تبیان، دستیار زندگی
متوکل برای تسلط بیشتر بر تحرکات امام هادی علیه السلام باید ایشان را به مرکز حکومت می آورد. اما جایگاه امام در بین شیعیان و قدرت اجتماعی ای که شیعه در طی سالیان بعد از عاشورا با تلاش های سازمان یافته ی ائمه علیهم السلام به دست آورده بودند او را مجبور می ک
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد بخشی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام هادی علیه‌السلام، دشمن را به زانو در می‌آورد

امام هادی

زمین تنها 41 سال توانست از وجود حضرت امام هادی علیه السلام بهرمند باشد و از این مدت 33 سال آن را دوران امامت ایشان تشکیل می دهد. این دوران مصادف با حکومت شش سلطان از سلاطین عباسی است. معتصم (حدود 5سال)، واثق (5سال و 7ماه)، متوکل (14سال)، منتصر (6ماه)، مستعین(2سال و 9 ماه) و معتزّ (8 سال و نیم). دوران طولانی حکومت متوکل، دشمنی بسیار شدید او نسبت به سایر عباسیان با اهل بیت علیهم السلام و شیعیان، شهوترانی بی حد او در مقایسه با باقی حکام، اسراف گسترده ی بیت المال و تشویق بیش از حد شاعران درباری ویژگیهایی است که دوران حکومت این حاکم ظالم عباسی را از سایرین ممتاز کرده است.

آنچه متوکل کرد

در مورد دشمنی متوکل با شیعیان اهل بیت علیهم السلام می توان به  چنین مواردی اشاره کرد:

-  منع معامله مردم با شیعیان و در نتیجه در تنگنا قرار دادن شیعیان،

-  تعقیب نیروهای فعال شیعه مانند احمد بن عیسی نوه ی امام زین العابدین علیه السلام و عبد الله بن موسی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام  که هر دو از بزرگان درجه اول شیعه بودند،

-  شهید کردن برخی دیگر از بزرگان شیعه مانند عیسی بن جعفر بن عاصم، ابن بند و ابن سکیت.(1)

-  زندانی کردن تعدادی از بزرگان شیعه چون محمد بن فرج و علی بن جعفر وکیل امام هادی علیه السلام .

اما علاوه بر این سختگیری ها بر شیعیان، متوکل از سختگیری بر شخص امام هادی علیه السلام نیز  غافل نبود:

-  زمینه سازی برای تبعید امام به وسیله نامه ای کاملا سیاست مدارانه و فریبکارانه،

-  تبعید امام به سامراء در پی ارسال نامه،

-  اهانت به ایشان از راههای گوناگون و تلاش برای تحقیر و تخریب جایگاه آن بزرگوار،

-  سعی بر لکه دار کردن شخصیت حضرت با تخریب برادر ایشان،

-  تلاش ناموفق برای شهید کردن امام،

و در نهایت زندانی نمودن ایشان از مواردی است که بیانگر مبارزه ی سخت متوکل با امام هادی علیه السلام  بوده و نشان می‌دهد جهت گیری امام هادی علیه السلام در برابر حکومت عباسی بسیار شدید و تند بوده که عباسیان را به چنین موضع گیری وا داشته است.(2)

متوکل از قدرت گرفتن و تثبیت شدن موقعیت اجتماعی امام در بین مردم خصوصا اهل مدینه بیم دارد زیرا می داند این خاندان، حکومت بنی العباس را غاصبانه دانسته، از تلاش برای بازگرداندن جامعه به مسیر صحیح کوتاهی نمی کنند. با این حال موقعیت امام به متوکل اجازه درگیری آشکار با امام را نیز نمی دهد

متوکل برای تسلط بیشتر بر تحرکات امام هادی علیه السلام باید ایشان را به مرکز حکومت می آورد. اما جایگاه امام در بین شیعیان(3) و قدرت اجتماعی ای که شیعه در طی سالیان بعد از عاشورا با تلاش های سازمان یافته ی ائمه علیهم السلام  به دست آورده بودند او را مجبور می کرد برای این کار از راههای به ظاهر مسالمت آمیز استفاده کند.

