تبیان، دستیار زندگی
هوش هیجانی در حوزه‏ی روان‏شناختی، پیام‏آور و نویدبخش یک زندگی بانشاط، شاداب و موفق محسوب می‏شود. برخی مطالعات، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش شناختی را به‏طور تقریبی دو برابر می‏دانند، در حالی که...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوید بخش یك زندگی با نشاط


هوش هیجانی در حوزه‏ی روان‏شناختی، پیام‏آور و نویدبخش یک زندگی بانشاط، شاداب و موفق محسوب می‏شود. برخی مطالعات، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش شناختی را به‏طور تقریبی دو برابر می‏دانند، در حالی که برخی روان‏شناسان معتقدند هوش هیجانی، دست‏کم 50درصد از کل هوش شناخته می‏شود..............


نوید بخش یك زندگی با نشاط

مهم‏ترین عاملی که موفقیت‏تان را در زندگی حرفه‏ای و شخصی، تضمین و پیش‏بینی می‏کند، چیست؟ هوش عاطفی یا هیجانی (EQ) نشان دهنده‏ی این است که خودتان و دیگران را چه‏قدر می‏شناسید تا بتوانید بین خواسته‏ها و انتظارات زندگی، تعادل برقرار کنید.

هوش هیجانی در حوزه‏ی روان‏شناختی، پیام‏آور و نویدبخش یک زندگی بانشاط، شاداب و موفق محسوب می‏شود. برخی مطالعات، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش شناختی را به‏طور تقریبی دو برابر می‏دانند، در حالی که برخی روان‏شناسان معتقدند هوش هیجانی، دست‏کم 50درصد از کل هوش شناخته می‏شود.

«هوش هیجانی» که از آن به هوش عاطفی یا هوش اجتماعی نیز یاد می شود، عبارت است از شناخت و کنترل عواطف، احساسات، هیجانات درونی خود و دیگران و استفاده ی مناسب از این هیجانات برای برقراری ارتباط بهتر با خود و دیگران. به عبارتی دیگر، هوش هیجانی، مجموعه ای ست از استعداد ها و توانایی هایی که فرد را قادر می سازد تا کنترل احساسات، هیجانات و عواطف شخصی خود را به دست گیرد و ضمن استفاده از منطق در تصمیم گیری ها، از عواطف خود نیز استفاده کند به شرط آن که بتواند به موقع  و به نحوی مطلوب، احساسات خود را مدیریت نماید.

به طور کلی آن چه موجب شناخت احساس خوب و بد در درون ما می شود را «هوش هیجانی» می نامیم.

هوش هیجانی بر 5 بعد از مهارت های زندگی تأکید دارد:

1- مهارت های درون فردی: شامل عزت نفس، خود آگاهی و شناخت احساسات خود، ابراز عقاید و احساسات خود، پذیرش عقاید و احساسات خود استفاده ی مناسب از عواطف، بهره وری از استقلال تفکر، خود شکوفایی، اظهار وجود، بازشناسی و فهم احساسات خود، احترام به خود و عدم وابستگی.

2- مهارت های میان فردی: شامل درک افراد با خصوصیات متفاوت، همدلی، مسوولیت پذیری اجتماعی، عضو گروه بودن و همکاری متقابل، توان آگاهی از احساسات و حالات دیگران و توانایی تحسین و انتقاد مناسب.

3- سازگاری یا قابلیت انطباق: شامل حل مشکلات و تشخیص و تعریف مسائل زندگی، یافتن راه حل مناسب، واقع گرایی و انعطاف پذیری.

4- کنترل استرس: شامل توان مقابله با وقایع، مشکلات، فشارهای روحی- روانی، کنترل هیجانات منفی و مثبت.

5- خلق و خوی عمومی: شامل شادی، نگرش مثبت و حفظ آن در شرایط سخت، خودش بینی و احساس رضایت.

مهارت های هوش هیجانی، با تعلیم و تربیت کودکان به وسیله ی پدر و مادر آغاز می شود، بنابراین لازم است والدین، خود مهارت های لازم را در این زمینه کسب کنند.

هنگامی كه شما به كودك خود كمك می كنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درك كرده و آنها را مدیریت كند در واقع به او كمك می كنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا كند.

كودكی كه بهره هوش عاطفی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار كند؛ در هنگام اوج هیجانهای عاطفی خود را آرامتر كند؛ دیگران را بهتر درك كرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار كند؛ و ایجاد روابط دوستانه محكمتر برای او آسان تر است.

شما چگونه می توانید به كودك خود كمك كنید تا بهره هوش عاطفی اش افزایش پیدا كند؟ تكنیك هایی وجود دارند كه "هدایت عاطفی" نامیده می شوند و در واقع یك دستورالعمل گام به گام است كه شما می توانید با استفاده از آن به كودك خود آموزش دهید كه احساساتش را تجزیه و تحلیل كرده و در هنگام برخورد با مشكلات روحی و عاطفی آنها را مدیریت كند. یك تكنیك در اینجا شرح داده شده است.

