تبیان، دستیار زندگی
این ‌متجاوزان از مرز بندگی، از روی تعجّب «می‌گویند: آیا هنگامی‌كه ما مُردیم و خاك و استخوان پوسیده شدیم،آیا بار دیگر، برانگیخته خواهیم شد؟! این، باوركردنی نیست! این ها، وعده‌های دروغینی است‌كه هم به ما و هم به پدران ما، درگذشته داده می‌شد....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عَجَب! حادثه به‌این‌مهمّی و بی‌خیالی

حادثه به‌ این ‌مهمّی و بی‌خیالی

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.

سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارایه گردد.

در این مقاله آیات سوره مومنون، مورد بررسی قرار می گیرد.

آیات 75 تا 89 سوره ی حج از صفحه ی 347، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت  فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

در همة پانزده آیه  75 تا 89 سوره مۆمنون از صفحه  347 ، سخن پیرامون راه‌های مختلف اِتمام حجّت و بیدارسازی منكران حق می‌باشدكه بنای ما، پرداختن به دوآیه 82 و 83 است.

 این‌ دو آیه می‌فرمایند: این ‌متجاوزان از مرز بندگی، از روی تعجّب «می‌گویند: آیا هنگامی‌ كه ما مُردیم و خاك و استخوان پوسیده شدیم، آیا بار دیگر، برانگیخته خواهیم شد؟! این، باوركردنی نیست! این ها، وعده‌های دروغینی است‌كه هم به ما و هم به پدران ما، درگذشته داده می‌شد. این ها، فقط، افسانه و خرافات پیشینیان است».

سۆالی ‌كه در این ‌جا مطرح می‌شود، این‌ كه اگر انسان، به ‌حكم عقل و بر اساس تفكّر در جوانب‌ گوناگون از نظامات جهان، چاره‌ای جز اعتراف به حقّانیّت رستاخیز و بازگشت پس از مرگ ندارد، پس، روی چه میزانی دیده می‌شود كه بسیاری از انسان‌ها و چه‌ بسا برخی از دانشمندان و صاحب‌نظران در علوم، از در انكار در می‌آیند و پشت پا به حكم عقل و منطقِ وحی زده و عالَم حتمیّ‌الوقوع قیامت را در ردیف «افسانه‌های‌كهن» و به‌فرموده قرآن: جزو «أساطیرُالأوَّلین» می‌شمارند؟!

در جواب این‌سۆال ‌گفته می‌شود: اعراض و انكار بشر نسبت به مسایل مربوط به قیامت و به‌طور كلّی نسبت به معارف حقّه آسمانی و وظایف دینی، علل و موجبات ‌گوناگون و متعدّد دارد. امّا در میان‌ آن ها، یك علّت بیش از سایر موجبات و علل، پرده روی عقل و بصیرت انسان می‌افكنَد و آدمی را از تفكّر در بسیاری از موضوعات اصیل حیاتی باز می‌دارد و جدّاً نیروی تشخیص و تمیزآدمی را فلج می‌سازد. وآن، موضوع اتّباع هوا و اراده فُجور است.

  یعنی، انسان برحسَب اقتضای طبیعت اوّلیّه‌اش‌ كه هم‌ مرز با حیوان است و هنوز از نظر تربیت، تحوّل و انقلاب‌ آدمی در وجودش به‌عمل نیامده، تابع هوای نفْس و مطیع تمایلات حیوانی خود می‌باشد و همّی جز اشباع شهوات و سِیر در مسیر فجور و ارضای هوس ندارد.

و از طرفی هم بدیهی است ‌كه اعتراف به قیامت و اقرار به ‌كیفر و پاداش روز جزا، با آزادی در فجور و اتّباع هوا نمی‌سازد و قهراً با هوس‌بازی‌های انسان هوسران اصطكاك پیدا كرده و او را از انواع تجاوزكاری‌ها بر حذر می‌دارد.

حادثه به‌ این ‌مهمّی و بی‌خیالی

و لذا طبیعی است ‌كه انسان ‌گنه‌پیشه و مقهور هوس، چاره‌ای جز این نمی‌بیند كه برای حفظ‌ آزادی خود در مسیر عصیان و گناه، جدّاً پا بر سر منطق عقل نهاده و از در انكار قیامت در‌آید و با وقاحتی تمام و لحنی ‌آمیخته به تمسخر و استهزا بگوید: قیامت یعنی چه؟! و روز قیامت یعنی‌كی؟! چه‌ كسی چنین روزی را دیده؟! از كجا كه چنان باشد؟!

آری؛ از چنین‌انسان مُنحَطّ سبُك‌ مغزی، جز چنین‌ گفتار سست و بی‌وزنی، توقّع دیگری نباید داشت.

