تبیان، دستیار زندگی
اهداف شایعه پراکنان اینکه دائماً می‌گویند ایران می‌خواهد با امریکا مذاکره کند؛ ایران می‌خواهد بتدریج رابطه با امریکا برقرار کند، هدف‌شان از این حرف‌ها چیست؟ چه می‌خواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه‌چیزی هستند؟ آنچه م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رابطه با امریکا؛ آری یا نه!(2)



اهداف شایعه پراکنان

اینکه دائماً می‌گویند ایران می‌خواهد با امریکا  مذاکره کند؛ ایران می‌خواهد بتدریج رابطه با امریکا برقرار کند، هدف‌شان از این حرف‌ها چیست؟ چه می‌خواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه‌چیزی هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خیر جمهوری اسلامی و خیر ملت ایران نیستند؛ اینکه واضح است. تا به حال در طول این نوزده سالی که از انقلاب می‌گذرد، هم حکومت امریکا، هم مطبوعات امریکا و هم رسانه‌ها و تلویزیون‌ها و رادیوهای امریکا، تا آنجایی که توانستند، به ملت  ایران  ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت روا داشتند، خیانت کردند و دروغ پراکنی کردند. در هشت سال جنگی که ما داشتیم و در قضایای اقتصادی، یک جا اینها به نفع ما کار نکردند؛ حال هم از همان قبیل است. پس، هدف‌شان چیست؟ هدف، چند چیز است.

هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشه‌ای جز نقشه استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه می‌ایستد. این، آن جهت‌گیری ضد استبدادی ملت ایران است.

یکی اینکه این‌ها می‌خواهند آن چیزی را که تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر اینکه می‌دانستند دولت آمریکا دشمن آنهاست. در مقابل دشمنی امریکا، اگر یک وقت اختلاف جزئی هم داشتند، کنار می‌گذاشتند و متحد می‌شدند. مقابله با امریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. این‌ها می‌خواهند با این جنجال‌ها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایده‌ای دارد؛ آن یکی بگوید چه ضرری دارد؟ یک عده از این طرف بحث کنند، یک عده از آن طرف بحث کنند! و اینها هم این وحدت عظیم ملی را که ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد. به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند.

هدف دوم این است که می‌خواهند با تکرار این قضیه- مذاکره و رابطه با امریکا - قضیه‌ای را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشت‌ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدی که در نماز جمعه می‌شود حرف زد، خواهم گفت که دلایل منطقی آن چیست. می‌خواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل کاری که سر قضیه اسرائیل با اعراب کردند.

یک روز بود که دولت‌های عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه با اسرائیل و حتی آوردن اسم اسرائیل  را یکی از کارهای بسیار زشت می‌‌‌دانستند. اینها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آنها را یکی یکی از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کاری کردد که قبح این قضیه ریخت؛ حتی دولت‌هایی که در مرزهای اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضرری هم از اسرائیل نمی‌بینند، در خانه خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاکره با اسرائیل می‌کنند! واقعاً چه لزومی دارد؟ اما می‌کنند؛ چون قبحش ریخته است.

ملت ایران به دلایل کاملاً محکم و با استدلال منطقی، دولت امریکا  را دشمن خود می‌‌داند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه ملت‌های دنیا هم این را از ملت ایران شناخته‌اند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه می‌کنند. بتدریج می‌خواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادی و معمولی بکنند.

هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای امریکا به‌عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممکن است بعضی تعجب کنند و بگویند مگر ایران چیست که برای امریکای ابرقدرت، مهم است که با ایران پشت میز مذاکره بنشینند؟! بله، بسیار مهم است. اتفاقاً چون ابرقدرت است، برایش خیلی مهم است. ابرقدرت، یعنی آن قدرتی که از همه قدرت‌های سیاسی دنیا بالاتر است و می‌تواند اراده خود را به آنها تحمیل کند.

یک روز دو ابرقدرت در دنیا بودند- امریکا  و شوروی- و هرکدام منطقه نفوذی داشتند؛ هر کار هم می‌خواستند، می‌توانستند بکنند. حتی امریکا در مقابل آن دشمن، موشک‌های امریکایی- کروز و غیره- را در کشورهای اروپایی مستقر کرده بود؛ بیچاره اروپایی‌ها هم چاره‌ای نداشتند، حرفی هم نمی‌زدند؛ چون به‌عنوان دفاع در مقابل شوروی سابق بود. شوروی هم در منطقه نفوذ خودش، این کارها را می‌کرد. امروز که شوروی از بین رفته است؛ امریکا مدعی است و به شدت در پی این است که نظام یک قطبی در دنیا به‌وجود آید؛ یک ابرقدرت در رأس امپراتوری بزرگی که اسمش دنیاست!

