تبیان، دستیار زندگی
مرحوم علامه طباطبائی (رحمه الله) می‌فرمایند: در واقع، وقتی حضرت موسی (علیه‌السلام) به حدّ توانایی رسید و با گذشت پاسی از عمرش، به سن اعتدال (بین سی و چهل سالگی) رسید، خداوند به او حکم و علم عطا کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم خندابی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گزینش مدیر لایق به روایت قرآن

مدیر


ملاک گزینش مدیران الهی برخورداری آنان از ویژگی‌های لازم برای احراز پست مورد نظر است که به فراخور وظیفه آنان متفاوت می‌باشد. اما در مجموع، می‌توان همه شروط را در دو عنوان بهره‌مندی از علم و تخصص از یک سو و برخورداری از کمالات و فضایل اخلاقی و تعهّد از سوی دیگر، دانست.


رشد و تکامل همه انسان‌ها در گرو انتخاب درست است. انسان به عنوان اشرف مخلوقات، موجودی است که بار امانت الهی را بر دوش وی نهادند و او را خلیفه الهی در زمین قرار دادند ... او در یک ویژگی اساسی نسبت به سایر موجودات برتری دارد و آن مرتبه بالای اراده به معنای قدرت انتخاب و امکان گزینش است.

به همین دلیل است که مخاطب تکلیف الهی قرار گرفت و استعدادی که خداوند در وجود او نهاد بسته به نوع انتخاب‌هایش او را در یک طیف عظیمی از مقام و مرتبه قرار داده، که اوج آن مقام خلیفه الهی و حضیض آن مرتبه پست‌تر از حیوانات است .

قرآن در همه انتخاب‌های خود به توانایی و لیاقت افراد از طرفی و بصیرت و هوشیاری از طرف دیگر اهمیت ویژه ای می‌دهد؛ و در این راستا گزینش‌های خود را معرفی می‌کند.

انتخاب هارون

قرآن کریم نقش بسزایی برای نیروهای لایق قائل است. هارون برادر حضرت موسی علاوه بر علم و آگاهی دارای توانایی بیان و هوش سیاسی بود .

اصل ماجرا در سوره مبارکه طه وارد شده است: هنگامی که حضرت موسی (علیه‌السلام) به پیامبری مبعوث گشت، دست دعا و التجا به درگاه الهی دراز کرد و برای تحمل سختی‌های مسئولیت خودش، از خدای بزرگ شرح صدر خواست.

از خداوند درخواست نمود تا برادرش هارون را نیز وزیر او قرار دهد و به این وسیله به او پشت گرمی عطا کند و وی را در کارش شریک گرداند. (طه: 29 34) بدین روی، او پس از استعانت الهی، داشتن همکار و نیروی زبده را در انجام مأموریت‌های محوّله مورد نظر قرار داد.

حضرت موسی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُكَذِّبُونِ ؛ و برادرم هارون زبانش از من فصیح‏تر است، پس او را همراه من كمك و پشتیبان فرست، تا مرا تصدیق كند زیرا مى‏ترسم مرا تكذیب كنند (و من نتوانم هدفم را به روشنى بیان كنم)» (قصص: 34)

او می‌گفت: اگر می‌گویم هارون وزیر من باشد به این دلیل است که او افصح است و از فصاحت و قدرت بیان بیش‌تری نسبت به من برخوردار است و در این مأموریت، که نیاز به ارائه دلایل و حقایق است، برخوردار بودن از فصاحت ملاک شایستگی است. خداوند هم درخواست او را اجابت نمود و فرمود: « سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِیكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا... ؛ به زودى بازویت را به وسیله برادرت محكم سازیم و براى شما دو تن (در محاجّه و مبارزه) تسلّط و غلبه قرار دهیم.»(قصص: 35)

مرحوم علاّمه طباطبائی (رحمه الله) می‌فرمایند: اصطفاء از ریشه «صفو» گرفته شده و به معنای «صاف و پاک» می‌باشد. در نتیجه، اصطفاءبهترین و پاک‌ترین را انتخاب کردن است.

انتخاب طالوت

همچنین در قرآن کریم، آیات دیگری را می‌بینیم که نحوه انتخاب و دلیل گزینش مدیران جامعه و مأموران الهی را روشن می‌سازد؛ از جمله آیه 247 سوره مبارکه بقره که در آن، به ماجرای طالوت اشاره می‌کند.

در این آیه، واژه «اصطفی» به معنای برگزیدن و انتخاب کردن به کار رفته است.

مرحوم علاّمه طباطبائی (رحمه الله) می‌فرمایند: اصطفاء از ریشه «صفو» گرفته شده و به معنای «صاف و پاک» می‌باشد. در نتیجه، اصطفاء بهترین و پاک‌ترین را انتخاب کردن است.

خداوند می فرماید: ما طالوت را برگزیدیم و انتخاب نمودیم. اما ملاک گزینش او چه بوده است؟ این سۆالی است که پاسخ آن به خوبی از آیه استفاده می‌شود:

وقتی خداوند طالوت را به عنوان برگزیده خویش مطرح نمود، بنی اسرائیل به این گزینش اعتراض کردند و گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با این که ما از او شایسته تریم؛ او ثروت زیادی ندارد»

در واقع، از نظر بنی اسرائیل، ملاک شایستگی، داشتن مال و ثروت بسیار بود و از این رو، خود را برتر از طالوت می‌دیدند و حال آن که خداوند ملاک شایستگی وی را این چنین برمی‌شمارد: «....قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُۆْتِی مُلْكَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ » (بقره: 247)؛ (پیامبرشان) گفت: بى‏تردید خدا او را بر شما برگزیده و او را در دانش و نیروى بدنى فزونى بخشیده، و خدا ملك و شاهى خود را به هر كس بخواهد مى‏دهد، و خدا (از نظر وجود و توان و رحمت) داراى وسعت است و داناست .