یعنی، چنین نیست‌ كه انسان، بر اساس تعقّل و اِعمال نیروی فكر و اقامه برهان و دلیل، انكار قیامت نموده یا گمان به عدم امكان حیات پس از مرگ پیدا كرده‌باشد.

خیر؛ چنین نیست. بلكه این ‌میل شدید انسان به فجور و تمایل مُفرَط او به‌ كامجویی بی قید و بند از مُشتَهیات نفسانی است‌ كه پرده از چهره عقل افكنده و بینایی از چشم بصیرت و واقع‌ بینش ‌گرفته و او را به‌سان ‌آدم مَستِ لایَعقَل، به‌ گفتن این‌چنین‌ سخن واهی نامعقول ضدّ فطرت سالم انسانی، وا داشته‌ كه بگوید: إن هذا إلاّ أساطیرُالأوَّلین.

ما وقتی در زندگی روزمرّه خود مطالعه می‌كنیم، می‌بینیم اكثریّتمان، تمام عمر خود را صرف تأمین حوایج زندگی مادّی می‌كنیم تا آن ‌جا كه ‌گویی جز فراهم‌ ساختن انواع تجمّلات روزافزون معاش، از خوراك و پوشاك و مسكن و مَركب، وظیفه و كار دیگری در این‌جهان نداریم!

و ابداً عشق و علاقه‌ای به شناختن احوال و شۆون مربوط به حیات ابدی و جریانات پر از اسرار عالَم پس از مرگ از خود نشان نمی‌دهیم.

و خود این ‌مطلب، یعنی به ‌تمام قوا غرق در حیات زودگذر مادّی ‌گردیدن و از حیات روحی و زندگی جاودان بی‌خبرماندن، آیا نشان بی‌خردی و سفاهت انسان نیست؟!

سفیهانه‌تر از این‌ جریان، كار دسته دیگری است ‌كه می‌بینیم وسایل زندگی مرفّهی دارند و ساعت‌ها از شبانه‌روز خود فارغ از هر گونه ‌فعالیّت‌های لازم برای تأمین معاش می‌باشند و این‌عذر را ندارند كه: از كثرت اشتغال به‌كار، مجال تفكّر و فَحص در امور روحی و معنوی برای ما نمانده‌است و می‌توانند از این ‌اوقات فراغت خود استفاده‌ كرده و در مقام تحقیق و تفكّر و بررسی برآیند و راهی از مغز و فضای قلب خود، به‌سوی عالم معنا و حیات ابدی خویشتن بگشایند و از فهم حقایق دلربای ‌آن‌ جهان نیز لذّت‌های روحی ببرند و نشاط جاودانی بگیرند.

نشان می‌دهد كه چگونه در وادی غَفلت و بی‌خبری افتاده‌اند و در دریای بی‌هوشی غوطه می‌خورند و نمی‌فهمند كه هدف از خلقت انسان، سوق‌دادن اوست به‌سوی ‌آخرت و حیات جاودانی و پی‌ریزی یك زندگی سراسر نشاط و لذّت‌ و نعمت‌های پایان‌ناپذیر؛ آن‌ هم به‌دست خود انسان، از راه تفكّر در طریق رسیدن به‌آن‌ زندگی و اجرای برنامه مخصوص پیمودن این‌راه.

حادثه به‌ این ‌مهمّی و بی‌خیالی

از این‌جا می‌توان پی بردكه بین‌آن‌دسته‌ای ‌كه در راه رسیدن به این‌هدف عالی، حتّی از دادن جان دریغ نمی‌كنند و آن‌كسانی ‌كه حتّی زحمت تفكّر درآن‌را هم به خود روا نمی‌بینند، چه تفاوت عظیم و چه فاصله بسیار دوری است!!

و راستی بایدگفت: این‌دسته ی دوم، یعنی ‌آن ها كه نمی‌خواهند از سرنوشت حیات و آینده خود اطّلاعی به‌دست‌آورند، فاقد همه‌گونه ‌احساسات انسانی می‌باشند و در حقیقت، دیوان و غولانی هستند كه به ‌ظاهر، شكل و صورت انسانی دارند!!

وگرنه، انسان فهیم ‌كه سلامت عقل و فطرت خود را از دست نداده، تا از سرنوشت‌ آینده ی خویش مطّلع نگردد و ابهامات زندگی پَسینش را با چراغ تفكّر و تحقیق و تدبّر روشن نسازد، طُمَأنینه و آرامش خاطری در خود نمی‌یابد و جدّاً لقمه نان و شربت ‌آبی، به‌ گوارایی ازگلویش پایین نمی‌رود.


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: علی هندی - ویراستار: سید علی مرتضوی