تبیان، دستیار زندگی
مامان گفت: «دیگر خودت لباس هایت را بپوش!» آخه، چطوری این ها را بپوشم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لباس پوشیدن کار راحتیه!
لباس پوشیدن

مامان گفت: «دیگر خودت لباس هایت را بپوش!»

آخه، چطوری این ها را بپوشم؟

وای، لباس پوشیدن چه سخت است.

هر کاری می کنم، نمی شود.

تو می توانی خودت لباس هایت را بپوشی؟

پیراهنم چند تا سوراخ دارد.

من نمی دانم سرم را توی کدام یک از سوراخ ها بکنم.

ای وای، خفه شدم!

آخی، درست شد!

هر دستم را توی یکی از آستین ها کردم.

وای، انگشت هایم نمی توانند دکمه ها را توی جادکمه ای فرو کنند.

تو هم برو کفش و جوراب و لباس هایت را بیاور تا با هم مسابقه ی لباس پوشیدن بدهیم.

یک، دو، سه، شروع!

برویم سراغ کفش ها!

کفشم به پایم نمی رود!

دوباره سعی می کنیم!

تو توانستی؟

اگر نتوانستی عیبی ندارد،

دوباره سعی کن!

سعی کردن مثل بازی جالب است.

آنقدر پایم را بیرون می آورم و توی کفش و شلوارم می کنم تا درست شود.

تو چه کار می کنی؟

وای، خسته شدم.

نباید عصبانی بشوم. با حوصله دوباره سعی می کنم.

دیدی؟

سخت نبود!

تو هم توانستی؟

خوب، تمام شد.

حالا برویم پیش مامان!

مامان، مامان چشم هایت را ببند!

حالا چشم هایت را باز کن!

دیدی توانستم، پس تو هم می توانی!

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: برگرفته از کتاب من می توانم لباس هایم را بپوشم

مطالب مرتبط:

بادبادک لجباز

دوستی گوزن و زرافه

اسباب بازی‌های مریم کوچولو

بچه‌های خوب

من دیگه خجالت نمی کشم...

دیگه از تاریکی نمی‌ترسم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.