تبیان، دستیار زندگی
آیا دور و برتان فرد خودشیفته سراغ دارید؟ اگر پاسختان مثبت است حفظ چنین رابطه ای، کاری بسیار مشکل و توانفرسا است. اگرچه افراد خودشیفته در جامعه افرادی جذاب و طناز می توانند باشند، ولی روابط آنان با افراد نزدیک به تدریج دچار فرسودگی و تخریب می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از دور دل می‌بره، از جلو زهره


آیا دور و برتان فرد خودشیفته سراغ دارید؟ اگر پاسختان مثبت است حفظ چنین رابطه ای، کاری بسیار مشکل و توانفرسا است. اگرچه افراد خودشیفته در جامعه افرادی جذاب و طناز می توانند باشند، ولی روابط آنان با افراد نزدیک به تدریج دچار فرسودگی و تخریب می شود.

از دور دل می بره، از جلو زهره

ریشه واژه خودشیفتگی و خودکامی، به اسطوره یونانی که ”‌تارسیوس“ بود، برمی گردد. ”‌تارسیوس“ مرد جوان خوش سیمائی بود که بسیار مجذوب خودش شد؛ به نحوی که کنار آب می نشست و ارتباطی با کسی نداشت، سرانجام عاشق عکس خود در آب شد و پنداشت که بهشتی است. بنابراین کوشید که او را بگیرد، ولی چون موفق نشد، مأیوس گردید و در پایان، از این اندوه، جان سپرد! این در واقع، تعریف ویژگی فرد خودشیفته است. انسانی که فقط به خویشتن می اندیشد. به قول یکی از روانشناسان صاحبنام: ”‌تمام نیروی روانی او به خودش معطوف است“.

خودشیفتگی، نوعی اختلال هیجانی بسیار اغراق آمیز است. مبتلایان به این اختلال، با سایرین همدل نیستند! ولی نیاز دارند مرتب از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند. هر چند خودشیفتگان و خویش کامان، تصویری مبالغه آمیز از خویش دارند، اما از پندارهء بسیار آسیب پذیری برخوردار بوده و بیشتر با هویت خویتن ناآشنایند.

شاید همگی ما در دورانی از زندگی خویش با کسانی روبه رو بوده ایم که خویشتن را در بسیاری جهات برتر از سایرین می دانستند و پیوسته حین خودبزرگ بینی و مهم بودن داشتند و می گفتند: ”‌من تاکنون هرگز ناکام نبوده ام!“، می توانم با قدرت بیانم، روی همه نفوذ داشته باشم!“، ”‌دست به هر چه می زنم، به طلا تبدیل می شود!“، ”‌به قدری جذاب هستم که همه، بی اختیار متوجه من می شوند!“ و من، من، من..اینها جمله ها و فرازهائی هستند که در زبان انسان خودشیفته جاری می شود.

خودشیفتگی، یکی از اختلال های روانشناختی به حساب می آید. این اختلال، ممکن است در دورهء خردسالی همهء افراد وجود داشته باشد. بی شک انتظار می رود که با گذراندن دوران رشد و بالندگی، این اختلال، کم کم از بین برود. همگی ما در روزگار کودکی خود و در چند هفتهء نخست زندگی، پیش از آنکه مادر و یا پرستارمان را بشناسیم، دچار حالت خوشیفتگی می گردیم. در سنین یک، دو و سه سالگی نیز باز همان حالت های خودکامی در تمام کودکان مشاهده می شود. کودک در این سنین، حس می کند که همه چیز منحر به او است و تمامی جهان و هر چیزی که در اطراف است، باید در تملکش باشند.چنین حالت های خودکامی در کودک با افزایش سن و شناخت بیشتر او نسبت به جهان و نیز وقوف بر این موضوع که دیگران به طور لزوم مانند او نیستند و هر کسی آرزوها، پندارها و دیدگاه ها خود را دارد، تغییر می کند. اما چنانچه این دگرگونی و تحول در کودک به وجد نیاید، شخصیت و هویتش در دوران بزرگسالی همچنان خودشیفته باقی می ماند.

دانشمند روانشناسی درباره ی علت ها و عامل های خودشیفتگی چنین می گوید: ”‌ارزش نهادن بیش از اندازه و در کانون توجه واقع شدن در طی دوران پرورش روزمره، عامل هائی هستندکه این بحران را پدید می آورند، محدودیت رابطه های اجتماعی و محرومیت از فرصت هائی که آدمی قادر باشد با همسالان خود همگامی داشته باشد، به پایداری این اختلال می انجامند. در ضمن، ناامنی، بیم طرد و عدم تأیید از جانب اطرافیان، از سایر عامل هائی هستند که سبب می گردند توجه شخص معطوف خود شود“. همچنین در مورد سایر عامل های تشدید خودشیفتگی می افزاید: ”‌توانائی های تخصصی، برتری در ویژگی ها جسمی، موفقیت های پیاپی و در نتیجه تشویق و ترغیب های بی حد نیز، انسان را به سمت خودپرستی می کشاند!“

افراد خودشیفته قادر به درک گله های اطرافیان نیستند و تغییری نیز در رفتار خود ایجاد نمی کنند. بنابراین دیگران باید در مورد دوری از آنان و یا گذراندن یک زندگی و یا رابطه سخت و پرتلاش تصمیم بگیرند

ویژگی های افراد خودشیفته عبارتند از:

* خود بزرگ بین هستند و حس غلوشده ای از اهمیت فردی دارند و خود را بهتر از دیگران می دانند.

* فانتزی قدرت، موفقیت و زیبایی مشغولیت ذهنی آنها است.

*خیالپردازی یا هدف های غیرواقعی و در پی کمال گرائی رفتن، از صفت های فرد خودشیفته است.

