از سرخ تا گندمگون ادبیات مقاومت
با ورود به فضای متنی و سیاسی این دو زیست بوم، نقش هویت، مناقشه، و انگیزههای موثر در شکلگیری این نوع ادبیات روایی را واکاوی کردیم. بحث این نوشتار چگونگی شکل گیری شعر مقاومت در بحبوحه اعمال بیشتر تفکرات استعماگرا را به تفسیر بیان کرد. قصد نشان دادن در بحبوحهای که شعر انتفاضه خواستار مقاومت و مبارزه برای بازگرداندن هویت و خاک از دست رفته است، شعر معاصر سرخپوستان سخن از نوستالژی و بازگشت به دوران پیش از امپریالیسم میکند که دیگر اکنون جز تخیلی در ذهن شاعر نیست.
نیکی جیووانی، شاعر رنگین پوست آمریکایی، در شعر پدرانشان به مصیبت بزرگ فلسطینیان اشاره کرده و آنرا در طراز همگونی با مصیبتهای سرخ پوستان و سیاه پوستان آمریکایی قرار میدهد. جیووانی، در شعرش سخن از شباهت هولوکاست نازیها در مقابل یهودیان و عیناً تکرار همان هولوکاست توسط خود یهودیان در مقابل فلسطینیان میکند. او معتقد است که این سیکل (چرخه) تاریخی وقایع است که یقه یهودیان در جنگ جهانی دوم، فلسطینیان، و سیاه پوستان و سرخپوستان در چند صده اخیر را گرفته است. شاعر اینچنین میگوید:
بی شک هستند کسانی که
سبعیت بی مثالی دارند
انها قادر نیستند که
سلامت روان و روح هدیه بدهند
نازیها را دیدیم
اسراییل را دیدیم
و پاسخ فلسطین را به آنها.
به راستی ما میدانیم
حقیقت سرخپوستان و سیاه پوستان را
تازه راه را آغاز کردهایم.
وحشت در پشت مرزهای جنوبی به انتظار ایستاده است
و جنوب عرض جغرافیایی.
آیا خون همیشه پاسخ است؟
و
شاید هم باشد.
بی شک بین سرخپوستان و فلسطینیان تفاوتهای جغرافیایی، مذهبی، قومی، فرهنگی و تاریخی وجود دارد. اما انها در حس انزجار از و مبارزه با قدرت استعمارگر حرف مشترکی دارند. سرخپوستان از خانه رانده شده و به اردوگاههای حاشیه مناطق راهی شدند. قصه در مورد فلسطینیان هم تکرار شد. قصه مبارزه مردم و کودکان فلسطینی که با سنگ به مصاف ارتش اسراییل مجهز به پیشرفتهترین سلاحهای آمریکایی میرود، شباهت بسیاری به قصه مبارزه سرخپوستان علیه استعمارگران اروپایی تازه وارد به امریکای تازه کشف شده دارد.
علاوه بر این، افسانه سازی آمریکاییها و رژیم صهیونیستی در مورد چگونگی رویارویی با سرخپوستان و فلسطینیان مشابه یکدیگر است. نژادپرستانه و امپریالیستی. هر دو استعمارگر ملت تحت استعمار خود را وحشی و تروریست میخوانند که باید برای خلق دنیای بهتر کشته شوند.
رابرت فراست، شاعر مشهور، در شعر خود به نام مائده آشکار از زبان اروپاییان تسخیر کننده امریکا رو به سرخپوستان میگوید:
این سرزمین پیش از اینکه ما برای آن بودیم
برای ما بود
بیش از یکصد سال
پیش از اینکه مردمش باشیم
سرزمینمان بود
ماساچوست، ویرجینیا.
از آن ما بود
و ما انگلیسی هستیم
با سابقه سالها استعمارگری.
مالک میشویم چیزی را که مالک ما بود.
مملوک چیزی میشویم که اکنون دیگر مالکش نیستیم.
