تبیان، دستیار زندگی
حضرت علی (علیه‌السلام) هم در خطبه قاصعه، محکومیت بنی اسرائیل در چنگال فرعون و تسلط ستمگرانه فرعون را «بنده گرفتن» می‌خواند و می‌فرماید: «فراعنه، آنان را به بندگی گرفته بودند.» قرآن کریم شیوه فرمانروایی فرعون به «تعبید» تعبیر می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرمانروایی به شیوه فراعنه


قرآن کریم از شیوه فرمانروایی فرعون به «تعبید» تعبیر می‌کند.


برده

مستکبران برای دست‌یابی به قدرت و حفظ آن، از روش‌ها و شیوه‌های گوناگونی بهره می‌جویند که مهم‌ترین آن‌ها، بر اساس رهنمودهای قرآن کریم عبارتند از:

1- به بردگی گرفتن انسان‌ها

فَقَالُوا أَنُۆْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (مۆمنون) 23، آیه 47

پس گفتند: آیا ما به دو نفر بشر مانند خودمان ایمان بیاوریم در حالى كه قوم آنها برده و فرمانبر ما هستند؟

قرآن کریم از شیوه فرمانروایی فرعون به «تعبید» تعبیر می‌کند.

تعبید به معنای بنده گرفتن و مردم را به زور نیزه به اطاعت واداشتن و از حقوق انسانی محروم کردن است. در آیه مورد بحث نیز فرعون و مستکبران قومش می‌گفتند که بنی اسرائیل، بندگان مایند.

روشن است که بنی‌اسرائیل، فرعون را پرستش نمی‌کردند و در ظاهر برده او نبودند، ولی سیطره طاغوتی و ظالمانه فرعون، چنان بر مردم سایه افکنده بود که از خود، اراده و شخصیتی نداشتند و به اجبار و قهر، از فرمان او بدون چون و چرا پیروی می‌کردند.

خداوند بزرگ در سوره‌ای دیگر، این سیطره ظالمانه را از زبان فرعون چنین نقل می‌فرماید: «... وإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ : و ما بر آنها مسلّطیم .» (اعراف ،آیه 127)

حضرت علی (علیه‌السلام) هم در خطبه قاصعه، محکومیت بنی اسرائیل در چنگال فرعون و تسلط ستمگرانه فرعون را «بنده گرفتن» می‌خواند و می‌فرماید: «فراعنه، آنان را به بندگی گرفته بودند.» (نهج‌البلاغه، خطبه 192)

بنابراین، فرمانبری های اجباری از نظر اجتماعی عبادت است و شیوه مستکبران پیوسته چنین است که همه مردم را «عبد» خود قلمداد می‌کنند. چنان که حضرت علی (علیه‌السلام) در مورد بنی‌امیه نیز خبر داده که آنان بندگان خدا را به بندگیِ خود می‌گیرند. (همان)

2- جنگ روانی

قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ (اعراف ، آیه 116)

گفت: شما بیفكنید. پس چون (ابزارهاى جادو را) افكندند چشمان مردم را جادو كردند و آنها را سخت ترساندند و جادویى بزرگ پدید آوردند.

مستکبران برای این که بتوانند بر مستضعفان جامعه سلطه یابند، توان تفکر و تجزیه و تحلیل مسائل را از آنان می‌گیرند.

در جامعه استکبار زده، عموم مردم عوام هستند و قدرت تحلیل و فهم مسائل را ندارند و عقلشان به چشمشان است.

مستکبران برای ایجاد الفت و اعتقاد میان زیردستان خود و به وجود آوردن اتحاد قومی و تاریخی، به آداب و رسوم قومی و قبیلگی توسل می‌جویند و با ساختن نمادهای قومی و رواج آن‌ها، همگی را پیرامون این نمادها گرد می‌آورند. عشق و اعتقاد به این نمادها، هیچ دلیل عقلانی ندارد و تنها از علاقه قومیت، ملّیت و پایبندی به رسوم و اعتقادات آبا و اجدادی نشأت می‌گیرد

