تبیان، دستیار زندگی
روزی امام وارد آشپزخانه شد و من را در حال گشودن نامه دید. فرمود: خانم دباغ، من راضی نیستم كه شما این كار را بكنید، اگر برای من خطر دارد برای شما هم خطرناك است.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانم دباغ، من راضی نیستم


روزی امام وارد آشپزخانه شد و من را در حال گشودن نامه دید. فرمود: خانم دباغ، من راضی نیستم كه شما این كار را بكنید، اگر برای من خطر دارد برای شما هم خطرناك است.»

خانم دباغ و امام

یكی از كارهای من در بیت امام در پاریس باز كردن نامه ها و چك كردن ایمنی مرسولات بود. روزی امام وارد آشپزخانه شد و من را در حال گشودن نامه دید. فرمود: خانم دباغ، من راضی نیستم كه شما این كار را بكنید، اگر برای من خطر دارد برای شما هم خطرناك است.»

گفتم: « ملتی در انتظار شما هستند.»

فرمود: « شما هم هشت تا بچه داری كه در ایران چشم انتظار شما هستند.»

گفتم: « من برای این كار آموزش دیده ام و خطر و آسیب اش برایم كمتر است.»

امام فرمود: « خوب یك ساعت بیایید و به من هم یاد دهید.» (1)

ماجرای ترور منصور به دست اعضا موتلفه و نظر امام راحل 

منتظر بودند. وقتی امام (ره) آمد همه بلند شدند. مساله را خدمت امام مطرح كردند. ولی امام اجازه نداد. جمع در سكوتی عجیب فرو رفت. دوباره یكی پرسید:« اگر كسانی بخواهند اقدامی كنند آیا مانع آنها شویم؟»

امام فرمودند: « شما چه كاره اید كه مانع آنها شوید.»

حالا لبخند بر لب هایشان نشسته بود.

خیلی زود خبر ترور منصور توسط اعضا موتلفه در سراسر كشور پیچید. (2)

پی نوشت:

1-خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ، ص 158

2-خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، ص 228

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی