چگونه با دیگران صحبت کنیم؟
قسمت اول
همه مردم در تمام طول روز صحبت می کنند. اما آیا آنها همگی می دانند چگونه صحبت می کنند و یا چطور باید صحبت کنند؟
آیا هیچ پیش آمده بر اثر نوع صحبت طرف مقابل، منظور و سخن او را به گونه ای دیگر برداشت کنید و پس از مدت ها، متوجه شوید که اشتباه کرده اید؟
آیا ربطی بین سخن گفتن و موفقیت و محبوبیت، می بینید؟
یک کارمند بخش تبلیغات:
صحبت کردن ارتباط مستقیمی با کار دارد. اینکه چه بگویم، چطور بگویم و یا به قول معروف از چه دری وارد شوم تا بتوانیم برای موقعیت کاری ام، به نتیجه ای دلخواه برسم.
نوع صحبت، در کاری که دارم بسیار مهم است. اینکه چگونه موارد لازم و ظریف را رعایت کنم یا لحن در هنگام گفتن یا خواندن مطلب، با توجه به نوع و تفاوت آنها چگونه باشد و خیلی نکات دیگری که متاسفانه خیلی افراد از آنها کاملاً بی خبر و بی اطلاعند و فکر می کنند که خوب، گویندگی خیلی آسان است. به همین علت هم است که گفتار خیلی ها در حال حاضر به دل دیگران نمی نشیند.
یک کارمند آژانس مسکن:
صحبت کردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال این شخصیت ممکن است بنا به مقتضای پیش آمده، متفاوت باشد. مثلاً خود من، از زمانی که در آژانس مسکن مشغول به کار شدم، فهمیدم باید نوع صحبت کردنم را کمی تغییر بدهم. چرا؟ برای آنکه بتوانم در دل مشتری رخنه کرده و با جذابیت کلمه و نفوذ کلام، به او نشان دهم که آژانس درستی را برای یافتن ملک مورد نظر، انتخاب کرده است!!
یک فروشنده:
به نظر من حرف اول را در فروشندگی، زبان شیرین و به قول بعضی ها، چرب و نرم می زند. آقا و خانم هم ندارد. شما باید طوری با مشتری صحبت کنید که او دست خالی از مغازه بیرون نرود. پس می بینید که صحبت کردن چقدر مهم است، حتی بارها در روزنامه ها خوانده ایم فلانی آن قدر زبان شیرین و چرب و نرمی داشت و آنقدر زیبا و در ظاهر منطقی صحبت می کرد که تمام اطرافیانش را شیفته خود می کرد و در نهایت آنها را فریب می داد تا به چیزهایی که می خواهد برسد! البته این گونه افراد که از هنر صحبت کردن در موارد منفی و ریاکارانه بهره می برند، افراد خوبی نیستند، چون به نظر من، هنر صحبت کردن هم از آن چیزهایی است که باید مقدس شمرده . ساعت های مدیدی را صرف صحبت کردن، داستان سرایی، جر و بحث، تدریس و گاهی هم با خود حرف زدن می کنیم! در عین حال ساخت و ادای جمله، لحن و صوت ما به هنگام سخن گفتن و نحوه بیان و چگونگی سخن گفتن را نیز می توان از موارد مستقیم و مربوط به صحبت کردن دانست. چرا که تمامی موارد یاد شده در جذب مخاطب یا مخاطبان ما نقش مهمی داشته و می تواند قدرت ما را به عنوان معیاری کاملاً واضح برای آنکه متوجه شویم ، مخاطب ما تمایل به ادامه صحبت دارد یا خیر را مشخص نماید.