چون حضرت موسی (علیه‌السلام) در جامعه استکبار زده فرعونی برای دعوت به توحید قیام می‌کند، مستکبران او را به مبارزه فرا می‌خوانند و ساحران ورزیده را برای مبارزه با او بسیج می‌کنند. در این جامعه، چنان حاکمان مستکبر از قیام توده مردم خیالشان راحت است که حاضر می‌شوند این مبارزه در حضور آنان باشد:

پس براى تو جادویى همانند جادوى خودت خواهیم آورد، پس میان ما و خودت زمان معینى قرار ده كه نه ما از آن تخلف كنیم و نه تو، در سرزمینى هموار و جایى كه (مسافتش میان ما و تو) یكسان باشد ، موسى گفت: وعده‏گاه (ما و) شما روز زینت باشد (روز عیدى خاص كه میانشان متعارف بود) و روزى كه مردم پیش از ظهر گرد هم مى‏آیند (و یا به شرط آنكه پیش از ظهر مردم گرد آورده شوند).» (طه، آیه 59- 58)

حتی درباریان فرعون، مردم را جمع می‌کنند تا با هیاهو و شعار، سبب تقویت روحیه ساحران شوند و در صورت پیروزی، آنان را تشویق کنند و مطمئن بودند که مردم تحت تأثیر موسی قرار نمی‌گیرند سپس ساحران با کارهای عجیب و غریب، چشم مردم را مسحور کردند و چنان بر ذهن و فکر آنان غالب آمدند که دیگر توان فکر، تجزیه و تحلیل نداشتند.

آیه ابتدای بحث بر همین مطلب اشاره دارد و این همان استعماری است که همه مستکبران و ظالمان برای بسط حاکمیت خود از آن بهره گرفته‌اند.

3- فریب و خدعه

كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ : هم چنین بر كسانى كه پیش از آنها (اهل مكه) بودند هیچ فرستاده‏اى نیامد مگر آنكه گفتند: جادوگرى است یا دیوانه‏اى.» (ذاریات ، آیه 52)

تبلیغات شیطنت‌آمیز و همراه با مکر و حیله، از دیگر روش‌های مستکبران است. آنان برای خاموش کردن فریاد حق‌طلبانه انسان‌های الهی، فضای جامعه را از دروغ و تهمت پر می‌کنند تا تشخیص حقیقت برای توده مردم سخت شود. از این رو، در تاریخ، پیوسته پیامبران را «ساحر» و «مجنون» معرفی کرده‌اند.

حضرت موسی

فرعون به مردم القا می‌کرد که شما، خود دارای دین و آیین هستید و با بودن موسی از دو جهت نگران شما هستم: یکی آنکه عقیده شما را بگیرد و دیگر آنکه اختلاف افکنی کند و فساد به پا نماید.

4- رواج آداب و رسوم قومی

وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ : و همین گونه ما در هیچ مجتمعى پیش از تو (نیز، پیامبر) بیم‏دهنده‏اى نفرستادیم جز اینكه مردمان خوشگذران آنها گفتند: ما پدرانمان را بر آیینى یافته‏ایم و ما بر پى آنها رهرویم . (زخرف ، آیه 23)

مستکبران برای ایجاد الفت و اعتقاد میان زیردستان خود و به وجود آوردن اتحاد قومی و تاریخی، به آداب و رسوم قومی و قبیلگی توسل می‌جویند و با ساختن نمادهای قومی و رواج آن‌ها، همگی را پیرامون این نمادها گرد می‌آورند.

عشق و اعتقاد به این نمادها، هیچ دلیل عقلانی ندارد و تنها از علاقه قومیت، ملّیت و پایبندی به رسوم و اعتقادات آبا و اجدادی نشأت می‌گیرد.