مرحوم علامه طباطبائی (رحمه الله) می‌فرمایند: در واقع، وقتی حضرت موسی (علیه‌السلام) به حدّ توانایی رسید و با گذشت پاسی از عمرش، به سن اعتدال (بین سی و چهل سالگی) رسید، خداوند به او حکم و علم عطا کرد.

انتخاب موسی (علیه السام)

همچنین در آیات مربوط به انتخاب حضرت موسی (علیه‌السلام) برای پیامبری، خداوند این گونه تعلیل می‌نماید: «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» (قصص: 14) ؛ و چون به رشد و كمال خویش رسید، به او حكمت و دانش عطا كردیم، و نیكوكاران را چنین پاداش مى‏دهیم.

این آیه، ملاک شایستگی حضرت موسی (علیه‌السلام) در اخذ حکم و علم دو چیز می‌داند:

1. بلوغ اشد (بلغ اشده)؛ یعنی از نظر قوای بدنی به سنی رسیده که از استحکام و قوت برخوردار بود.

2. استواء (واستوی)؛ یعنی اعتدال و استقرار در زندگی که غالباً پس از مرحله قبلی است.

مرحوم علامه طباطبائی (رحمه الله) می‌فرمایند: در واقع، وقتی حضرت موسی (علیه‌السلام) به حدّ توانایی رسید و با گذشت پاسی از عمرش، به سن اعتدال (بین سی و چهل سالگی) رسید، خداوند به او حکم و علم عطا کرد.

در سوره مبارکه قصص، وقتی برخورد حضرت موسی (علیه‌السلام) را با دختران حضرت شعیب (علیه‌السلام) مطرح می‌سازد که به کمک آنان شتافت و آنان ماجرا را به پدر اطلاع دادند، حضرت شعیب (علیه‌السلام) از حضرت موسی (علیه‌السلام) دعوت به همکاری می‌کند.

خداوند کلام دختر حضرت شعیب (علیه‌السلام) را نقل می‌کند که او پیشنهاد به‌کارگیری حضرت موسی (علیه‌السلام) را به پدر می‌دهد و دلیل شایستگی او را نیز نیروی جسمانی و امانت داری مطرح می‌سازد: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (قصص: 26) ؛ یكى از آن دو زن گفت: اى پدر، او را استخدام كن، زیرا بهترین كسى كه استخدامش كنى (این مرد) نیرومند با امانت است.

حضرت یوسف

انتخاب یوسف (علیه السلام)

در آیات سوره مبارکه یوسف نیز وقتی داستان حضرت یوسف (علیه‌السلام) را مطرح می‌کند که ایشان از هر اتهامی تبرئه می‌شود و عزیز مصر برای او جایگاهی والا در نظر می‌گیرد، ایشان پیشنهاد تصدی خزانه داری را می‌دهد و دلیل آن را نیز توانایی چنین کاری و آگاهی بر این کار ذکر می‌کند: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»

(یوسف: 55) ؛‌ (یوسف به لحاظ اطلاعش از آمدن سال‏هاى فراوانى و قحطى و نیاز دولت به حسن مدیریت) گفت: مرا بر خزانه‏هاى این سرزمین بگمار، كه همانا من نگهبان و دانایم.

در واقع، حضرت یوسف (علیه‌السلام) پس از این که خود را نامزد این کار می‌کند، دلیل شایستگی خود را در «حفیظ» و «علیم» بودن می‌داند؛ یعنی برخورداری از علم و درایت و نگه داری امانت.

شایستگی سالاری

آنچه از مجموع آیات مزبور به دست می‌آید، این مطلب است که در واگذاری امور به افراد، ملاک‌ها و معیارهایی مد نظر بوده که به فراخور منصب و مقام ممکن است از لحاظ مصداق متفاوت باشد؛ مثلاً، وقتی سخن از جنگ و میدان نبرد است (ماجرای طالوت) علیه‌السلام، برخورداری از قوای بدنی فضیلت محسوب می‌شود، وقتی سخن از مأموریت پیام رسانی و تبلیغ است (ماجرای موسی و هارون) علیهما السلام، فصاحت و قدرت بیان برتری به حساب می‌آید، وقتی سخن از کارگزاری است (ماجرای شعیب) علیه‌السلام، قدرت جسمانی و امانت داری مزیّت به شمار می‌رود و در نهایت در مورد تصدّی خزانه داری (ماجرای حضرت یوسف) علیه‌السلام، نگهبان و امین بودن فضیلت است که در کنار علم و دانش مطرح می‌شود.

حضرت یوسف (علیه‌السلام) پس از این که خود را نامزد این کار می‌کند، دلیل شایستگی خود را در «حفیظ» و «علیم» بودن می‌داند؛ یعنی برخورداری از علم و درایت و نگه داری امانت.

بنابراین، ملاک گزینش مدیران الهی برخورداری آنان از ویژگی‌های لازم برای احراز پست مورد نظر است که به فراخور وظیفه آنان متفاوت می‌باشد.

در مجموع، می‌توان همه شروط را در دو عنوان بهره‌مندی از علم و تخصص از یک سو و برخورداری از کمالات و فضایل اخلاقی و تعهّد از سوی دیگر، دانست. هر چقدر موقعیت و مقام شغلی با لا می‌رود حساسیت و خطر آن بیشتر است در انتخاب یک رئیس جمهور سرنوشت یک ملت و گاهی چند نسل تعیین می‌شود.

خندابی        

بخش قرآن تبیان


منابع:

درس‌هایی از قرآن – محسن قرائتی

تفسیر نمونه –آیت الله مکارم شیرازی