تضاد در حرف و عمل

پس از آنکه حاکم مدینه گزارشی از جایگاه امام به متوکل می نویسد امام نیز در رد آن نامه، نامه ای به متوکل نوشته، می‌فرماید: آنچه والی مدینه گفته دروغ است.(4) متوکل یحیی بن هرثمه را مامور می کند نامه ای با چنین مضامینی برای امام ببرد:

«امیرالمۆمنین (متوکل) قدر شما (امام هادی علیه السلام) را می شناسد و حق خویشاوندی با شما را رعایت می کند. به نیکی با شما برخورد کرده، تهمتهای والی مدینه را نمی پذیرد و می داند که شما حتی قصد چنین کارهایی را ندارید. امیر المۆمنین، والی مدینه را که موجب آزار و اذیت شما شد، عزل کرده، محمد بن فضل را به جای او می گذارد و البته به ابن فضل سفارش کرده در مورد شما اکرام کامل روا داشته با این کار به خدا و امیر المۆمنین تقرب بجوید».

متوکل پس از این تعاریف سراغ نکته اصلی رفته بحث مهاجرت امام به سامرا را مطرح می کند:

«امیر المۆمنین دلتنگ شماست. اگر دوست دارید که به دیدن او و ماندن نزد او بیایید، هر زمان که خواستید با هر کس از خاندان و دوستان و از  هر راهی که میل خودتان بود به سمت ما حرکت کنید. در این راه یحیی بن هرثمه را نیز همراه شما کرده ام تا تابع شما بوده، هر دستور دارید به او بدهید تا زمانی که به مقصد برسید...»!(5)

هر چند این نامه ظاهری آراسته دارد اما منظور متوکل از دعوت امام به نزد خود، اکرام ایشان یا رفع دلتنگی خود نسبت به او نبوده است. متوکل از قدرت گرفتن و تثبیت شدن موقعیت اجتماعی امام در بین مردم خصوصا اهل مدینه بیم دارد زیرا می‌داند این خاندان، حکومت بنی العباس را غاصبانه دانسته، از تلاش برای بازگرداندن جامعه به مسیر صحیح کوتاهی نمی‌کنند. با این حال موقعیت امام به متوکل اجازه درگیری آشکار با امام را نیز نمی دهد.

امام هادی

از شواهد مهم عدم صداقت متوکل در نامه ای که به امام فرستاده است، شیوه ی برخورد فرستاده متوکل با امام است. یحیی بن هرثمه می گوید:

با ورودم به مدینه مردم آنچنان نگران شدند و در شهر سر و صدا برخواست که گویا قیامت شده است. همه نگران حال امام هادی بودند. من آنها را قسم دادم که کاری با امام ندارم و مشکلی در بین نیست.

با این حال در ادامه خود یحیی می گوید:

خانه ی امام را تفتیش کردم اما چیزی جز قرآنها، کتب دعا و کتب علمی نیافتم!(6)

بازرسی منزل امام نشانگر سوءظن حکومت به ایشان است در حالی که متوکل در نامه خود تصریح کرده بود که می داند حرفهای والی مدینه دروغ بوده، امام در پی توطئه نیست.

سعی بر تحقیر مقام والای امامت

یکی دیگر از ترفندهای متوکل برای فشار بر امام و جلوگیری از گسترش روزافزون جایگاه ایشان حتی در بین درباریان(7)  تحقیر امام است. به عنوان مثال پس از سفری طولانی آنگاه که امام به سامرا می رسد، انتظار می رود متوکل که رسما امام را به مرکز حکومت دعوت کرده است استقبال مناسبی از امام انجام دهد. این در حالی است که متوکل نه تنها به استقبال امام نیامد، بلکه از به حضور پذیرفتن ایشان نیز سر باز زده، حضرت و همراهانش را در کاروانسرای گدایان و راهزنان (خان الصعالیک) ساکن می کند. این برخورد بیانگر این واقعیت است که متوکل تلاش دارد جایگاه اجتماعی امام را در بین اطرافیان ایشان مخدوش کرده، حتی به گمان خود ضربه‌ای روحی به شخص امام نیز وارد کند. به علاوه این رفتار متوکل شاهد دیگری بر کذب بودن ادعاهای او در نامه اش به امام هادی علیه السلام است. متوکل در نامه به امام گفته بود حق خویشاوندی امام با خود را رعایت می کند، تلاش می کند آن حقی را که خدا در مورد امام بر گردنش گذارده ادا کند، مشتاق دیدن امام است و ... .