سلاح فرعونیان نیز در برابر حضرت موسی (علیه‌السلام) همین بود که می‌گفتند: « یا مده‏اى تا ما را از نچه پدرانمان را بر ن یافته‏ایم برگردانى و بزرگى و ریاست در این سرزمین از ن شما دو تن باشد؟! (هرگز چنین نشود) و ما هرگز به شما ایمان‏ور نیستیم.» (یونس ،آیه 78)

دشمنان حضرت صالح (علیه‌السلام) نیز می‌گفتند: «اى صالح، تو پیش از این در میان ما مایه امید بودى (كه دین ما را بپذیرى یا سرپرست ما باشى)! آیا ما را از پرستش آنچه پدران ما مى‏ پرستیدند باز مى‏دارى؟! و حقّا كه ما از آنچه ما را بدان مى‏خوانى (خداى بدون شریك) در شكّى تردیدزا و ابهام آوریم .» (هود ، آیه 62)

آنان با این استفهام اظهار می‌کردند:

تو ما را از مراسم ملی و سنت‌های تاریخیمان نهی می‌کنی و می‌خواهی برترین مظاهر فرهنگ ملی و قومی ما را، که بت‌پرستی است، از میان جامعه برداری!؟

مگر نه این است که تاریخی بودن این سنت‌ها و آداب، خود دلیل اصالت و حقانیت آن‌هاست و همین سنت‌هاست که وحدت ملی و فرهنگ قومی ما را تشکیل می‌دهد!؟ (المیزان، ج 10، ص 312)

تبلیغات شیطنت‌آمیز و همراه با مکر و حیله، از دیگر روش‌های مستکبران است. آنان برای خاموش کردن فریاد حق‌طلبانه انسان‌های الهی، فضای جامعه را از دروغ و تهمت پر می‌کنند تا تشخیص حقیقت برای توده مردم سخت شود. از این رو، در تاریخ، پیوسته پیامبران را «ساحر» و «مجنون» معرفی کرده‌اند

5- سرکوب

لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِینَ : همانا البته دست‏ها و پاهاى شما را بر خلاف یكدیگر (یكى از راست و یكى از چپ) خواهم برید، سپس بى‏تردید همگى شما را به چوبه دار خواهم آویخت .(اعراف، آیه 124)

از دیگر شیوه‌های مستکبران، روش سرکوب حق‌طلبان است که با زندان، تبعید، شکنجه و کشتار انجام می‌گیرد. این اقدامات سرکوبگرانه گاه پیش از ظهور و تکوین نطفه‌های انقلاب و به منظور جلوگیری و پیشگیری از ظلم‌ستیزی و اعتراض انجام می‌شود و گاه پس از ظهور انقلاب و به منظور از بین بردن فریادهای اعتراض و نابود کردن چهره‌های انقلابی، همان گونه که در آیه یاد شده نیز فرعون، ساحران مۆمن را تهدید کرد.

6- ایجاد جامعه طبقاتی

نَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ  : همانا فرعون (پادشاه مصر) در آن سرزمین برترى و تسلّط یافت و مردم آن را گروه‏هایى مختلف و پراكنده قرار داد (هر گروهى را در بخشى از كارهاى دولت خود، و هر گروهى را دشمن دیگرى مى‏نمود، و) گروهى از آنها را (كه بنى اسرائیل بودند) به ناتوانى (و بردگى) مى‏كشانید (و به قصد نابودى این نسل) پسرانشان را دسته‏جمعى سر مى‏برید و زن‏هایشان را زنده نگاه مى‏داشت. حقّا كه او از افسادگران بود .(قصص ، آیه 4)

مستکبران ستمگر، برای اینکه پایه‌های حاکمیت خود را محکم کنند و از خشم توده‌های مردم در امان باشند، از روش ایجاد اختلاف و درگیری‌های قومی و قبیله‌ای بهره می‌گیرند.

آنان گروه‌ها را علیه یکدیگر تهییج می‌کنند و به جان هم می‌اندازند و خود آتش‌بیار معرکه می‌شوند تا نیروی آنان در این درگیری‌ها مصرف شود و دیگر فرصت تفکر درباره حاکمیت و ظلم‌های او را نیابند. روش فرعون نیز همین گونه بود و قبطیان را بر بنی اسرائیل چیره ساخته بود و آتش جنگ را میان این دو گروه شعله‌ور کرده بود.

بخش قرآن تبیان


منبع: کتاب «استضعاف و استکبار در قرآن» نوشته حجج اسلام محمد سروش و احمد حیدری