«هوش هیجانی» عبارت است از شناخت و کنترل عواطف، احساسات، هیجانات درونی خود و دیگران و استفاده ی مناسب از این هیجانات برای برقراری ارتباط بهتر با خود و دیگران

با توجه و ابراز احساسات به حرفهای او گوش بدهید

هنگامی كه كودك از احساسات خودش برای شما می گوید با دقت به حرفهای او گوش بدهید سپس همه آنچه را با شما در میان گذاشته است مجددا برایش بازگو كنید. حتی مثالهایی از زندگی خودتان را برای او بگویید تا به او نشان دهید كه حرفهای او را می فهمید. به او بگویید كه زمانی كه برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهر بازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید چه احساسی داشتید؛ بگویید كه مادر یا پدرتان چگونه به شما كمك می كردند تا احساس بهتری پیدا كنید. این كار موجب می شود كودك شما بفهمد كه همه افراد اینگونه احساسات را تجربه می كنند و نهایتا هم از این مرحله عبور می كنند.

به كودك خود كمك كنید تا احساسات خود را نامگذاری كند

دامنه لغات كودك شما ضعیف بوده و درك او نیز از علت و معلولها بسیار ابتدایی و اولیه است؛ در نتیجه او برای تشریح احساسات خودش با مشكل مواجه می شود. شما می توانید به او كمك كنید تا نامهایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب كند و در نتیجه یك لغتنامه برای احساساتش ایجاد كند. اگر او به خاطر اینكه نمی تواند به پارك برود احساس ناامیدی یا ناكامی می كند شما می توانید بگویید: «احساس می كنی ناراحت هستی؟».

همچنین می توانید به او كمك كنید تا بفهمد كه داشتن احساسات متضاد یا متعارض پیرامون یك چیز طبیعی است. مثلا او می تواند در هفته اولی كه به مهدكودك می رود هم هیجان زده باشد و هم كمی بترسد.

احساسات كودك خود را با ارزش شمرده و آنها را تائید كنید

هنگامی كه كودك شما نمی تواند پازل را كامل كند و در نتیجه عصبانی می شود و كج خلقی می كند به جای اینكه به او بگویید: «دلیلی وجود ندارد كه اینقدر ناراحت باشی» بهتر است تصدیق كنید كه واكنش او كاملا طبیعی است. بگویید:"وقتی آدم نمی تونه پازل را كامل كنه واقعا حوصله اش سر می ره. مگه نه؟". اگر به او بگویید كه واكنشهایش بیمورد یا بیش از حد هستند او احساس می كند كه گویی باید جلوی بروز احساسات خودش را بگیرد.

كج خلقی ها و بد اخلاقی های او را به یك ابزار آموزشی مفید تبدیل كنید

اگر كودك شما پس از اینكه می فهمد باید توسط دندانپزشك معاینه شود، ناراحت و آشفته می شود با آماده شدن برای ویزیت دكتر به او كمك كنید تا كنترل خودش را به دست بیاورد. درباره اینكه چرا از معاینه توسط دندانپزشك می ترسد، اینكه انتظار دارد یا پیش بینی می كند كه در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و اینكه چرا او باید توسط دندانپزشك معاینه شود با او صحبت كنید. درباره زمانی كه می خواسته اید با گروه سرود روی صحنه بروید و سرود بخوانید و ترسیده بودید یا زمانی كه می خواستید یك كار جدید را شروع كنید و از آن می ترسیدید و یكی از دوستانتان به شما كمك كرد تا احساس بهتری پیدا كرده و ترس خود را كنار بگذارید با او صحبت كنید. صحبتهای عاطفی و صحبت كردن پیرامون احساسات برای كودكان (همانند بزرگسالان) بسیار مفید است.

نوید بخش یك زندگی با نشاط

از مشكلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشكلات استفاده كنید

هنگامی كه كودك با شما یا یك بچه دیگر مشكل پیدا می كند محدودیتهای او را به وضوح برایش توضیح دهید سپس او را به سمت پیدا كردن راه حل مناسب راهنمایی كنید. مثلا شما می توانید بگویید: "می دانم از اینكه خواهرت ساختمانی را كه با آجرهای اسباب بازی ساخته بود خراب كرد عصبانی هستی. اما نباید او را بزنی. پس وقتی عصبانی می شوی چه كار دیگری می توانی بكنی؟"

با حفظ آرامش خودتان یك الگوی مناسب برای كودك باشید

همچنین شما می خواهید بدانید كه در برابر ابراز احساسات كودك خودتان چگونه واكنش نشان می دهید. بسیار مهم است كه در زمان عصبانیت جملات و حرفهای نامناسب، تند و زننده به كار نبرید. بهتر است به جای گفتن اینكه «تو من رو دیوونه می كنی» بگویید: «وقتی این كار را می كنی من عصبانی می شوم»؛ در این صورت كودك شما می فهمد كه مشكل به رفتار او بر می گردد نه به خود او. از انتقاد بیش از حد خودداری كنید زیرا موجب می شود كه كودك اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.

بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر سعی كنید احساسات خودتان را نیز در نظر بگیرید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را در نظر نمی گیرند تا شاید بتوانند ناراحتی یا مشكلات كودكشان را كاهش دهند. اما پنهان كردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن كودك می شود. مثلا در صورتی كه به كودك بگویید كه ناراحت هستید اما رفتار نامناسبی از خودتان بروز ندهید به كودك نشان داده اید كه می توان شدیدترین احساسات را نیز به خوبی سركوب كرد.

فرآوری: مریم عطاریان

بخش خانواده ایرانی تبیان


منابع:سایت بهداشت روان، دو هفته نامه خانواده همراه با تغییرات و اضافات

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.