چیزی را که مضایقه کردیم اکنون ما را ضعیف ساخته است
تا اینکه فهمیدیم ان چیز خود ما هستیم
گذشتیم از زیست بوممان
که بفهمیم رستگاری در بخشیدن است
چنین بود که آشکارا خود را از موطن جدا کرده
به آغوش سرزمین غربی (امریکا) روی آوردیم
اما هنوز بیهنر و بیتکلیف مانده
چونان که بود و خواهد بود
در شعر فراست، امریکا به عنوان مائده الهی به اروپاییان تقدیم شده است. اروپاییان افسانه پرداز، این سرزمین را سرزمین وعده داده شده به خود میپندارند. همانطور که در این مصرع میبینیم:
این سرزمین پیش از اینکه ما برای آن بودیم
برای ما بود
بیش از یکصد سال
این یعنی توجیه استعمارگری. استعمارگران حتی پای را فراتر گذاشته، به افسانه سازی روی آورده و اصلاً وجود بومیان امریکا را منکر شدند و از حافظه «تاریخ خودشان» پاکشان کردند.
«دانیل برایانت» در شعر «اندیشهای چون کوه» به آشکار کردن یک ایدئولوژی نژادپرستانه و استعمارگرایانه که در کشتار جمعی سرخپوستان نقش داشت، میپردازد.
آنجا که سرخپوستان بی ارزش ددمنش دیوصفت
به قیام برخاستند
و ظلم و مرگ و خرافه، هر سه به ائتلاف درامدند
و سلطنت مهیب خود را پیش کشیدند.
اسرافیل در صور دمید
که اصلاحی میبایست.
و در مقابل جلوه پیامبرگونه ناجیان
زانو زد اسب پیر.
تا نور آزادی، علم و حقیقت مذهبی
به لطف بانیان اصلاحات نیک
گسترده گردد.
و اکنون ای یاران!
ای مردم متمدن!
باشد که به امید تمدنمان
این وحشیان بی تمدن، این بومیان سرخ رو را
انسان سازیم!
شاعر ، بومیان آمریکا را به صورت وحشیانی نشان میدهد که باید بدون هیچگونه رحمی ریشه آنها را کند. سرخپوستان در این شعر «وحشیان بی تمدن غرب و اروپاییان» را پیامبران و حافظان دموکراسی و آزادی نامیده شدهاند. و بقول شاعر مأموریتشان هم اصلاح، تربیت و انسان سازی است. روایت استعمارگران در مورد مواجهه با سرخپوستان کاملا با چیزی که در تاریخ رخ داده است تفاوت دارد. این سیاستهای تهاجمی استعمارگران بود که موجب پاکسازی نسل سرخپوستان شد. هنوز تاریخ قباحت و ننگ فرمان ژنرال شرمان در سال 1886 مبنی بر کشتار قبیلههای سرخپوست به هر قیمتی را فراموش نکرده است: ما باید به هر قیمتی ریشه پیر و جوان و کودک این سرخ رویان را با نفرتی مضاعف بخشکانیم.
برایانت در شعر خود مهاجمین به سرزمین به حق یک مشت بینوای بیخطر (که در بدو ورود کریستف کلمب که خود دستش تا خرخره به خون این بومیان آلوده است با وی دوستانه برخورد کردند) را بانیان اصلاحات نیک میخواند.
جای تأسف بسیار دارد که تاریخ اینگونه دست آویز دروغپردازیهای غربیان متزلزلی شده است که خود باید ریشهشان را در پس ماندههای آنگلوساکسون و وایکینگ منشیها بجویند. غربیانی که امروز گویی از دماغ فیل افتادهاند و هر که ظاهراً و باطناً شباهتی به آنها ندارد، از نظرشان ممهور الدم است و آدم نیست.
اما تاریخ حافظه خوبی دارد. تاریخ را نمیتوان فریفت. ذهن مردمان، نسل به نسل، همواره به یاد دارد که بر رنگین پوستان بومی امریکا چه رفت و چه گذشت. ننگ رفتارهای مذبوحانه، کشتارهای وحشیانه و سیاستهای فریبکارانه را با هیچ چیز نمیتوان از ذهن تاریخ برد.
ترجمه: محمدرضا صامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: پایگاه اینترنتی دنیای شریف
پایگاه اینترنتی آگاهان ملی فلسطین