضایتمندی در خود و دیگران پدید آوریم.
اگر در میان افرادی باشیم که دائم تحت فشار هستند، ما نیز زیر فشار قرار خواهیم گرفت، اما اگر دوستانی داشته باشیم که در صلح و صفا باشند، به ما نیز کمک میشود آرامش داشته باشیم. وقتی در میان کسانی باشیم که قلب رئوف و مهربانی دارند و از سادهترین مواهب زندگی لذت میبرند، رفتار آنها خود به خود بر ما تأثیر میگذارد و کاری میکنند که ما هم مثل آنها باشیم.
سعی کنید با افراد منفی، نشست و برخاست نداشته باشید. افراد منفی در اطراف شما مشکل ایجاد میکنند. آنها هر جایی كه میروند، گویی ابری تیره وارد شده است. بسیاری از افراد، اهمیت انتخاب دوست را درک نمیکنند. آنها به هرکس که برای بار اول میبینند، زود نزدیک میشوند. گاهی همین موضوع برای آنها مشکلات زیادی ایجاد میکند. اگر مایلید كه اوقات خوشی را با دیگران بگذرانید، باید خود را از این گونه احساسات خلاص کنید.
نمیتوان ضمن حفظ اشتباهات و دلخوریهای قدیمی، انتظار شکلگیری ارتباطی درست را داشت. اگر در رابطهتان دلگیر شدهاید، باید به هر نحو شده آن را نشان دهید و هر چه سریعتر اقدام کنید. مشکل را حل و خود را خلاص کنید. بندرت یک رابطه آنقدر آسیب میبیند که قابل بازسازی نباشد.
مدیریت سلامت
مطمئناً این جمله را شنیدهاید که عقل سالم در بدن سالم است. اگر از سلامت کافی برخوردار باشیم، حتماً احساس خوبی هم خواهیم داشت.
اغلب ما از فناپذیری عمر و جوانیمان غافلیم. نمیدانیم هر سال که میگذرد همان عمر ماست، پس برای این که از این زمانها سودی ببریم و مدت زمانش را طولانیتر کنیم بهتر است برنامهای هم برای سلامتمان داشته باشیم.
در هر سنی که هستید برای خودتان برنامهریزی کنید و در این برنامهریزی، سلامت را در جایگاه نخست قرار دهید. ما برای رسیدن به اهدافمان در زندگی، باید بدنی سالم و بیمشکل داشته باشیم. سلامت ما در تغذیه سالم است و لازمه آن هم میانهروی و مراقبت از نوع خوردن روزانه، نهفته است.
نباید خود را اسیر پرهیزهای غذایی سریع کنیم، یا خود را نگران غذایی که دیروز صرف کردهایم. درست خوردن را به فردا موکول نکنید. به تغذیه درست در لحظه لحظه روزتان بیندیشید.
اگر درک چگونگی تغذیه درست یا مواد غذایی که باید مصرف کنید برایتان مشکل است، به یک پزشک مراجعه کنید تا به شما روشهای انتخاب غذاهای مناسب و تغییر رژیم غذایی را یاد دهد. از طرفی غیر از سلامت، چیزهای دیگری هم هستند که به شما احساس خوبی میدهند.
تعادل بین کار و زندگی
اغلب مردم برای دستیابی به موفقیت، بدون آگاهی واقعی از مفهوم موفقیت، به سختی تلاش میکنند. شما ممکن است از سلسله مراتب شغلی بالا بروید، اما آیا احساس کامیابی هم میکنید؟ آیا زندگی خوبی در منزل دارید؟ امروزه یکی از بزرگترین گرفتاریها فرهنگ، مشغول بودن است.
مشکل اصلی در این فرهنگ این است که مشغولیت، کار واقعی را پنهان میکند. از کار کردن زیاد به سبب عادت وظیفه یا گناه اجتناب کنید، اینها عواملی است که باعث کاهش انگیزه، روحیه و اثربخشی میشود.
اعتیاد به کار، فرار از زندگی از طریق کار است. رفتاری است که میتواند باعث تضعیف اثربخشی، رنجاندن خانواده و تحلیل سلامت شود.