متوکل برای تسلط بیشتر بر تحرکات امام هادی علیه السلام باید ایشان را به مرکز حکومت می آورد. اما جایگاه امام در بین شیعیان و قدرت اجتماعی ای که شیعه در طی سالیان بعد از عاشورا با تلاش های سازمان یافته ی ائمه علیهم السلام به دست آورده بودند او را مجبور می کرد برای این کار از راههای به ظاهر مسالمت آمیز استفاده کند

اوج ناتوانی دشمن

از دیگر اعمالی که متوکل برای خراب کردن موقعیت امام و تحقیر ایشان انجام داد، دعوت امام به مجلس شراب است. روزی در حالی که متوکل مشغول شراب نوشی بود، امام را در مجلس حاضر کردند. متوکل امام را نزد خود نشاند و پیاله شرابی را که در دست داشت به امام تعارف کرد!!  آنگاه که امام از نوشیدن شراب سر باز زد متوکل گفت: پس برایمان شعری بخوان!! امام عذر خواست اما متوکل ایشان را مجبور به این کار نمود.(8)

تعارف کردن جام شراب به امام با اینکه شراب نوشیدن از گناهان کبیره و مسلم است، تلاشی برای شکستن حرمت امام هادی علیه السلام است.

دستور دادن به شعر خوانی در مجلس شراب که خود یکی از خوشگذرانی های مجالس شراب بوده است و عموما اشعار مبتذل توسط شاعران مبتذل سرا یا کنیزان آوازه خوان اجرا می شده، نیز بی حرمتی دیگری برای خوار کردن کسی است که مردم او را اسوه تقوا و فرزند صالح رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانند.

این موارد و مواردی دیگر از این دست نشان می دهد تلاش و مبازره امام هادی علیه السلام در برابر حکومت غاصب در عین اینکه همراه با دقت و ظرافت بوده و بهانه های آشکار به دست دشمنان نمی داده است آنقدر تاثیرگذار بوده که حکومت ظلم را وادار به انواع آزارها و فشارها بر ایشان می کرد تا شاید بتوانند جلوی فعالیت های آن بزرگوار را بگیرند.

تلاش متوکل برای شهید کردن امام که البته به موفقیت نمی رسد موجب می شود متوکل امام را به زندان بیاندازد و این حاکی از اوج عجز متوکل در برابر امام هادی علیه السلام است.(9)

پی نوشت:

1) در مورد ایشان که از اصحاب خاص امام جواد و امام هادی علیهما السلام بوده آمده است که متوکل به او دستور داد تا معلم دو فرزندش شود. روزی متوکل از ابن سکیت پرسید این دو فرزند من نزد تو محبوب ترند یا حسن و حسین؟ این سکیت در جواب گفت: «قنبر (غلام امام علی علیه السلام) از این دو بهتر است!» و به همین دلیل متوکل دستور داد او را به با شیوه ای دردناک کشتند.

2) هرچند از موضع گیری های سیاسی امامان معصوم علیهم السلام بعد از واقعه کربلا جز ردّپاهایی نیمه مرئی در تاریخ نمانده است اما عکس العمل های تند و فراگیر حکام جور در برابر ائمه علیهم السلام نشان از تلاش سیاسی کاملا دقیق، حساب شده و تاثیرگذار توسط حضرات معصوم در برابر حکومت ظلم دارد. چه بسا علت عدم نقل روشن این جهت گیری ها نیز همان دقت و زیرکانه عمل کردن اهل بیت عصمت علیهم السلام باشد که هیچ علامت واضحی در منظر عموم ظاهر نکرده، بهانه ی آشکاری در اختیار دشمن قرار نداده است.

3) بیانی که فرستاده متوکل(یحیی بن هرثمه) در توصیف اوضاع مدینه و نگرانی مردم در زمان ورودش به این شهر در مورد امام هادی علیه السلام دارد به خوبی بیانگر جایگاه اجتماعی امام است. ر.ک: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏50 ؛ ص207.

4) ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 309.

5) همان.

6) ر.ک: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏50 ؛ ص207.

7) از جمله شواهد افزایش جایگاه امام در بین درباریان، نذری است که مادر متوکل در جریان بیماری او دارد. وقتی مادر متوکل از خوب شدن حال او ناامید می شود نذر می کند اگر متوکل خوب شود، ده هزار دینار به امام هادی هدیه دهد! این عمل اعتراف به قداست و قرب امام در نزد خدای متعال است.

8) البته امام در این حال، چنان شعری خواند که مجلس عیش آنان را به جلسه وعظ تبدیل کرده، همگی را به گریه و ترس از قیامت واداشت.

9) در نوشتن این مقاله از کتاب «منهاج التحرک عند الامام الهادی» (1404 هجری قمری) نوشته علی نجف کمک گرفته شده است.

محمّد بخشی                  

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.