*در رابطه با دیگران، فاقد هر نوع ارتباط مثبت و مستمر است.

همواره از دیگران، استفاده ابزاری می کند تا به هدف های شخصی خود دست یابد .

*انتظار دارند که دیگران مطابق نظرات و انتظارات آنان عمل کنند.

* به تحسین و تعریف و تمجید نیاز دائمی دارند .

* به شدت خود را حق به جانب می دانند .

* قادر به تشخیص احساسات و نیازهای دیگران نیستند.

* راجع به کامیابی هایش در رابطه های بین فردی، زندگی خصوصی و حرفه ای، به شدت دچار توهم های فراوان می شود.

نسبت به دیگران حسادت می ورزند و نیز باور دارند که دیگران نسبت به آنان حسادت دارند.

* اعتماد به نفس آنان به شدت شکننده است و طاقت کوچک ترین انتقادی را ندارند .

زندگی با فردی با ویژگی های فوق به اندازه کافی مشکل است و این در حالی است که عدم آگاهی خودشیفته ها به تأثیری که رفتارشان بر اطرافیان دارد سختی را بیشتر هم می کند.

آنان قادر به درک گله های اطرافیان نیستند و تغییری نیز در رفتار خود ایجاد نمی کنند. بنابراین دیگران باید در مورد دوری از آنان و یا گذراندن یک زندگی و یا رابطه سخت و پرتلاش تصمیم بگیرند.

حفظ رابطه با این افراد نیازمند صرف زمان و انرژی بسیار است که نکته کلیدی آن حفظ اعتماد به نفس است.

برای دستیابی به این مهم چند رویکرد در ادامه بیان می شود:

* دانش خود را افزایش دهید. درک موقعیت های منجر به خودشیفتگی و ریشه یابی وقوع این حالت می تواند به شما در شناسایی ضعف و محدودیت های فرد خودشیفته و تعدیل انتظارات از او کمک کند.

از دور دل می بره، از جلو زهره

* درخواست احترام کنید. به وضوح اعلام کنید که زبان طعنه آمیز و بی ادبانه، انتقاد مداوم، رفتارهای کنترل کننده و خشم های غیرمنطقی را تحمل نمی کنید. هر رفتاری که منجر به سوءاستفاده عاطفی یا فیزیکی شود، غیرقابل قبول است؛ به عنوان مثال فریاد زدن، بیان کلمات رکیک، جدایی از خانواده و دوستان یا سایر رفتارهای سلطه گرانه.

* خود را سرزنش نکنید. خودشیفته ها براساس کارهایی که برای او انجام داده اید شما را ارج نهاده و یا از ارزش و اهمیت تان کم می کنند. اگر معتقد باشند که به اندازه کافی تلاش نکرده اید واکنش آنها می تواند باعث سرخوردگی شما شود، ولی توجه داشته باشید که بر مبنای رفتار آنان خود را سرزنش نکنید.

همیشه این واقعیت را در نظر داشته باشید که شما فرد «خوبی» هستید و ملامت و انتقادات فرد خودشیفته ناشی از نظرات و اعتقادات معیوب خود اوست.

* سعادت و شادی شما در اولویت قرار دارد. مراقب باشید که سعادت شما در رابطه با فرد خودشیفته فنا نشود. نیازها، خواسته ها و راه های دستیابی به آنها را به طور واضح تعریف و معین کنید. همیشه از حس اعتماد به نفس خود محافظت نمایید. در بیان آرزوها و نیازهایتان پایدار و استوار باشید.

* یک سیستم حمایتی تهیه کنید. از آنجا که خودشیفته ها در عاطفه و ابراز همدردی دچار نقص هستند، بنابراین هیچگاه قادر به درک و حمایت شما نخواهند بود. برای جبران این نقیصه در زندگی نیاز به افراد دیگری دارید که ارتباط عاطفی و دوستی را به شما عرضه کنند. بنابراین داشتن دوستان یکرنگ، صمیمی و حمایت کننده جزو الزامات است.

عدم توانایی در تغییر فرد خودشیفته. باید بدانید که هیچگاه قادر به تغییر فرد خودشیفته نخواهید بود، بلکه می توانید صرفاً تا حدودی خودآگاهی او را افزایش دهید. برا این کار نیاز به راهنمایی روانپزشک یا روانکاو و مشاور دارید.

به رغم تلاش هایی که در بالا بیان شد، غیرمتعارف نیست که افراد خودشیفته کار را به جایی برسانند که برای خود و کسانی که دوستشان دارند مخرب باشند. اگر فردی دارای اندکی ویژگی خودشیفتگی باشد می توان با شناساندن تصویر واقعی از خود به او کمک کرد. ولی افراد دارای ویژگی های کامل خودشیفتگی حاضر به درمان نیستند و اگر به زور آنها را برای درمان ببرید تمام مدت صرف این خواهد شد که شما آدم بدی هستید.

به هر حال در زندگی و دور و بر همه ما تعدادی فرد خودشیفته پیدا می شود. اگر این افراد برایتان مهم است، باید با خود صادق باشید و سعی کنید که او را به گونه ای که هست بپذیرید، البته با رعایت نکات فوق و حفظ اعتماد به نفس.

فرآوری: نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی تبیان


منابع: بیتوته/آفتاب

مطالب مرتبط:

موثر و صمیمانه برای زندگی امروز

بهانه‌تراشی بجای عذر خواهی!

بهترین ترمیم کننده ی رابطه ها

کنار آمدن با یک مشکل آفرین

کلید ورود به دنیای بدقلق‌ها!

ظرف شما چقدری است؟

موارد لازم برای برقراری ارتباط موثر

استراتژی‌های دوست‌یابی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.