تبیان، دستیار زندگی
عبارات و اظهارات شیخ انصاری سرشتی ابتکاری، و هویتی زنده و سازنده دارند و همچنان آبشخور فکری، جامعه علمی، علماء، فضلا و طالبان معرفت و دانش هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واکاوی ولایت در کلام شیخ انصاری(1)

واکاوی ولایت در کلام شیخ انصاری(1)

عبارات و اظهارات شیخ انصاری سرشتی ابتکاری، و هویتی زنده و سازنده دارند و همچنان آبشخور فکری، جامعه علمی، علماء، فضلا و طالبان معرفت و دانش هستند.
جستاری در مکتب اندیشه سیاسی شیخ انصاری با تأکید بر نظریه ولایت فقیه

زندگی نامه (1281-1214ق)

مرتضی بن محمد امین در 18 ذیحجه سال 1214 ق در شهر دزفول متولد شد؛ نسب شیخ مرتضی انصاری به جابر بن عبداللّه انصاری، از صحابه بزرگوار رسول خدا (ص) می رسد. ایشان در دزفول متولد شـده و تـا 20 سـالگی نزد پدر خود تحصیل کرده، و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است و علمای وقت که نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند، از پدر خواستند که او را برنگرداند. او در عراق چهار سال تـوقـف کرد و از محضر اساتید بزرگ استفاده کرد آنگاه در اثر یک سلسله حوادث ناگوار، به وطن خـویش بازگشت. شیخ بعد از دو سال، بار دیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل کرد و به ایران مراجعت نمود و تصمیم گرفت از محضر علمای بلاد ایران استفاده کند؛ لذا عازم زیارت مشهد شد و در کاشان با حاج ملا احمد نراقی، صاحب مستند الشیعه، و صاحب معراج السعادة، فـرزنـد ملا مهدی نراقی ملاقات کرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه تـوقـف نـمـود.

شـیـخ انـصـاری سـفـری بـه اصفهان و سفری به بروجرد رفته و در همه سفرها، هـدفـش مـلاقات اساتید و استفاده از محضر آنان بوده است. در حدود سالهای 1352 و 1353 برای آخـرین بار به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت. بعد از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت.

شیخ انـصـاری را خاتم الفقها و المجتهدین لقب داده اند؛ او از کسانی است که در دقت و عمق نظر، بسیار کم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد؛ او در فقه و اصول ابتکاراتی دارد کـه بـی سـابقه است. دو کتاب معروف او، رسائل و مکاسب، کتاب درسی طلاب شده است. تألیفات وی از دقت و امعان نظر و یافته های جدید برخوردارند؛ به گونه ای که وی در هر بحثی که وارد می شود به مطالب کوچک و بزرگ آن می پردازد؛ و بزرگان حوزه و طلاب بر سر سفره علمی ایشان تلمُّذ می کنند؛ شیخ انصاری پس از مـحـقـق و علامه حلی و شهید اول، تنها کسی است که کتابهایش از طرف علمای بعداز خودش مرتب حاشیه خورده است. [1]

برخی از اندیشمندان معتقدند در دوره ی شیخ انصاری، اجتهاد به اوج کمال و ترقی رسید. به نظر آنان شیخ انصاری پیشوای عالی ترین دوره ی اجتهاد است؛ چرا که وی با دقت نظر و تحقیق خویش راه استنباط صحیح را به فقهای معاصر خود و آیندگان نشان داده و کتاب های به جا مانده از وی دلیلی بر این مدعاست. شیوه و روش وی در تحقیقات فقهی و اصولی اش، ابتکاری و بدیع می باشد.

این مرد علم و عمل و فضیلت و شخصیت عالیقدر جهان اسلام، سرانجام در 18 جمادی الثانی سال 1281 و در سن 67 سالگی، با انبوهی از مفاخر و ذخائر فکری و معنوی، به دیار باقی شتافت؛ وصی گرامی او، حاج سید علی شوشتری بنا به وصیت شیخ بر جنازه او نماز گزارد؛ و جـسـم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولی الموحدین امیر المۆمنین علی (علیه السلام) دفن شد.

اندیشه سیاسی

با توجه به جایگاه ویژه و برجسته شیخ اعظم انصاری در میان علماء شیعه و بر اساس اینکه امروزه بدنه اصلی حوزه از مکتب فکری و فقهی ایشان بهره می برد، بدیهی است که تبیین آراء فقهی شیخ و بررسی اندیشه سیاسی ایشان، و به طور کلی تبیین نظام معرفتی و مکتب فکری ایشان، بسیار مهم بوده و دریچه ی جدیدی را به روی ما خواهد گشود.

