تبیان، دستیار زندگی
استفانی مایر نویسنده رمان هایی که مجموعه فیلم های گرگ و میش از آن اقتباس شده است ،هم اکنون شهرتی به اندازه جی .کی رولینگ (نویسنده مجموعه هری پاتر) دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جدالی بدون کشتن

نگاهی به فیلم «میزبان» ساخته اندرو نیکول


استفانی مایر نویسنده رمان هایی که مجموعه فیلم های گرگ و میش از آن اقتباس شده است ،هم اکنون شهرتی به اندازه جی .کی رولینگ (نویسنده مجموعه هری پاتر) دارد.متدهای نوجوانانه نویسندگانی همچون مایر در هالیوود این روزها طرفداران خاص خودش را دارد. پس از موفقیت مجموعه گرگ و میش ،اثر اقتباسی دیگر از این نویسنده بر اساس کتاب میزبان با همین عنوان روانه پرده سینماهای جهان شد.

میزبان

عمده آثاری که در سازو کار هالیوود ساخته می شود عمدتا مبنای اقتباسی دارد.زمانی که موفق می شویدکتابی را بعد از تماشای فیلمی که بر اساس آن ساخته شده است مطالعه کنید تا حدودی دامنه نظرات منفی مخاطبان راجع به آن اثر تعدیل خواهد شد.

زیر ساخت های داستانی نول های خانم مایر دقیقا مثل مجموعه گرگ و میش همچنان ادامه خواهد یافت.انگاره هایی همچون عشق های نوجوانانه ظاهرا دستمایه اصلی کتاب – آثار مایر به شمار می رود. و با مد شدن  تولید بر گردان های اقتباسی رمان های مایر و رولینگ درمجموعه هالیوود امروز عاشقانه های بزرگسالانه نجیب جای خود را به عاشقانه های نوجوانانه مبتذل داده اند. فیلم «میزبان» برگردانی از یکی از رمانهای خانم مایر با همین عنوان است .

در جهان فرضی فیلم«میزبان» ساخته  اندرو نیکول ، از چشم آدمیان می توان فهمید که آنها دیگر انسان نیستند، بلکه روح بیگانه جسم آنها را تسخیر و خاطرات آنها را پاک کرده است. غریبه هایی مهاجم در جستجوی افراد باقیمانده هستند که آنان را  تسخیر کنند.در داستان «میزبان» ارواح بیگانه به صورت دانه های درخشانی از ناحیه گردن وارد کالبد اهالی کره زمین می شوند.«سریشا رومن» دختری است که هنگام جستجو برای یافتن خانواده اش دستگیر می شود اما موفق می شود در کنار شخصیت واندا پرسوناژ انسانی(ملانی) خویش را حفظ کند و بر شخصیت بیگانه ای که او را تسخیر کرده ، تاثیر بگذارد. این تاثیر گذاری منجر می شود هر دو شخصیت درون یک کالبد عاشق کاراکترجرد(مکس آیرونس) شوند .

در فیلم «میزبان»  دنیا به ناکجا آبادی صلح آمیز تبدیل شده است که در آن از گرسنگی ، فقر ، بیماری و جنگ دیگر خبری نیست و تسخیر شدگان زمینی به یکدیگر کمک می کنند تا زندگی مطلوب تری داشته باشند. اما در میان این دنیا گروه انگشت شماری انسان باقی مانده اند که زیبایی این ناکجا آباد آرمانی را درک نمی کنند.آدم نماها که ارواح بیگانه آنها را تسخیر کرده است برای یافتن و از بین بردن انسانها از همه وسائل و تجهیزات استفاده می کنند و پس از به دام انداختن آنها از طریق وارد کردن روح موجود در کپسولهای درخشان  از ناحیه گردن کالبد آدمی را تسخیر می کنند.

با مد شدن تولید بر گردان های اقتباسی رمان های مایر و رولینگ درمجموعه هالیوود امروز عاشقانه های بزرگسالانه نجیب جای خود را به عاشقانه های نوجوانانه مبتذل داده اند. فیلم «میزبان» برگردانی از یکی از رمانهای خانم مایر با همین عنوان است

بیگانه ها از آدمیان روح ستانده اند و انسان های مبارز باقی مانده در گوشه ای پنهان شده اند .در رمان میزبان ،قصه از زبان بیگانه ای که کاراکتر ملانی را تسخیر کرده است روایت می شود که از حیث روایت پردازی ، تقریبا شیوه ای نادر است ،اما در فیلم روایتگری با سیاق دانای کلی اتفاق نمی افتد. شخصیت محوری ملانی /واندا دو شخصیت را در یک کالبد حمل می کند و جالبترین بخش روایت همان نقطه عطف داستانی مورد نظر نویسنده است که هر دوی این شخصیت ها علایق مشترکی برای حیات پیدا می کنند.

استفانی مایر نویسنده بار دیگر گونه و روایت آزموده و شناخته شده علمی - تخیلی  را دستمایه  قرار داده و به سیاق مجموعه گرگ و میش با چرخشی دراماتیک کتابی را به نگارش درآورده است که عشاق عروسک های باربی در دهه نود میلادی آنرا خواهند پسندید. اگر آثار سینمایی برداشت شده از نوول های مایر را مخاطب دنبال کرده باشد نخستین مسئله ای که آزارش می دهد ،مثلث عشقی غیر متعارفی است  که واندا/ملانی،همانند فیلم گرگ و میش در آن گرفتار می شود و در پایان که کالبدهای از یکدیگر تفکیک می شود این مثلث به مربعی تهوع آورد و مضحک از حیث دارم پردازی افسانه ای – علمی تبدیل می شود.

