تبیان، دستیار زندگی
از نگاه اسلام واهل بیت علیهم السلام مسأله كار وتلاش اقتصادی نه تنها ننگ و عار نیست بلكه می تواند بمنزله عبادت و طاعت خداوند عزوجل محسوب شود تا جایِی كه امام معصوم به كار و تلاش خود افتخار می نماید و فرارسیدن مرگ خود در چنین حالتی را فرا رسیدن مرگ در حال ا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حمید حاج علی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«کار»، ننگ و عار است یا عبادت و اطاعت ؟!

امام باقر


ایام منتسب به اهل بیت علیهم السلام بهانه خوبی است تا ما با سیره و روش زندگی آنها بیشتر از پیش آشنا شویم. غرّه ماه رجب نیز مزین به نام مبارك امام همام باقر العلوم علیه السلام می باشد، از طرفی زندگی امروزه ما انسانها كه در عصر تكنولوژی زیست می‌كنیم به طور قهری به سمت ارزشهای اومانیستی و غربی، سمت و سو پیدا نموده است. یكی از این گرایشها گرایش به رفاه طلبی بی حد و مرز و فرار از كار می باشد.

بسیاری از انسانها را می بینیم كه كوشش می نمایند تا موقعیتی پیدا نمایند تا در پرتو آن بدون كار و زحمت به زندگی مرفه و بی دردسری دست پیدا نمایند. به طور مثال به جای اینكه سرمایه خود را در راه تولید و اشتغال زایی هزینه كنند و با این وسیله هم به اقتصاد كشور خود كمك نمایند و هم دست دیگران را بگیرند و هم زندگی خود را بچرخانند، ترجیح می دهند بجای این خطر كردن، سرمایه خود را تبدیل به املاكی كنند كه اجاره و درآمد آن را گرفته و به مصرف برسانند و در واقع این تلاش را می كنند برای آن كه بیكار باشند!!

گویی اشتغال به كار و تلاش نوعی ننگ و عار است و با شأن و جایگاه اجتماعی كه برای خود توهم می نمایند، مناسبتی ندارد!!!

اما از نگاه اسلام و اهل بیت علیهم السلام مسأله كار وتلاش اقتصادی نه تنها ننگ و عار نیست بلكه می تواند به منزله عبادت و طاعت خداوند عزوجل محسوب شود تا جایِی كه امام معصوم كه از بالاترین شأن معنوی و جایگاه اجتماعی برخوردار است به كار و تلاش خود افتخار می نماید و از فرارسیدن مرگ خود در چنین حالتی نمی هراسد و آن را فرا رسیدن مرگ در حال اشتغال به طاعت الهی می داند!!!

چقدر زیباست حدیث صحیحه «عبدالرحمن بن حجاج » كه از امام صادق علیه السلام نقل می نماید كه آن حضرت در مورد «محمد بن منكدر» فرمود:

محمد بن منكدر می گوید:

فكر نمی كردم علی بن الحسین علیه السلام جانشینی بهتر از خودش باقی گذارده باشد تا این كه پسر او محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) را دیدم و خواستم كه به او پند و اندرز دهم اما او مرا موعظه نمود!

اطرافیان ابن منكدر به او گفتند كه به چه شكلی تو را پند داد؟

اگر مرگ من در چنین حالتی فرا رسد ، فرا رسیده است در حالی كه من مشغول عبادت و اطاعت خداوند عزوجل هستم كه به وسیله آن كفایت امر معاش خود و خانواده ام را از تو و از مردم می نمایم [ كار می كنم تا محتاج امثال تو نباشم ] من وقتی باید بترسم و خائف باشم كه در حالی كه مشغول گناه هستم مرگم فرا رسد!!

محمد بن منكدر گوید:

در زمانی كه هوا گرم بود به اطراف مدینه رفته بودم، در آن هنگام با ابو جعفر محمد بن علی برخورد نمودم. او مردی درشت اندام و سنگین بود [او را دیدم] در حالی كه تكیه كرده بود بر دو غلام سیه چرده كه شاید آزاد شده آن حضرت بودند، با خود گفتم: «سبحان الله ! بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت با چنین حالتی مشغول طلب دنیا می باشد الآن او را موعظه می‌نمایم، پس به او نزدیك شدم و سلام كردم، او جواب من را با نفس نفس زدن داد در حالی كه عرق پی در پی از او فرو می ریخت، در این هنگام به او گفتم:

خداوند شما را به سلامت دارد (یا اینكه خداوند حال شما را اصلاح نماید!) شما بزرگی از بزرگان قریش هستید و در این ساعت گرم با چنین وضعی به دنبال دنیا هستید، اگر اجل شما با چنین وضعی فرا رسد چه خواهید كرد؟!

