این، چه عدلی است؟
مقدمه:
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارایه گردد.
در این مقاله آیات سوره نحل، مورد بررسی قرار می گیرد...
آیات 27 تا 34 سوره ی نحل از صفحه ی 270 ، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.
شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
تمامی آیات هشت گانه 27 تا 34 سوره نحل از صفحه 270 ، مقایسه جالبی را میان طرز تفكّر و سرنوشت مشركان با مۆمنان بیان می كنند كه از میان این آیات، نیمه دوم آیه 33 ، فلسفه كیفر مشركان و مستكبران را بیان می نماید.
این عبارت می فرماید: «خدا به آن ها ستم نمی كند، ولی خودشان به خویشتن ستم می نمایند» و درحقیقت، آن ها، تنها، نتیجه اعمال خود را باز می یابند.
اَحیاناً در بعضی اذهان، آن هم در نظر ابتدایی، مسأله عدم تناسب بین كیفر آخرت و گناهِ انسان طرح گشته و از نظر عدل خدا، تولید شبهه می شود كه این، چه عَدالتی است كه به حكم آیات قرآن و روایات معصومین(ع) برای گناهانی مانند دروغ، غیبت، آدم كشی و نظایر این ها، چه عقوبت های فوقَ العاده شدیدِ طاقت فرسا، طیّ مدت های بسیار طولانی و خارج از حدّ عادی مقرّر شده است؟ و مخصوصاً كفّار و منافقین، به جُرم كفر و نفاقشان، محكوم به عذاب همیشگی گردیده اند؟!
با این كه انسانِ كافرِ مُلحِد، در نهایت درجه كفر و اِلحاد هم كه باشد، در دنیا، مدّت طغیانش محدود است كه حدّاكثر، صد سال مثلاً دوران عصیانش بوده است. حال، آیا این كیفر نامحدود، در ازای آن كفر و گناه محدود، در سطح عدل خدا، با هم مُنافی و ناسازگار نمی باشند؟!
در پاسخ، باید گفت: ریشه این شبهه و شبهاتی از این قبیل، تنها، در یك انحراف فكری خلاصه می شود و آن، مقیاس قراردادن برنامه ها و نظامات این جهان، برای درك نظامات آن جهان است. درحالی كه آن جهان، نظامی مخصوص به خود داردكاملاً متمایز از نظام این جهان. برای روشن شدن مطلب، بد نیست به این مثال توجّه كنیم:
فرض كنیم كسی، به دیگری اسائه ادب نموده و دشنامی به او دهد و فرد دشنام شنیده هم برای مجازات آن شخص بدزبان، كارد كشیده و شكم او را بِدَرد. در نظام این جهان، روشن است كه این شكم دریدن به ازای یك فحش شنیدن، از نظر عقل و انصاف آدمی ظلم است. زیرا كیفر یك دشنام، مثلاً دشنامی است مانندآن یا فرضاً یك سیلی به صورت وی نواختن یا حدّاكثر، ده یا بیست ضربه شلاّق؛ نه شكم دریدن و او را كشتن!
امّا اگر طبیبی حاذق و متخصّص در فنّ طبابت، به مریضی گفت: اگر فلان مادّه غذایی را بخوری، به طور قطع، در مزاجت، تأثیر سوءكرده و غدّه ای از آن، در معده ات تولید می شود و در نتیجه، مُنجَر به عمل جرّاحی می گردد.
آن گاه، مریض با این كه ایمان به حُسن تشخیص و حذاقت آن طبیب دارد، با این حال، نتواند جلوگیری از شهوت نفْس خود كند و اقدام به خوردن آن غذا نماید و آن چنان كه طبیب گفته بود، در مزاج او، تبدیل به غدّه ای گشته و سرانجام، منجر به عمل جرّاحی گردد.
حال، آیا درآن لحظه كه پزشك جرّاح اقدام به عمل كرده و شكم آن بیمار شكم خواره بی بندوبار را با فرض عدم بی هوشی می درد و او زیر ابزار برنده جرّاحی می نالد و احساس درد و رنج شدید می نماید، درآن لحظه مقصّر اصلی كه عامل این رنج و تَعَب شده و باید توبیخ و ملامت شود، طبیب است یا مریض؟ و آیا كارآن پزشك جرّاح، در حین عمل كه شكم پاره كردن است، ظلم است یا عدل؟ و آیا هیچ جای این شكایت و اعتراض هست كه كسی بگوید: ای امان، آخِر، این، چه بی عدالتی است؟! كیفر یك لقمه غذای بدخوردن كه شكم دریدن نمی باشد؟!
بسیار روشن است كه ظالم، خودِ بیمار شكم خواره است كه با علم و عمد و توجّه، اقدام به خوردن آن غذای مضر نموده وكارش منجر به پاره شدن شكم گردیده است وكار طبیب، با آن شرایط كه ناپرهیزی بیمار پیش آورده، نه تنها عین عدالت و محض حكمت است، بلكه یگانه راه نجات او از مرگ و هلاكت می باشد.
و نیز بحث عدم تناسب بین شكم پاره كردن و یك لقمه غذای بدخوردن، بحثی جاهلانه و نابخردانه محسوب می شود. چه آن كه تولید غدّه و به دنبالش، درد و سپس، اقتضای پاره كردن شكم، معلول طبیعیِ خوردن آن غذای مضر است، نه این كه كسی این چنین قراردادی كرده و وضع قانونی نموده باشد تا مورد اعتراض قرارگیرد.
مَثَل نظام پاداش و مجازات آخرت، از این قبیل است. واضح است در جریان این اموركه میانشان رابطه تكوینی و عِلّی و معلولی برقرار است، اعتراض و گِله و شكایت نمودن و سخن از ظلم و عدم آن به میان آوردن، نامعقول است. زیرا این سخنان، مربوط به امور اعتباری و قراردادی در نظامات اجتماعی، مانند این دنیاست، نه در نظامات طبیعی و تكوینی كه براساس قانون مسلّم علّیّت در جریان است!
پس،آن چه در نظام طبیعت و تكوین، برآدمی لازم است، این است كه نخست، از مجاری امور و قوانین جهان باخبر گردد كه در واقع، دین، مُتَكفّل بیان آن است. وآن گاه، اعمال و احوال خود را با آن قوانین لایَتَغَیَّرِ عالَم تطبیق داده و بر وِفق آن نظام، به حركت درآید تا به سعادت مطلوب از خلقت خویشتن نائل گردد. وگرنه، سر از عواقب شوم عذاب انگیزِ غیر قابل جبران در خواهدآورد و درآن صورت، تصدیق و اذعان خواهد نمودكه «ما ظَلَمَهُمُ الله وَلكِن كانوا أنفُسَهُم یَظلِمون، خدا درباره آنان ستم نكرده ، بلكه خودشان نسبت به خود ستم نموده اند».