تبیان، دستیار زندگی
فرمود: مسائل و قضایائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نیازى به فكر و اندیشه ندارد. و چیزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نیست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آورده اند که....

امام علی

داوریها و قضاوتهاى عادلانه امیرمومنان امام علی علیه السلام كاملا بى سابقه است، و دشمن بسان دوست اعتراف كرده كه قضاوت على علیه السلام از همه امت صحیح تر بوده است. ایشان در هر قضیه اى با پیگیرى دقیق و عمیق ماجرا، و طرح و تدبیر نقشه هایى حیرت آور، و الهام گرفته از امدادهاى غیبى نیرنگ مكاران و جرائم مجرمین را كشف و شخص جانى را ناگزیر از اقرار نموده و حق را به صاحب حق رسانده و حدود الهى را بدون كمترین اغماض و با قاطعیت تمام به اجراء درآورده و به قضاوتهاى سطحى و پوشالى اكتفا ننموده است .

آن حضرت فرمود: اگر بر بساط قضاوت تكیه زنم حكم مى كنم بین پیروان تورات به توراتشان و پیروان انجیل به انجیلشان و پیروان قرآن به قرآنشان ، بطورى كه هر كدام به نطق آمده بگویند: على به عین آنچه كه در ما هست داورى نموده است.

حكم او حكم قطعى است

امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله، على علیه السلام را به یمن فرستاد، در آنجا اسب شخصى از اهل یمن گریخت و با پاى خود به مردى لگد زد و او را كشت، اولیاء مقتول صاحب اسب را گرفتند و نزد على علیه السلام  آوردند و بر او اقامه دعوى كردند. صاحب اسب گواه آورد كه اسبش گریخته و آن مرد را كشته است، على علیه السلام خون مرد كشته شده را هدر ساخت، اولیاء مقتول از یمن نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و از حكم على علیه السلام شكایت كردند و گفتند: یا رسول الله ! على به ما ستم كرد، و خون صاحب ما را هدر كرده است.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمو: على ستمكار نیست و براى ستم آفریده نشده و ولایت و سرورى بعد از من با على است و حكم او حكم قطعى است و قول او قول صحیح است. كسى رد حكم و قول و ولایت على را نكند مگر كافر و حكم و قول و ولایتش را نپسندد الا مۆمن.

اهل یمن چون این توصیف را از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درباره على علیه السلام شنیدند گفتند: یا رسول الله ما به قول و حكم على راضى شدیم، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: همین توبه شما است از آنچه كه گفتید.(1)

مثل روز روشن

عبداللّه بن عبّاس حكایت نموده است :روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام گفت : یا ابا الحسن ! تو در حكم و قضاوت بین افراد، بسیار عجول هستى و بدون آن كه قدرى تأمّل كنى ، قضاوت مى نمائى ؟!

امام علىّ علیه السلام به عنوان پاسخ ، كف دست خود را جلوى عمر باز كرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟

عمر پاسخ داد: پنج عدد مى باشد.

فرمود: مسائل و قضایائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نیازى به فكر و اندیشه ندارد. و چیزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نیست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود

امام فرمود: چرا در پاسخ عجله كردى و بدون آن كه بیندیشى جواب مرا فورى دادى ؟

عمر گفت : موضوعى نبود كه پنهان باشد بلكه آشكار و ساده بود؛ و نیازى به تاءمّل نداشت .

امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام فرمود: مسائل و قضایائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نیازى به فكر و اندیشه ندارد. و چیزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نیست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود.(2)

شایسته‌تر براى رهبرى

پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله مردى را كه شراب خورده بوود به نزد ابوبكر آوردند، خلیفه از وى پرسید: آیا شراب خورده اى ؟ او جواب اد: بلى . ابوبكر گفت : چرا شراب خورده اى ، در حالى كه حرام است ؟ آن مرد گفت : اگر مى دانستم كه شراب حرام است لب به آن نمى زدم . در حالى كه جمعیت زیادى این صحنه را تماشا مى كردند، خلیفه از حكم مسأله عاجز مانده ، و دست به سوى عمر دراز كرد!

عمر گفت : این مسأله از معضلات است و چاره اش ابوالحسن است!

ابوبكر خطاب به غلامش گفت : برو على را حاضر كن ، ولى عمر گفت: سزاوار نیست على را بیاوریم، اجازه دهید ما به منزل او برویم .

امام علی

آنان همراه حضرت سلمان به خانه امام على علیه السلام آمده، و جریان را ابلاغ نمودند، حضرت فرمود چاره كار این است كه او را در بازار و كوچه بگردانید،و از مهاجرین و انصار جویا شوید، كه آیا كسى حكم تحریم شراب را به وى گفته است ؟ اگر حكم تحریم به گوش او نرسیده باشد، او را آزاد كنید.