این مطلبی که عرض می‌کنم، حرفی است که صاحب‌نظران سیاسی  امریکا از گفتن آن ابایی ندارند. در مطبوعات امریکایی، مقالات سیاسی فکری با همین مضمون چاپ می‌شود. در همین حدود یک ماه پیش، در یکی از مطبوعات امریکایی دیدم که یک نویسنده معروف سیاسی‌نویس امریکایی به‌‌دنیا خطاب می‌کرد که «چه عیبی دارد که در رأس یک امپراتوری واحد جهانی، امریکا قرار داشته باشد؟! امریکا امروز چنین و چنان است!» آنها اصلاً ادعایشان این است؛ دنبال این هستند. 1


امریکا و حمایت از اسرائیل

در این سه، چهارسال اخیر، گاهی امریکایی‌ها در گوشه و کنار گفتند که ما مایلیم با ایران ارتباط داشته باشیم! سه، چهار سال است که گاهی این حرف‌ها را می‌زنند. البته اینکه گفتن نداشت؛ معلوم است که می‌خواهند ارتباط داشته باشند؛ اما هدف آنها از این ارتباط چیست؟ این را پوشیده نگه می‌داشتند؛ تا این اواخر که یکی از دولت‌مردانشان- حالا دولت‌مردان که چه عرض کنم؛ طرف، خانم بود!- ساده‌لوحی به خرج داد و چیزی را که آنها نمی‌گفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت ما با ایران رابطه برقرار می‌کنیم؛ لیکن شرط این رابطه این است که ایران اول باید مساله‌اش را با اسرائیل حل کند! بله؛ اصلاً قضیه همین است. این را همیشه ما می‌گفتیم، اما بعضی‌ها ملتفت نبودند! مساله اصلی امریکا در رابطه با هر کشوری و به‌خصوص در رابطه با ایران اسلامی- که امروز بلندترین پایگاه مبارزه با اسرائیل اینجاست- همین مساله است.

مقابله با امریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. این‌ها می‌خواهند با این جنجال‌ها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل کنند.

... مساله، مساله صهیونیست‌ها ست؛ مساله حضور نیروی غاصب اسرائیل - مثل یک غده سرطانی- در قلب ملت‌های اسلامی است که بزرگ‌ترین بدبختی‌ها برای ملت‌های اسلامی از این ناحیه آمده است.

... هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشه‌ای جز نقشه استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه می‌ایستد. این، آن جهت‌گیری ضد استبدادی ملت ایران است.

... شناختن دشمن از همه مهم‌تر است. دشمن سعی می‌کند خود را دوست جلوه دهد و شعارهای ملت‌ها را عوض کند؛ کمااینکه شعار ضدیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولت‌مردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم می‌شود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختی باشد؛ اما اگر دشمن‌شناسی بود- که من این توصیه را به جوانان دارم- آن وقت شعارها، شعارهای روشن و آگاهانه‌ای خواهد بود و آنچه که دشمن می‌خواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به‌دست نمی‌آورد. 2


سلطه، هدف اساسی امریکا

امروز در منطقه ما مسائل فراوانی وجود دارد. شاید بشود گفت امروز حساس‌ترین نقطه دنیا منطقه خاورمیانه است. امریکا در این منطقه اهدافی را برای خود تعریف کرده است. هدف اساسی امریکا در چارچوب اهداف سلطه‌طلبانه و امپراتوری خواهانه امریکاست؛ این چیزی نیست که مقطعی انتخاب کرده باشند؛ نه، دنبال امپراتوری و تسلط بر همه دنیا هستند. در چارچوب این اهداف، مساله خاورمیانه، منطقه حساس قرار می‌گیرد. برای خاورمیانه و خلیج فارس و شمال‌ آفریقا برنامه دارند. البته این برنامه داشتن، معنایش این نیست که خواهد شد؛ نه، برنامه هم دارند، تمهید هم کرده‌اند، مقدماتش را هم فراهم می‌کنند و نمی‌رسند؛ کمااینکه نرسیده‌اند. در فلسطین نرسیدند، در عراق نرسیدند؛ لیکن برای اینجا‌ها و کشورهای دیگر برنامه دارند. برای عراق برنامه داشتند. هدف امریکا در این منطقه این است که در این کشورها دولت‌هایی سر کار بیایند که کاملاً دست نشانده و مطیع امریکا باشند و دردسری برای امریکا نداشته باشند. دولتهای امروز خاورمیانه این‌طور نیستند. البته خیلی از آنها مطیع هستند، اما دردسر دارند. اگر طبق نسخه امریکایی بخواهند دردسرنداشته باشند، راهش این است که یک ظاهر دمکراسی در آنجا وجود داشته باشد؛ تسلط امریکا باشد، حکومت‌های به ظاهر منتخب مردم هم سر کار باشند. حتی حکومت‌های سلطنتی‌ای که امروز در خاورمیانه وجود دارد، امریکا اینها را دوست نمی‌دارد؛ چون می‌داند اینها برای او مایه دردسر است. دولت‌های اسلامی و عربی باید به این نکته توجه کنید. 3

منبع: راهبردها در کلام رهبر


پی‌نوشت‌ها:

1- خطبه‌های نماز جمعه تهران 26/10/1376.

2- دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان به مناسبت سیزدهم آبان 12/8/1378.

3- دیدار کارگزاران نظام 8/8/1384.