درباره کارگردان

اندرو نیکول فعالیت هایش  را با سناریو نویسی آغاز کرده و نمایش ترومن نقطه عطف فعالیت های وی به شمار می رود. نیکول فعالیتش را در حوزه کارگردانی با فیلم غیر متعارف «گاتاگا» آغاز کرد . فیلمی علیه بروکراسی و غلبه تکنولوژی با همان دستمایه علمی تخیلی . «ارباب جنگ» فیلم بعدی نیکول در مورد یک دلال بین المللی اسلحه و بهره کشی او از کشورهای جهان سوم است.فیلم «در زمان» از این کارگردان با سوژه انتقادی- اجتماعی علیه نظام سرمایه داری و بهره کشی از کارگران برشمرده می شود. اما فیلم« میزبان» با نگرش های مولف نیکول تفاوت های عمده ای دارد. او در مقام سناریست با فرآیندی اقتباس مواجه بوده و باید اعتراف کرد وی نتوانسته کتابی 650 صفحه ای را در سناریویی 120 صفحه ای خلاصه کند و بهتر بود از این کتاب دو فیلم ساخته می شد.

یک گام به عقب

درون مایه غیر عادی کتاب به عنوان منبع اقتباسی انباشته از بحران های روانی غیر متعارف دراماتیک است که نیکول می توانست از آنان به عنوان جنبه های دراماتیک اثرش استفاده کند تا روح به فیلم بخشیده شود. این فیلم نسبت به سایر آثار نیکول فاقد روح است و نوعی تنزل و افت مبتذل را می توان در شیوه فیلمسازی نیکول جستجو کرد.

کندی پیشرفت قصه فیلم با توجه به مضمون فیلم به سیاق آثار قبلی این کارگردان به هویت اثر صدمه می زند و سازنده مثل تاکیدات عاشقانه کتاب مثل  مجموعه گرگ و میش بدنه درام را به آغوش  بحران های عاطفی شخصیت اصلی سوق می دهد.درصورتی که همین شخصیت با چالش تغییرات اساسی بروی کره زمین مواجه است .تنش ناشی از کنایه که در فیلم موجود نیست اما در کتاب مایر جاری است و ریتم کند اثر و تاکید بر درام ملانی / وندا اجازه بروز کنایه های داستانی نویسنده را نداده است .

استفانی مایر از یک ساب ژانر کلیشه ای یعنی تسخیر کره زمین توسط موجودات بیگانه استفاده می کند اما هنجارهای شناخته شده این ژانر را به خوبی نمی شناسد و متاسفانه بدنه روایت بروی تردید عاشقانه شخصیت ملانی متمرکز می شود

در کتاب داستان از دید مهاجمین بازگو می شود و نوعی ترس و نفرت از این جهان مخاطب کتاب را احاطه می کند. متاسفانه در فیلم «میزبان» ترس و نفرت از جهان بدون انسان احساس نمی شود و همراه با این ترس و نفرت ، مخاطب کتاب گاهی حس می کند بسیاری از فضایی هایی که آدمیان را تسخیر کرده اند نسبت به انسانها مهربان تر، صادق تر و صلح جو تر هستند و به عنوان صاحبان تازه کره زمین به حفاظت از منابع طبیعی اعتقاد دارند.اما مهمترین عیب موجود در این روایت نیز به هویت منبع اقتباس باز می گردد .استفانی مایر از یک ساب ژانر کلیشه ای یعنی تسخیر کره زمین توسط موجودات بیگانه استفاده می کند اما هنجارهای شناخته شده این ژانر را به خوبی نمی شناسد و متاسفانه بدنه روایت بروی تردید عاشقانه شخصیت ملانی متمرکز می شود.

اینجاست که میان گرگ و میش و میزبان تفاوتی داستانی احساس نمی شود و مایر از کلیشه ،کلیشه دیگری خلق می کند.نشان دادن تردید این دختر جوان شخصیت او را دو پاره کرده است. تردید های درونی و  چالش های دو گانه ،دو شخصیت درون یک کالبد را، شبیه موجودی برآمده از داستانهای شکسپیر همچون هملت کرده است.کارگردان در نمایش این دو گانگی این شخصیت جنبه های تحسین آمیزی به درام اعطا می کند. اما اشکال کلی فیلم به طولانی بودن و خسته کننده بودنش باز می گردد و گاهی حتی تمسخر آمیز می شود.شاید طولانی بودن سایر آثار نیکولز با چرخش های روایی جذابیت دارد اما عدم چرخش داستانی و تک ساحتی بودن درام ،ترکیب اثر را به هیجانی تقلیدی از تم های آشنای قصه های تخیلی بدل می کند. دلیلش کاملا روشن است موجودات فضایی فیلم  خواب زده و خمار هستند و شبیه هیچ کدام از بدمن های فیلم های فضایی سابق نیستند.در شیوه پرورش شخصیت های فضایی گاهی استفاده از کلیشه آنچنان بد نیست.اما معنایی که سازنده بروی آن تاکید می کند ، فیلم را در نیمه دوم به بعد کرخت و بی روح می کند و ارائه پیامی با این عنوان «در جنگ گزینه دیگری غیر از کشتن حریف می تواند مطرح شود» ، مبتذل به چشم می آید.

علیرضا پورصباغ

بخش سینما و تلویزیون تبیان