تبیان، دستیار زندگی
بهار آمد میان كوچة ما و دستش را برای من تكان داد سوار یك دوچرخه بود و از دور به من خورجین سبزش را نشان داد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با بهار در خیابان
بهار

بهار آمد میان كوچة ما

و دستش را برای من تكان داد

سوار یك دوچرخه بود و از دور

به من خورجین سبزش را نشان داد

كت و شوار سبزش گل گلی بود

به روی آستینش شاپرک داشت

ركابش چون پرستو دور می‌زد

به جای زنگ، چرخش قاصدک داشت

كلاهش صورتی بود و نگاهش

مرا یاد كبوترهایم انداخت

كمی خندید و از خورجین، گلی را

درآورد و به پیش پایم انداخت

گلم را از زمین برداشتم زود

به دنبالش سركوچه دویدم

بهارم را ولیكن در خیابان

میان آنهمه ماشین ندیدم

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: avaxnet -شاعر:محمد کاظم مزینانی

مطالب مرتبط:

باز می‌رسد بهار

خدای مهتاب

قار قار خنده‌ها

بهانه‌ی قشنگ

مادر بزرگ قصه‌گو

پرستارمهربان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.