تبیان، دستیار زندگی
شعار کتاب «لیبرال موش‌مرده» از منظر زبان و سوژه‌های انتخاب شده با شعر متعارف امروز فاصله‌ای معنادار می‌یابد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لیبرال موش مرده


اشعار کتاب «لیبرال موش‌مرده» از منظر زبان و سوژه‌های انتخاب شده با شعر متعارف امروز فاصله‌ای معنادار می‌یابد.

نقدی برمجموعه «لیبرال موش مرده»

مجموعه شعر «لیبرال موش مرده»، سروده شراره رحمان‌پور توسط نشر بوتیمار روانه بازار کتاب شده است. در این راستا جلسه نقد و بررسی این کتاب در مۆسسه کارنامه و با حضور حافظ موسوی، علی مسعودی‌نیا و علیرضا عباسی برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید شرح کوتاهی از مباحث مطرح شده توسط این منتقدان است.

در این گزیده سعی بر آن بوده که با حفظ جانب امانت جان مایه مباحث مطرح شده در این جلسه منتقل شود:

1- اشعار کتاب «لیبرال موش‌مرده» از منظر زبان و سوژه‌های انتخاب شده با شعر متعارف امروز فاصله‌ای معنادار می‌یابد. به عبارت دیگر سیستم انتقال معنا در این کتاب دیریاب تر از اغلب مجموعه شعر‌های پرمخاطب چاپ شده طی سال‌های اخیر به نظر می‌رسد.

مسعودی نیا چگونگی این تفاوت را با پررنگ ساختن چهار اِلمان محوری که به زعم او در بیشتر اشعار کتاب قابل پیگیری ست توجیه می‌نماید: نخست، جهان‌واره ایرونیک شعرها که ماحصل استفاده از کنایه و طنز بوده و وضعیت اندوهگین/شوخ این مجموعه را خلق می‌کند. مساله بعد، فقدان «گفتمان عاطفی» است. در واقع شاعر علاقه چندانی به «پیرنگ رومانتیک غلیظ» رایج در جریان شعر امروز نداشته و توجه خود را معطوف به شیوه اجرای اشعار خود ساخته است. این شیوه اجرای یکنواخت را می‌توان نتیجه صدور «گزاره‌های خبری قطعی» و «جمله‌های بریده‌بریده» دانست. هرچند در سروده‌های شراره رحمان پور اثری از برهم ریختگی‌های زبانی و جابه جایی‌های نحوی نیست، از شیوه خاص تدوین واژگان در اشعار او، می‌توان گمانه‌زنی کرد که شاعر در تلاش است تا به یک ریخت زبانی منحصر به فرد دست یابد. مسعودی نیا در ادامه گفته‌های خود این «عادت شکنی» زبانی را در کنار «اغتشاش موجود در جملات» و «برهم خوردن منطق گزارها» قرار داده، به وجود نوعی «عدم قطعیت پست مدرنیتی» می‌پردازد که این خصلت را البته خارج از مبحث ارزش‌داوری اشعار و تنها به عنوان یک ویژگی مطرح می‌کند.