از طرفی سعی کنید کار خود را ارزیابی کنید. تحقیقات نشان داده است افرادی که در محیط کار، خود را مفید نمیدانند، بسیار بیشتر از افرادی که خود را مثمر ثمر میدانند، دچار استرس میشوند؛ بنابراین سعی کنید یک انسان منفعل نباشید، اگر در محیط کار قدرت عمل لازم و روحیه مناسب برای کار کردن ندارید، سعی کنید شرایط را تغییر دهید، ابتدا مشکل اصلی را پیدا کرده و برای حل آن بکوشید و راجع به آن با همکارانتان صحبت کنید.
همواره سعی کنیم کارها روی هم انباشته نشود. وقتی دور و برتان را نگاه میکنید و کارهای ناتمام زیادی میبینید، حس میکنید غرق شدهاید. یک راه حل معقول برای راحت و آسوده زندگی کردن، این است که نگذاریم کارها انباشته شود. به دنبال عذر و بهانه برای تکمیل کارها نباشید. این جمله را شاید شنیده باشید که مغز تنبل، زمین بازی شیطان است.
وقتی به خود اجازه میدهیم تنبلی کنیم، در آن صورت میتوانیم دهها عذر و بهانه بتراشیم. مثلاً بگوییم برای شروع کار وقت زیادی لازم دارم و امروز نمیشود یا امروز خیلی خستهام، آمادگی ندارم و... اما باید دانست هر نوع بهانهای که بیاورید، یک چیز مسلم است و آن این که اگر خوب کار میکردید، کارها روی هم انباشته نمیشد.
مدیریت روابط خانوادگی
تفاوت بسیار بزرگی بین برقراری ارتباط در چارچوب محفل خانواده و ارتباط با دیگران در خارج از این محدوده و در سطح اجتماع وجود دارد. در برقراری ارتباط با خانواده، مخاطرات بسیار بزرگتر است.
خانواده ای که در درازمدت دستخوش مشکلات ناشی از ارتباطات ضعیف بوده است، شباهت زیادی به یک دیگ زودپز دارد. هر یک از اعضای چنین خانوادهای، نسبت به بحرانهای عاطفی، بسیار آسیبپذیرند، به خصوص کودکان در چنین محیطی، دچار انواع ناراحتیهای جسمی و روانی خواهند شد. زمانی که اعضای خانوادهای از اظهار برخی احساسات، نیازها یا تجربیاتشان بازداشته میشوند، آن خانواده دچار مشکل خواهد شد.
اگر ما بیاموزیم که چگونه روابط صحیحی را بین اعضای خانواده خود مدیریت کنیم، بسیاری از مشکلات ارتباطیمان در محیط خانواده از بین خواهد رفت. امروزه بخش عمدهای از مشکلات ما به قوانینی برمیگردد که در خانواده به ما یاد دادهاند، قوانینی که نه تنها کارایی موثری ندارند، بلکه خود باعث اختلالات عدیدهای در روابط ما، حتی در بیرون از منزل میشود.
برای نمونه، شما قوانین حاکم بر آنچه را نباید بخواهید، نباید دربارهاش صحبت کنید، یا نباید به آن اشاره کنید را از والدینتان آموختهاید؛ قوانین نادرستی که ارتباطات خانوادگی را مخدوش میکند و مهمترین آنها به این شرح است:
-
آزردگیتان را ابراز نکنید.- درباره خواستهها و احساساتتان صحبت نکنید.
- خواهان توجه دیگری نباشید.
- خواستار حمایت عاطفی نباشید.
- برای کارتان توقع قدردانی یا سپاسگزاری نداشته باشید.
این گونه قوانین محدود کننده بیان در خانوادهها، به اختلالات عمده در ارتباطات بین اعضای خانواده منجر میشود که در مدیریت زندگی، حتماً باید درباره آنها بیشتر دقت شود.
یکی از مهمترین مشکلات مربوط به نحوه بیان در روابط خانوادگی این است که بسیاری از ما، هنوز یاد نگرفتهایم از یکدیگر قدردانی کنیم. ویلیام جیمز، روان شناس میگوید: «نیاز به قدردانی در همه افراد از زمان تولد تا مرگ وجود دارد.» اگر مردم در خانه خود، تصدیق و قدردانی لازم را دریافت نکنند، به احتمال زیاد هرگز مورد قدردانی قرار نخواهند گرفت، زیرا به طور کلی، محیط خارج از منزل نمیتواند این نیاز را سیراب کند. یکی از مثبتترین کارهایی که میتوانید برای همسر و فرزندان خود انجام دهید، قدردانی و عشق ورزیدن به آنان است؛ زیرا آنها جزئی از شما هستند، باطنی و نه به شکل نمایشی.