حضرت در جواب فرمود:

اگر مرگ من در چنین حالتی فرا رسد ، فرا رسیده است در حالی كه من مشغول عبادت و اطاعت خداوند عزوجل هستم كه به وسیله آن كفایت امر معاش خود و خانواده ام را از تو و از مردم می نمایم [ كار می كنم تا محتاج امثال تو نباشم ] من وقتی باید بترسم و خائف باشم كه در حالی كه مشغول گناه هستم مرگم فرا رسد !!

ابن منكدر گوید:

کار

به آن حضرت گفتم: شما راست می گویید خداوند شما را رحمت كند، من خواستم شما را موعظه كنم اما شما من را موعظه نمودید!! (1)

از این روایت صحیح كه در كتاب شریف كافی آمده فهمیده می شود كه عده ای كار كردن را ننگ و عار می دانستند یا می دانند و آن را با شأن و جایگاه اجتماعی ناسازگار می بینند اما اهل بیت علیهم السلام با وجود این كه شأنشان از همه بالاتر است و رغبتشان به دنیا از همه كمتر كار را نه تنها عار بلكه به آن به عنوان عبادت و اطاعت خدا نگاه می كنند !!

این سیره ارزشمند را ما در پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و امیرالمۆمنین علیه السلام نیز سراغ داریم كه با دست خود خندق می كنندند یا چاه آب حفر می نمودند و نخل می كاشتند و پای هر نخلی دو ركعت نماز به جا می آوردند !!

اما با این همه توضیحات، تذكر یك نكته بسیار حائز اهمیت است:

كار كردن اهل بیت علیهم السلام گرچه نشان از ارزش كار و تلاش دارد اما حاكی از یك واقعیت تلخ تاریخی نیز می باشد و آن این كه آن قدر اهل بیت پیامبر علیهم السلام مظلوم بودند كه «مدینة العلم» پیامبر صلی الله علیه وآله كه امیرالمۆمنین علیه السلام بود و به راه های آسمانها از راه های زمین داناتر، و می فرمود: «سلونی قبل أن تفقدونی»(2) و شكافنده علم الأولین و الآخرین كه محمد بن علی الباقر علیه السلام بود از بس در جامعه اسلامی آن روز مظلوم و غریب بودند كه شاگرد و متعلمی كه لیاقت و شایستگی فراگیری علوم آنها را داشته باشد، پیدا نمی نمودند تا جایی كه امام علی علیه‌السلام با اشاره به سینه خود می فرمود:

بالاتر از مصیبت عاشورا و قتل عام امام حسین علیه السلام و یارانش ،‌ مظلومیت امیرالمۆمنین و سایر اهل بیت علیهم السلام از جهت علمی بود كه مردم آن را رعایت نمی نمودند و باید برای آن گریست و تا ابد مرثیه خواند

«إن هاهنا علوم جمة لو أصبت حملة » (3)

یعنی در سینه من علم موج می زند لكن كسی كه بتواند حامل آن باشد نمی یابم !!

از این رو اگر مردم به وظیفه خود عمل می نمودند و خمس را كه حق اهل بیت علیهم السلام است ادا می نمودند و برای شاگردی در خدمت آنان زانو می زدند، آن وقت امیرالمۆمنین علیه السلام به جای كار در نخلستان بر بالای منبر می رفت و از علوم آسمانی خود بر مردم فرو می ریخت اما در آن دوران سیاه تاریخ به جای مدینة العلمِ پیامبر، امام باقر علیه السلام؛ اشخاصی همچون تمیم داری و كعب الاحبار و امثال آنان بر بالای منابر جمعه مشغول وارد كردن اسرائیلیات به عالم اسلامی و تحریف دین اسلام بودند!!

اگر مردم شأن و جایگاه اهل بیت علیهم السلام را می شناختند دیگر آن حضرات  فرصت سر خاراندن نیز نداشتند اما آن قدر دستگاه خلافت مردم را از اطراف آنان پراكنده نمود كه مجبور بودند برای گذران زندگی مشغول كشاورزی شوند!!

به نظر حقیر بالاتر از مصیبت عاشورا و قتل عام امام حسین علیه السلام و یارانش،‌ مظلومیت امیرالمۆمنین و سایر اهل بیت علیهم السلام از جهت علمی بود كه مردم آن را رعایت نمی نمودند و باید برای آن گریست و تا ابد مرثیه خواند. این كه حضرت امیر علیه السلام سر به چاه فرو می بردند و با آن زمزمه می كردند برای بیان مصیبتهای ظاهری نبود چرا كه آنان دارای مقام صبر بودند بلكه برای واگویی علومی بود كه از آسمان بر سینه آنان وارد می شد و سنگینی می كرد و كسی را كه یارای شنیدن باشد نمی یافتند و سر به چاه فرو می بردند!!!

پی نوشت:

1-  كافی ج5 ص73 .

2و3 –  توحید صدوق صص 92و 305و 306و 307 .

حمید حاج علی                 

مدرس حوزه علمیه              

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.