گروهی که سرانجام گرفتار عذاب شدند!
خداوند متعال در حمایت از رسولان خویش، ابتدا مستكبران را نصیحت نمود كه از اعمال زشت خود دست بردارند. امّا مستكبران، پس از نصایح مكرر و ارائه معجزات، باز بر مواضع خود پافشارى كردند و مۆمنان را شكنجه و گاه به قتل رساندند. این گروه سرانجام به عذاب الهى در دنیا و آخرت گرفتار آمدند و به نتیجه اعمال خود رسیدند.
استکبار ستیزی در قرآن
خداوند جهان را آفرید و همه موجودات را در مسیر هدایت قرار داد. براى انسانها نیز افزون بر نعمت عقل و فطرت، رسولان بیرونى گمارد تا آنان را به راه راست هدایت كنند.
انسانها در برابر رسولان الهى، مواضع متفاوتى اتخاذ كردند؛ برخى در برابر دعوت پیامبران، سر تسلیم فرود آورده، به اطاعت پرداختند و برخى نیز سر ستیزه برداشته، به مخالفت برخاستند.
اینان علاوه بر نفى دلایل و معجزات پیامبران به انواع آزار و اذیت رسولان الهى پرداختند و مشكلات عدیدهاى در راه ابلاغ رسالتشان ایجاد كردند. فرهنگ قرآنى از گروه اخیر با عنوان «مستكبران» یاد مىكند.
خداوند متعال در حمایت از رسولان خویش، ابتدا مستكبران را نصیحت نمود كه از اعمال زشت خود دست بردارند. امّا مستكبران، پس از نصایح مكرر و ارائه معجزات، باز بر مواضع خود پافشارى كردند و مۆمنان را شكنجه و گاه به قتل رساندند.
این گروه سرانجام به عذاب الهى در دنیا و آخرت گرفتار آمدند و به نتیجه اعمال خود رسیدند.
در بررسى اصطلاح «استكبار» و «مستكبرین» در فرهنگ اسلامى ناگزیریم نخست مفهوم این واژه و واژههاى دیگرى همچون «ملأ » و «مترفین» را كه در ارتباط با آن است، بیان كنیم.
1- استكبار
«استكبار» از ماده «كبر» است. لغتشناسان «كَبُر» را بزرگ شده و «كِبر» را عظمت و كبریا (الصحاح، ج2، ص 801) معنا كرده و نیز آن را مقابل صِغَر و كوچكى دانسته و «كِبَر» را به عظمت تفسیر كردهاند. (معجم مقابیس اللغة، ج5، ص 153)
«استكبار» مصدر باب استفعال است و آن را هم معنى كبر و تكبر و به معناى تعظم و بزرگى (الصحاح، ج2، ص802، مفردات راغب اصفهانی، ص422) دانستهاند. و گاه آن را با مفهوم «تعظم و تجبّر» نظیر دانسته، مخالف و مقابل با «تواضع» معنى كردهاند:
و آن، نفس را بالاتر از حد خود بردن و به عبارت دیگر خود بزرگبینى است. (مجمع البیان، ج 1، ص81 و ج3، ص 309)
مجمع البیان، در تعریفى، بین مفهوم استكبار و تكبّر فرق مىگذارد:
استكبار به معناى «ناروا طلب بزرگى كردن» است بر خلاف «تكبر» كه ممكن است بزرگى همراه با استحقاق و سزاوارى باشد چه این كه در مورد حق تعالى«تكبر» صحیح است و یا سزاوار آن نباشد.