2- علیرضا عباسی صحبت خود را با تمرکز بر عنوان کتاب آغاز می‌کند. «موش‌مردگی» صفتی مطلق نیست و بیشتر بیانگر یک موقعیت است. عباسی همین امکان را دریچه‌ای برای ورود به جهان شعری این مجموعه می‌داند و سعی می‌کند در برخورد با وضعیت «نام »ها و «نشانه»ها در اشعار شراره رحمانپور رابطه‌ای معنادار بیابد. اما برخلاف مسعودی نیا معتقد است «میل عاطفی» در این اشعار وجود داشته و دقیقاً همین مساله است که درک مایه‌های اعتراضی اثر را مخدوش می‌سازد: در واقع منظور از اشاره به وجود میل عاطفی در اینجا، تمرکز بر روابط عاشقانه از سوی مولف نیست بلکه وجود زبان عاطفی است که شعرها از آن بهره می‌برند. همین زبان عاطفی پیرنگ ِاعتراضی شعرها را تحت‌الشعاع قرار داده و گهگاه از قوت و صراحت آنها می‌کاهد. مساله بعدی اینکه اگر اقسام دلالت را به حکم استقرا در سه دسته دلالت عقلی، طبیعی و قراردادی (وضعی) عنوان‌بندی کنیم، در مجموعه «لیبرال موش مرده» رابطه میان دال و مدلول استوار به قرارداد است و روابط موجود تلاش می‌کنند ماهیت معنایی خود را از ارجاعات درونی بیابند. با چنین وضعی در کتاب گاه شاهد شکل گیری نظام‌های جدیدی از نشانه‌ها هستیم که سویه‌های معنای خاصی را می‌سازند و گاه نشانه‌هایی را مشاهده می‌کنیم که در ساخت نظامی جدید ناتوان مانده‌اند و به عبارتی فضای اثر در وضعیتی معلق قرار گرفته است؛ این شاید به ابهام برخی نشانه‌ها برگردد. فراموش نکنیم اگر معنا سویه‌ای غایب داشته باشد، بازهم نشانه‌ها اعم از نوشتاری و علائم ‌باید خالی از ابهام باشند.مساله دیگر در «لیبرال موش مرده» وجود فضاهای شخصی در برخی سروده‌هاست، که می‌تواند نتیجه توصیف‌های شاعرانه از وضعیت‌های خصوصی باشد. به عبارت دیگر شراره رحمان پور در لفافه و با استفاده از زبان شاعرانه در حال به تصویر کشیدن و توصیفِ بخشی از زندگی شخصی خود در این مجموعه است.

حافظ موسوی با توجه به روایتی که از کنار هم قرار گرفتن کلیه اشعار کتاب منتج می‌شود، این عناصر تکرار شونده را در سه گروه دسته بندی می‌کند: 1) اصطلاحات جنگی 2) اِلمان‌های اخلاقی و مساله گناه 3) رودررویی «زن» و «مرد»

3- با نگاهی کلی به کتاب «لیبرال موش مرده» می‌توان گفت که در ابتدا این «عناصر تکرار شونده »اند که نظر ما را به خود جلب می‌کند. حافظ موسوی با توجه به روایتی که از کنار هم قرار گرفتن کلیه اشعار کتاب منتج می‌شود،

این عناصر تکرار شونده را در سه گروه دسته بندی می‌کند:

1) اصطلاحات جنگی

2) اِلمان‌های اخلاقی و مساله گناه

3) رودررویی «زن» و «مرد».

«عناصر تکرار شونده» در شعر شراره رحمانپور در بافت زبانی وهم آلود و تراژیک ترتیب یافته‌اند که گاه سویه‌های طنز و جنون به خود می‌گیرد.اگر این نگاه کلی را در بررسی پرسوناهای شعری نیز به کار گیریم، متوجه می‌شویم که اغلب این پرسوناها مثله شده و به عبارتی «چند چهره»اند. که این مساله با خصلت نمایشی شعرها بی‌ارتباط به نظر نمی‌رسد. برای مثال توصیف اقتدار مردانه در اغلب شعرها بلافاصله تبدیل به مضحکه می‌شود. توصیف اقتدار لزوما در معنای جنسیتی خود محدود نمی‌شود و گاه مرد را در ساحت نظم نمادین تصویر می‌کند، که خود بازگوکننده رویارویی طبیعت زنانه با فرهنگ و قانون است. از طرف دیگر تصویر پرسونای زن در شعر شراره رحمانپور ترحم برانگیز نیست و شاعر اِبایی ندارد که گاه مکر زنانه را نیز آشکار کند. در واقع اگرچه کاراکتر زن به نوعی سلطه مردانه را می‌پذیرد، شاعر با توسل به کارکرد زبان ایرونیک، بلاهت نهفته در این اقتدار مردانه و یا به قول دکتر براهنی: «تاریخ مذکر» را به نمایش می‌گذارد. اما پرسشی که ممکن است برای مخاطبان پیش بیاید این است که: آیا ما در اینجا با زنان متعددی روبه‌رو هستیم؟ به گمان من (حافظ موسوی) نه! در واقع یک زن است که خود را در چهره‌های گوناگون به نمایش می‌گذارد.

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منبع: روزنامه آرمان- علی‌ هاشمیان