خلیفه به دستور امام على علیه السلام عمل كرد، چون كسى شهادت نداد، وى را مرخص نمودند، بدون این كه بر وى حد بزنند.

سلمان مى گوید: من به على علیه السلام گفتم : خوب آنان را ارشاد نمودى ، حضرت جواب داد:

خواستم حكم آیه 35 سوره یونس را در مورد خود و آنان بار دیگر مورد تاءكید قرار دهم كه مى فرماید:

«آیا كسى كه هدایت به حق مى كند براى رهبرى شایسته تر است ؟ و یا آن كس كه هدایت نمى شود نگر هدایتش كند؟ شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى كنید؟»(3)

کودک از کیست

زنى را نزد عمر آوردند، شوهر زن ، مرد سالمندى بود كه پس ‍ از مواقعه با زن از دنیا رفته بود، و زن باردار شده و پسر زاییده بود. پسران پیرمرد (از زن دیگر) بر زن ادعاى زنا كرده بر آن گواهى دادند (و بدین وسیله مى خواستند پسر زن را از ارث پدر محروم كنند). عمر دستور داد زن را سنگسار كنند، اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام از كنار زن عبور مى كرد، چون نگاه زن به آن حضرت افتاد گفت : اى پسر عم رسول خدا كاغذى دارم .

امام على علیه السلام فرمود: ببینم كاغذت را، چون آن را مطالعه كرد به همراهان زن رو كرده و فرمود: این زن تاریخ ازدواج با شوهر و تاریخ همبستر شدن با او و كیفیت آن را در این ورقه یادداشت كرده زود باشید او را برگردانید.

فرمود: اگر بر بساط قضاوت تكیه زنم حكم مى كنم بین پیروان تورات به توراتشان و پیروان انجیل به انجیلشان و پیروان قرآن به قرآنشان ، بطورى كه هر كدام به نطق آمده بگویند: على به عین آنچه كه در ما هست داورى نموده است

بعد از مدتی روزی دیگر آن حضرت كودكانى همسن و سال آن كودك جمع نموده و كودكان را با پسر زن به بازى مشغول ساخت، و چون سرگرم بازى شدند به آنان فرمود: بنشینید! چون نشستند، بر آنان بانگ زد برخیزید. و در این هنگام كه پسر زن خواست برخیزد بر دو دست تكیه زد، امیرالمومنین علیه السلام از مشاهده این حالت پسر را پیش خوانده او را از پدر ارث داد، و بر تمام برادرانش حد افتراء جارى كرد! عمر. حیرت زده گفت : یا على چه كردى ؟ حضرت فرمود: از تكیه پسر بر دستها، ضعف پیرمرد را دریافتم.(4)

مسجدى بر دو قبر

امام جعفر صادق صلوات الله علیه حكایت می فرماید: در زمان حكومت ابوبكر، عدّه اى در ساحل دریاى عدن تصمیم گرفتند تا مسجدى بسازند؛ و چون مشغول شدند، هرچه دیوار آن را مى چیدند، فرو مى ریخت و تخریب مى گشت .

نزد ابوبكر آمدند و علّت آن را جویا شدند؛ و چون جواب آن را نمى دانست در جمع مردم سخنرانى كرد و از آنها تقاضاى كمك نمود.

امیرالمۆ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام كه در آن جمع حضور داشت ، فرمود: سمت راست و سمت چپ مسجد را حفر كنید، دو قبر آشكار خواهد شد كه بر روى آن ها نوشته شده است : من رضوى و خواهرم حبا هستیم ، كه با ایمان به خدا مرده ایم .

سپس افزود: آن دو جنازه برهنه و عریان هستند، آن ها را از قبر خارج كنید، غسل دهید و كفن كنید و بر آن ها نماز بخوانید و دفنشان كنید، آن گاه مسجد را شروع نمائید كه پس از آن خراب نخواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرمود: به پیشنهاد و دستور حضرت امیر صلوات اللّه علیه عمل كردند و سپس دیوارهاى مسجد را بالا بردند و هیچ آسیبى به آن وارد نشد.(5)

پی نوشت:

1) امالى شیخ صدوق.

2) سلونى قبل أن تفقدونى: ج 2، ص 130.

3) فروع كافى: ج 7، ص 249

4) فروع كافى: ج 7، ص 426.

5) سلونى قبل أ ن تفقدونى: ج 2، ص 203.

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر     

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

داستانهایى از امام على علیه السلام، حمید خرمى.

قضاوتهاى امیرالمومنین على علیه السلام، علامه محمدتقى تسترى.

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام، محمد رضا رمزى اوحدى.

چهل داستان و چهل حدیث از امیرالمۆ منین على علیه السلام، عبداللّه صالحى.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.