ویژگى اتراف (قرار گرفتن در ناز و نعمت فراوان) انسان را به دام استكبار گرفتار مىكند و در فرهنگ قرآنى، منظور از مترفین، همان مستكبراناند
علامه طباطبایى نیز تصریح مىكند كه استكبار همیشه نارواست و قید «به غیر حق» در آیه «فاستكبروا فى الارض بغیر حق» توضیحى است، نه آنكه استكبار به حق نیز وجود داشته باشد. (المیزان، ج17، ص 376)
ایشان در تعریف استكبار، فرق بین متكبر و مستكبر را نیز بیان مىدارند:
مستكبر كسى است كه مىخواهد به بزرگى دست یابد و درصدد است كه بزرگى خود را به فعلیت برساند و به رخ دیگران بكشد و متكبر كسى است كه بزرگى را به عنوان یك حالت نفسانى در خود سراغ دارد و براى خود پذیرفته است.( المیزان، ج12، ص224)
بنابراین استكبار به معناى خودبزرگبینى است كه شخص مىخواهد بزرگى نداشته خود را به رخ دیگران بكشد و خود را بزرگتر از دیگران جلوه دهد.
2- ملأ
از مجموع كلمات اهل لغت (مقاییس الغة، ج5، ص 346؛ تاج العروس، ج1، ص 119، مجمع البیان، ذیل آیه 246 سوره بقره؛ مفردات، ص 472) استفاده مىشود كه شایعترین معناى ملأ اشراف است؛ جماعتى كه از قدرت و موقعیت در جامعه برخوردارند به طورى كه هیبت آنان چشم و قلب توده مردم را پر كرده و به پیروى از آنان واداشته و كسى را یاراى مخالفت با آنان نیست.
در روایتى نقل است كه پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به یكى از اصحاب خود كه اظهار داشت: «در بدر گروهى پیرمرد را كشتیم.» فرمود: «آنان، ملأ قریش بودند.» و سپس توضیح دادند كه:
اگر آنان دستور مىدادند، شما توان مخالفت نداشته، اطاعت مىكردید و كار و فعالیت شما در برابر كارهاى آنان ناچیز بود. (مجمع البیان، ج1، ص 349)
علامه طباطبایى نیز تصریح مىكند كه استكبار همیشه نارواست و قید «به غیر حق» در آیه «فاستكبروا فى الارض بغیر حق» توضیحى است، نه آنكه استكبار به حق نیز وجود داشته باشد
این كلمه در قرآن، به معناى خواص، بزرگان و اشراف و كسانى است كه امور حكومت با رأى و نظر آنان مىچرخد و حاكم معمولًا براى تصمیمگیرى از آنان مشورت مىخواهد و براى رأى و نظر آنان ارزش و احترام قائل است.
در قرآن كریم، «ملأ هم شامل اطرافیان حاكمان مستكبر، ظالم و ستمگر یا اشراف و مستكبرانِ مخالف پیامبران مىشود و هم به خواص و اطرافیان عاقل یا مۆمن اطلاق مىگردد؛ مثلًا اشراف و اطرافیان مسلكه سبا در عین كافر بودن اشخاص منطقى و فهیم بودند و نیز اطرافیان حضرت سلیمان و مشاورانش را كه مردمى مۆمن بودند، ملأ خوانده است.»( نمل (27)، آیات 29- 33و 38)
3- مترفین
ریشه این كلمه «ترفّه» و به معناى نعمت فراوان است. (مفردات، ص 74) مترف به كسى مىگویند كه در نعمت هاى فراوان دنیوى قرار گرفته و سرگرم لذات و شهوات است (نهایة، ابن اثیر، ج1، ص 187) و به همین دلیل به انجام وظایف الهى و انسانى توجه ندارد، بلكه براى عیش و نوش بیشتر، به واجبات و تكالیف پشت پا مىزند.( مجمع البیان، ج 5، ص 220)
بنابراین، ویژگى اتراف (قرار گرفتن در ناز و نعمت فراوان) انسان را به دام استكبار گرفتار مىكند و در فرهنگ قرآنى، منظور از مترفین، همان مستكبراناند.
به امید تحقق آیه شریفه «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » (5 ، قصص) و پیروزی مستضعفین بر مستکبرین.
بخش قرآن تبیان
منبع:
پژوهشكده تحقیقات اسلامى بر گرفته از كتاب «استضعاف و استكبار در قرآن» ؛نوشته حجت الاسلام محمد سروش و احمد حیدرى و تفاسیر راهنما و المیزان