برای روابط خود ارزش قائل شوید
وقتی رابطهای برای شما واقعاً مهم است، پس باید برای آن وقت بگذارید. در روابط خود صادق باشید، تفاوتها را بپذیرید و قدر یکدیگر را بدانید.
- شما نباید اجازه بدهید كه افکارتان به شما دستور بدهد، زیرا گاهی اوقات افکار شما دقیقاً رئیسمآبانه عمل میکند. به فکرتان توجه کنید، اما رفتارتان را خودتان انتخاب کنید.
- در ارتباط با همسرتان، ارتباط مداوم کلامی و غیرکلامی داشته باشید. این نوع ارتباط و توجه به محتوای آن، از قواعد مهم ارتباط موثر است. قطع چنین ارتباطی و ذهن خوانی به جای روابط متقابل، به کژفهمیها و در نهایت، رشد رابطهای معیوب منجر میشود.
- به فرزندانتان نشان دهید که دوستشان دارید. معمولاً برخی پدرها خیلی کم فرزندشان را در آغوش میگیرند و آنها را میبوسند، چون این کار برایشان مشکل است. فراموش نکنید كه بچهها به برآورده شدن نیازهای عاطفیشان از طرف پدر و مادر نیازمندند.
- تناسب اندامتان را حفظ کنید. سعی کنید با رعایت نکات لازم، بدنتان را برای مدتی طولانی، سالم نگه دارید. اگر از حالا برای سلامت خودتان سرمایهگذاری کنید، بعداً از سود و بهره آن استفاده خواهید کرد.
- ببخشید و ادامه دهید. همه ما اشتباه میکنیم، ولی اجازه ندهید این اشتباهات تبدیل به دلخوری و کینه شود، چون همین دلخوری، روابط چند ساله را از هم میپاشد؛ پس بخشیدن را یاد بگیرید.
قوانین ایجاد شادی در خانواده
* نوعدوست و فداکار باشید.
* با همان احترام و ادبی که با همکارتان در محیط کار حرف میزنید، با همسرتان صحبت کنید.
* شریک زندگیتان را تشویق کنید تا افکار و احساساتش را با شما در میان بگذارد.
* تا حد امکان روابط خوشایند داشته باشید.
* در فعالیتهای اجتماعی همراه هم باشید.
*
از راههای مختلف برای نشان دادن نزدیکیتان استفاده کنید.* در بروز احساسات و افکار خود صادق باشید.
* از نظر جسمی و فیزیکی مهربان و جذاب باشید.
* مسوولیتها و وظایف خود را در قبال خانواده و همسرتان انجام بدهید.
* به همسرتان احترام بگذارید و به او عزت نفس دهید.
* خونگرم، دقیق و جدی باشید.
* از همسرتان در جمع، جانبداری کنید.
* از کلمات عاطفی و محبت آمیز بیشتر استفاده کنید.
در دوستیهایتان دقت کنید
بهتر است با کسانی معاشرت کنیم که سطح خودمان را بالا ببریم. معاشرت کردن و رابطه قلبی داشتن با کسانی که شما را به مرحله پایینتری میرسانند، کار عاقلانهای نیست. درباره کسانی که با آنها معاشرت و دوستی میکنید، فکر کرده و حرفهای آنان را با دقت گوش كنید.
از سخن چینها فاصله بگیرید. از اشخاص پرحرف دوری کنید، چرا که آنان مشکلات خاص خود را دارند. اشخاصی که خیلی راحت حرف میزنند و ادعا میکنند فلان کار را انجام میدهند، در حقیقت به چیزی که میگویند عمل نمیکنند. چرا که نسنجیده حرف میزنند و شما را مأیوس و ناامید میکنند.
بهترین کار شما این است که دوستیهایتان را عاقلانه انتخاب کنید و دریچه قلب خود را تنها به صرف این که نمیخواهید تنها بمانید، روی هرکس باز نکنید.
جام جم