بهشت گمشده
از سرخ تا گندمگون ادبیات مقاومت
تازه میخواهم از تپه بعدی عبور کنم
از میان انبوه درختان
و از سوی دیگر بیرون می آیم
تا رودخانه ای پاک را ببینم
سراسر زمین نو
صدای بلوغ تولد را می شنود
درد زندگی در شرایط سخت پس از استعمار، آه از نهاد شاعر مقاومت در می آورد.
برای سرخپوستانی که در محیط "رزرویشن" یا همان کمپ اجباری بدنیا می آمدند، بی خانمانی و تبعید اولین واژه هایی بود که به ذهنشان خطور می کرد.
چراغها
ماشین ها
درخششهای مات
قلبم را می گیرد
به ذهنم غالب میشود
رویای پیاده روی در خواب
آخر خیابان، آخر خیابان، رنگ خاکستری گرفته از سیمان
و شیشه غبارآلوده و باد چرب،
به پیمانه زهر مسلح است
کودکانمان را فریفتند به خریدنش؛
در میان این تپه ها غریب افتاده ام
در درون خودم چقدر تنهایم.
اورتیز به زیبایی تمام از "تحفه سیاه" استعمار که همانا صنعت و تکنولوژی است انتقاد می کند. باری، تکنولوژی و صنعت طبیعت زیبای آنها و تمام عناصر زیست بومشان از جمله حیوانات و مراتع بکر را از انها گرفت. به این جملات توجه کنید:
آخر خیابان، آخر خیابان، رنگ خاکستری گرفته از سیمان/ شیشه غبارآلوده و باد چرب.
اورتیز ارزش های مادیگرایانه استعمارگرایان را در مقابل اصول اخلاقیات سرخپوستان قرار می دهد. به اعتقاد وی، مشکل اصلی جهان کنونی به جدا کردن آمریکا از مادرش زمین و بومیان آن برمی گردد. وی معتقد است که نگاه استعمارگرایانه کنونی آمریکا وامدار همان نگاه کاپیتالیسم در بدو ورود به آمریکا است.
وی به گونه ای پیش بینی می کند که این نگاه تصرف جویانه منحرف، روزی موجب نابودی آمریکا و جهان خواهد شد: "نظام سیاسی-اقتصادی آمریکا علاقه مند به کنترل و بهره برداری است و برایش نیل به اهداف از هر راهی ایراد ندارد. "کرگ گرابر" محقق بزرگ، معتقد است که در شعر "اورتیز" شناخت خوب وی از نژادپرستی علیه سرخپوستان، تداوم فشار جهت بهره برداری از اراضی آنها، و نقشی که فرهنگ سرخپوستان می توانست در نجات مردم آن زمان داشته باشد و اجازه داده نشد را نشانمی دهد.
"اورتیز" در شعر "فتح سرخپوستان" فراتر از احساس نوستالژی رفته و از مکان هایی سخن می گوید که خود آنها را "زندانخانه" می نامد. او معتقد است تازه وقتی هم نژادهایش رهایی یافتند، خود را در زندان بزرگتری به نام جامعه تازه مدرن آمریکا یافتند.
"جوی هاریو" هم مانند اورتیز خود را در جامعه مدرن آمریکا و کلان شهرها آواره و غریب می بیند. فریاد نوستالژیک یاد گذشتگانش را بر می آورد و گذشته ای که دیگر برنمی گردد. وی خود را در جاییکه آنرا مرکز جهان مینامد می بیند و از سیستم های الکتریکی، برق، قطار، تلفن، بزرگراه و بسیاری دیگر شکایت به دل دارد و میراث بی نظیر سرخپوستها را "جایی زیر زمین" می داند.
در شعر پایداری فلسطین نیز شاعران در اشعار خود به کرات از بهره برداری رژیم صهیونیستی از منابع طبیعی و غنای فرهنگی فلسطین سخن گفتهاند. از باغهای پرتقال و زیتون گرفته تا مزارع بکر محصولات مختلف، همه و همه، در معرض انحصار صهیونیستها قرار گرفتهاند. اسراییلیها طرح بزرگ خود تحت عنوان "انحصار هویت" را با غصب ما یملک فلسطینیان و هر آنچه که از نظر فرهنگی دارا بودند آغاز کردند و همین امروز شاهد تداوم شهرک سازی ها و غصب غیرقانونی زمین ها و خاک بیشتر هستیم.
در شعر هداالنعمانی، مرید البرقوطی، بندر عبدالحمید، سمیرا الکسروی، سلیمان العیسی، حاتم السکر، سعدی یوسف، عبداللهالسیخان و دیگر شاعران عرب فرهنگ پایداری میتوان بارقههای روشن و نمودهای بارزی از نوستالژی، اعتراض، و بالاخص حرکت رو به جلو برای دعوت به انقلابی عظیم را دید. تمامی این ادبا و شعرا فرهنگ پایداری را آنچنان که باید با فهم درست از مختصات زمانی و مکانی مناسب در میان ملت فلسطین جای انداختند و اگرچه حکام عرب حق همسایگی و هم کیشی و همنوعی را به جای نیاوردند اما میتوان به بروز و ظهور شاعرانی از مللی غیر از فلسطین در ادبیات وسیع پایداری اشاره کرد که از آن جمله میتوان از سمیراالکسرویتونسی، هداالنعمانی لبنانی، و سعدی یوسف عراقی نام برد.
ادبیات و فرهنگ پایداری فلسطین دین و حق بزرگی بر گردن ادبیات پایداری جهانی دارد. در برهه وسیع و بزرگی از تاریخ، نسلی از نویسندگان و شعرا ظهور کردند و دست به خلق ادبیات انقلابی موسوم به پایداری زدند که تا امروز ادامه داشته است. قصه فلسطین و ظلمی که سالهاست بر آن روا میدارند، قصهایست که باید آن را قصه بزرگ تاریخ پایداری جهان دانست. تئوری انقلاب (شعرا و ادبا) با عمل به انقلاب (مردم) پیوست تا بدین طریق شاهد نقش یکی از بیمثالترین نمونههای مقاومت و مبارزه علیه استبداد و استعمار در جهان باشیم.
سوتیتر:
ترجمه:محمدرضاصامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: پایگاه اینترنتی "دنیای شریف"
پایگاه اینترنتی "آگاهان ملی فلسطین"