تبیان، دستیار زندگی
شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر بود. او ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اولین فرمانده سپاه خرمشهر


شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر بود. او ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد.

فرمانده سپاه خرمشهر

دلاوری‌های او در جبهه بسیار فراوان است. آنجا نیز کارنامه درخشانی برای خود رقم زد. او که کلکسیونی از ترکش و مجروحیت بود تا لحظه شهادت مبارزه را رها نکرد.  جعفر جنگروی به سال 1333 در فریدن اصفهان در خانواده‌ای با تقوا و متعهد چشم به جهان گشود و در دامان پدری زحمتکش و مادری مهربان تربیت یافت.

جعفر یک ساله بود که خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند. پدرش گچ‌کار بود و عیالوار، از این رو فرصت و فراغت توجه جدی به امور داخلی خانواده نداشت. مادرش به رتق و فتق امور می‌پرداخت.

ساواکی به خانه‌ آنان می‌ریزند، اما جعفر و برادرش سریع باخبر شده، کتاب‌ها و اعلامیه‌ها را به مغازه منتقل می‌کنند.

به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده می‌شود

جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت و کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر، به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده می‌شود و همراه شهید جهان‌آرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تأمین امنیت خرمشهر می‌پردازد.

جعفر مدتی نیز برای مقابله با گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان به این استان اعزام می‌شود و در مقابله با ضد انقلاب، فعالیت زیادی در سرکوبی آنان انجام می‌دهد. در یکی از ستون کشی‌ها به سمت بانه و پاکسازی آن محور در گردنه‌ «خان» طی یک درگیری با گروهک کومله و دیگر گروهک‌ها، به اسارت ضد انقلاب در می‌آید.

4بار پای جوخه اعدام رفت

مدت 35 روز تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد و تا مرز شهادت نیز پیش می‌رود. چهار بار او را به پای جوخه‌ اعدام می‌برند.او در این قضیه، ابتدا اسیر کومله‌ها بوده و بعد تحویل دموکرات‌ها می‌شود و سپس با چند نفر از اسرای دموکرات معاوضه می‌شود. شهید جنگروی پس از آزادی مدتی در گروه الفتح لبنان فعالیت داشت که با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت و بلافاصله عازم غرب کشور می‌شود.

شهید جنگروی پس از آزادی از چنگال ضد انقلاب در کردستان، به تهران می‌آید و در سپاه تهران در دفتر فرماندهی کل سپاه مشغول به خدمت می‌شود.و  بعد به عنوان نماینده سپاه، به چند کشور مسلمان از جمله پاکستان، افغانستان، لیبی و لبنان سفر می‌کند و در چند سمینار نیز شرکت می‌جوید.

زمانی که جنگ شروع شد به محض اطلاع چون فرودگاه‌ها بسته بود از راه زمین و از راه سوریه و ترکیه خود را به ایران می‌رساند دو روز بیشتر در خانه نبود و بلافاصله عازم منطقه غرب کشور شد.

تا به خودم آمدم صدای جنگروی را شنیدم که ذکر می‌گفت. بچه‌هایی که بالای سرم آمدند از حال او پرسیدم. ترکشی به شکمش اصابت کرده بود. ما را روی لنج گذاشتند. داخل لنج به شهادت رسید

مسئول طرح و برنامه عملیات تهران

در عملیات «بازی دراز» گلوله‌ای به کلاهش اصابت می‌کند و بی‌هوش می‌شود. او در جبهه‌ی غرب نیز رشادت‌های زیادی از خود بروز می‌دهد. از این رو، به عنوان معاون اطلاعات-عملیات محور غرب برگزیده می‌شود. در طراحی و اجرای جنگ‌های نامنظم و چریکی، نقش فعال از خود ارائه می‌دهد و ضربات مهلکی از این طریق به دشمن وارد می‌آورد.جنگروی، از اوایل سال 1360 مدتی به عنوان مسئول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده‌ای در این واحد می‌شود.

در عملیات رمضان سر و صورتش به شدت مجروح می‌شود/او را میان شهدا به پشت جبهه منتقل می‌کنند

جنگروی، اواخر سال 1360 با دختری پاکدامن و پارسا ازدواج می‌کند و حضورش را در جنگ، شرط ازدواج قرار می‌دهد. یک ماه پس از ازدواج راهی جبهه جنوب می‌شود و در عملیات فتح‌المبین شرکت می‌جوید. پس از آن در عملیات مهم «بیت المقدس» حضور فعال می‌یابد و در پاکسازی جاده «شلمچه» نقش مۆثری ایفا می‌کند. او در تیر ماه 1361 در عملیات «رمضان» شرکت می‌جوید و در این عملیات به شدت از ناحیه‌ سر و صورت مجروح می‌شود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل می‌کنند، که در هواپیما به هوش می‌آید. مدتی در بیمارستانی در مشهد بستری می‌شود و پس از آن به تهران منتقل شده و حدود هشت ماه نیز در تهران، در یک بیمارستان بستری می‌شود. او یک چشم و یک گوشش را از دست می‌دهد و سمت راست صورتش نیز فلج می‌گردد و پانزده بار مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد.

پس از بهبودی از مجروحیت سر و صورت باز به منطقه رهسپار می‌شود در این حین برادرش به شهادت می‌رسد سپس به عنوان معاون تیپ سیدالشهدا به همراه حاج علی فضلی فعالیت کرد و در تمام عملیات‌های که از جنوب تا غرب کشور صورت می‌گرفت شرکت می‌کند.

فرمانده سپاه خرمشهر

شهید جنگروی؛ کلکسیون ترکش بود

این شهید گرانقدر با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت در حالی که لبش کاملا از بین رفته بود یک چشمش را تخلیه کرده بودند دندان‌هایش از بین رفته بود.

بدنش پر از ترکش و به یک کلکسیون ترکش تبدیل شده بود که انواع ترکش‌ها داخل آن وجود داشت بدنش شیمیایی بود و با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به جبهه نگذاشت که در رختخواب ذلت بمیرد. از او دو یادگار به نام های مهدیه و محمد حسین به جا مانده است .

سردار فضلی: صدای جنگروی را شنیدم که هنگام شهادت ذکر می‌گفت

در عملیات والفجر 8 بهمن 1364 بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو، شهید جنگروی به اتفاق یک سری از فرماندهان مانند علی فضلی ،‌شهید کلهر ، شهید میرضی ، شهید احسانی‌نژاد می‌خواستند که منطقه تحویل بچه‌های لشگر بدهند و موارد لازم را برایشان توجیه کنند روز 27 بهمن ماه نزدیک اذان ظهر در حالی که آنها خود را برای اقامه نماز آماده می‌کردند در اثر اصابت موشک دور بردی که از ام القصر به فاو شلیک شده بود شهید جنگروی از ناحیه ریه و پایین قلب ترکش می‌خورد و به شهادت می‌رسد.

سردار علی فضلی در این باره می‌گوید: «گلوله در 15 متری ما به زمین خورد. من، حاجی جنگروی، کلهر و احسانی نژاد بودیم. موجش همه‌مان را بلند کرد و زمین کوبید. تا به خودم آمدم صدای جنگروی را شنیدم که ذکر می‌گفت. بچه‌هایی که بالای سرم آمدند از حال او پرسیدم. ترکشی به شکمش اصابت کرده بود. ما را روی لنج گذاشتند. داخل لنج به شهادت رسید.»

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: تسنیم