باید گفت شناخت، ایجاد راه مناسب به اضافه انتخاب کلمات و جمله ها و همین طور نکاتی که در سطور قبل قید گردید، همگی منتسب به علمی می شود به نام علم زبان شناسی. علم زبان شناسی نظمی است که برای درک طرز کار زبان، مورد استفاده قرار می گیرد. ربط بین افراد از طریق صحبت دو طرفه ، ایجاد حفظ و یا از هم گسیخته می شود و بدین ترتیب موجب می گردد تا راه مطمئنی برای درک چگونگی ایجاد، ماندگاری و یا گسسته شدن این ربط، فراهم آید. البته شاخه هایی از علم زبان شناسی بیشتر با تاریخ یا دستور زبان و یا آرایه های نمادی زبان مربوط می شوند. اما شاخه هایی در علم زبان شناسی به جامعه شناسی زبان، تحلیل، سخنرانی و زبان شناسی انسان شناسانه اختصاص یافته که بیشتر به این توجه دارد که مردم چگونه از زبان، در زندگی روزانه استفاده می کنند و چگونه مردمی با فرهنگهای متفاوت از زبان، آن هم به شیوه های گوناگون، بهره می گیرند.
به هر حال باید اذعان داشت، علم زبان شناسی است که می تواند به بشر بیاموزد چگونه می توان زندگی را در اختیار گرفت و روابط با دیگران را چه در محل کار، یا میهمانی ها و مصاحبه ها و از همه مهمتر در بین خانواده، بهبود بخشید.
فکر کنید در یک میهمانی نشسته اید، ناگهان احساس تنهایی می کنید، از خود می پرسید، "مردم این همه حرف مهم را از کجا می آورند که این چنین ممتد با یکدیگر صحبت می کنند؟" پاسخ این است که حرف مهمی در کار نیست بلکه مردم سعی می کنند موضوع مهمی برای صحبت پیدا کنند و بعد، درباره آن به گفت و گو بپردازند. گفت و گویی که در واقع به واسطه آن نشان داده می شود، افراد با یکدیگر مرتبط اند. به عبارتی صحبت میان افراد، از رابطه آنان سخن می گوید.
اجزای قابل توجه
اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند پیام و آنچه در باره روابط مخابره می شوند، تلقی در قبال یکدیگر و موقعیت و حرفی که می زنیم، فراپیام را تشکیل می دهند.
این همان فراپیام است که نسبت به آن واکنش شدید نشان می دهیم. به عنوان مثال اگر کسی در حالی که آرواره هایش را به هم فشرده و در حالی که کلمات را با غضب و فشار از دهانش خارج می کند به شما بگوید "من خشمگین نیستم" این پیام را از او نمی پذیرید و به جای آن فراپیام را از او قبول می کنید و نتیجه می گیرید که او خشمگین است. گفتن عباراتی نظیر "تو این را نگفتی اما طرز بیانت این معنا را داشت" یا "چرا این طور گفتی؟" یا "مسلم است اشکالی وجود دارد، لحن کلامت این را به خوبی نشان می دهد" واکنشهایی نسبت به فراپیامهای سخن هستند.
در حالیکه کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، طرز ادای کلمات با تاکیدها، ذهنیت ما را مشخص می نمایند. سر به سر گذاشتن، توضیح دادن، تهمت زدن، اینکه احساسی دوستانه داریم یا خشمگین هستیم، آیا می خواهیم صمیمی تر شویم یا بیشتر فاصله بگیریم و غیره. به عبارت دیگر طرز گفتار ما معانی اجتماعی را مخابره می کند.
گرچه ما پیوسته در سخن خود نسبت به معنای اجتماعی واکنش نشان می دهیم اما حرف زدن در باره آن برایمان دشوار است. زیرا در فرهنگ تعاریف کلمات آن را نمی یابیم. اندیشیدن، دیدن و یا حرف زدن در باره نیروها و فرآیندهایی که برای آن نامی نداریم، حتی اگر اثرشان را احساس کنیم دشوار است. علم زبان شناسی واژه هایی در اختیارمان می گذارد که فرایندهای ارتباط را توصیف می کند و در نتیجه امکان دیدن، حرف زدن یا اندیشیدن در باره آنها را میسر نمی سازد.
ادامه دارد...
منبع : شرق