عبارات و اظهارات شیخ انصاری سرشتی ابتکاری، و هویتی زنده و سازنده دارند و همچنان آبشخور فکری، جامعه علمی، علماء، فضلا و طالبان معرفت و دانش هستند. در پرتو تلاش‌های روزافزون جامعه علمی و حوزه‌های علمیه، بخش‌هایی از مکتب شیخ انصاری واشکافی شده است. امّا نظام معرفتی شیخ بسیار ژرف تر از پژوهش ها و تحققی های انجام شده است؛ و نیاز به واکاوی هر چه بیشتر مکتب فکری ایشان ضروری است. امام خمینی (ره) در اشاره به اینکه طریقه سلف صالح همچون «شیخ الطائفه» در متقدمین و «صاحب جواهر» و «شیخ انصاری» در متأخرین، اهمیت خاصی در تحقیقات اسلامی دارد می‌فرماید:

«اسلام اگر خدای نخواسته هر چیز از دستش برود ولی فقهش به طریقه موروث از فقهاء بزرگ بماند به راه خود ادامه خواهد داد ولی اگر همه چیز به دستش آید و خدای نخواسته فقهش به همان طریق سلف صالح از دستش برود، راه حق را نتواند ادامه داده و به تباهی خواهد کشید.» [2]

عمده تلاش‌هایی که تا به امروز در مورد استخراج مقاصد شیخ انصاری از درون آثار بر جا مانده از ایشان صورت گرفته غالباً معطوف و مصروف به حوزه فقهی و اصولی ایشان بوده است، امّا بررسی مبانی فکری و معرفتی شیخ انصاری در حوزة فقه سیاسی بسیار کم رنگ برگزار شده است. در حالی مناسبات زیادی برای کاوش در گزاره‌های شیخ انصاری در مورد مباحث سیاسی وجود دارد.

عمده ی مباحث شیخ اعظم در فقه سیاسی، پیرامون اختیارات و مناصب فقهاست و در مباحث وی کمتر به مقدمات و زمینه هایی که سایر فقها به آن پرداخته اند، اشاره شده است. ایشان به طور مفصل به وظایف فقیه در عصر غیبت پرداخته و با دقت نظر محققانه خویش، این موارد را بررسی می کند.

آن چه که در این نوشتار از میان انبوه مباحث علمی شیخ، مورد واکاوی و کاوش قرار می گیرد، تبیین نظریه ولایت فقیه و حاکمیت سیاسی فقیهان و قلمرو اختیارات آن ها می باشد.

ولایت فقیه

مسئله ولایت فقیه به صورتی که امروز مطرح است به عنوان زیر بنای حکومت اسلامی، سابقه طولانی ندارد. در فقه مدون ما از عصر شیخ صدوق تا عصر مرحوم نراقی (زمان فتحعلی شاه) ولایت فقیه به عنوان بیان کننده نوع حکومت در اسلام اصلا مورد بحث قرار نگرفته است. اولین فقیهی که به صورت مستقل در مورد ولایت فقیه بحث کرده، مرحوم نراقی است که در کتاب «عوائد الایام» بطور مختصر به این مسئله پرداخته است. مرحوم نراقی در این باره چنین می‌فرمایند: «ولایت یک منصب اعطایی است که بدون دخالت مردم از طرف شارع به فقها داده شده است چه خود فقها راضی باشند و چه نباشند و چه بتوانند آن‌ را اعمال کنند و چه نتوانند و چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند. و اخبار دلالت دارد که همه اختیارات حکومتی را که رسول خدا (ص) داشت فقهای عادل دارند».[3]

هرچند علمای اهل سنت که خود احیاناً متصدی پست‌های دولتی می‌شده‌اند تالیفات مستقلی درباره حکومت داشته‌اند. مثلا در عصر شیخ طوسی، ماوردی و حنبلی هریک کتابی بنام «الاحکام السلطانیه» نوشته اند ولی در تالیفات شیخ طوسی مشابه آن دیده نمی شود.

بعد از مرحوم نراقی مبحث ولایت فقیه در میان مباحث فقهی سایر علما قرار گرفت و این نظریه را به صورت مستقل مورد واکاوی قرار داده‌اند. آنچه از ملاحظه آثار فقها پس از نراقی به چشم می‌خورد، این است که فقیهان دو دسته می‌شوند؛

قائلین به ولایت عامه فقها: برخی همانند نراقی ولایت عامه فقیه را می‌پذیرند. شیخ محمدحسن نجفی (1266 م) ‏ولایت عامه فقیه را عملاً و نظراً از مسلمات و ضروریات فقهی می‌شمارد[4] به نظر صاحب جواهر مسئله‌ی ولایت عامه‌ی ‏فقیه به میزانی از وضوح است که منکر آن گویی طعم فقه را نچشیده است و ظرائف و رموز روایات را نفهمیده و در کلام ‏ائمه تأمل نکرده است. [5]

مخالفین با ولایت عامه داشتن فقیهان: برخی همانند شیخ مرتضی انصاری، شاگرد طراز اول مرحوم نراقی، در کتاب مکاسب از منکران ‏عموم نیابت فقیه از امام و مخالفین ولایت عامه‌ی فقیه می‌باشد. سید صاحب عروه نیز همانند شیخ انصاری ولایت عامه فقها را به رسمیت نشناخت. [6]

لازم به ذکر است که شیخ انصاری در کتب قبلی خود از قبیل کتاب القضا یا کتاب الخمس به راه استادش مرحوم نراقی رفته است.


پی نوشتها:

1.    مرتضی انصاری، التقیه، تحقیق: فارس حسون، قم، مۆسسه ی قائم آل محمد (ص)، چاپ اول، 1412 ق، مقدمه، صص 13-29

2.    صحیفه امام، ج17، ص326

3.    کتاب عوائد الایام؛ ص188

4.     جواهر الکلام، ج16، ص178

5.      همان؛ ج21، ص397

6.     العروه الوثقی، فی التقلید، مسائل 43، 44، 51، 57، 68

منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران نوشته: رشید داودی

تهیه و تنظیم: عبداله فربود؛ گروه حوزه علمیه تبیان