تبیان، دستیار زندگی
انسان به گونه اى ساخته شده است كه اگر خودش باشد و خودش، بدون توجه به بیرون از وجود خویش ، مى تواند تنها با قلب خود، به وجود خداوند پى ببرد و با دل خویش، او را بیابد و انسان به سبب ساختمان ویژه روحى خود، متمایل و خواهان خدا آفریده شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خط ارتباطی انسان با ماوراء طبیعت

فطرت

راه فطرت براى اثبات خدا به این معنى است كه هر آدمى به مقتضاى خلقت و ساختمان اصلى و روحى خود، خدا را مى شناسد بدون اینكه نیازى به كتاب و تحصیل علوم مقدماتى داشته باشد.

توضیح آنكه گاهى منظور از فطرى بودن خداشناسى نیز همین است؛ یعنى: انسان به گونه اى ساخته شده است كه اگر خودش باشد و خودش، بدون توجه به بیرون از وجود خویش، مى تواند تنها با قلب خود، به وجود خداوند پى ببرد و با دل خویش، او را بیابد و انسان به سبب ساختمان ویژه روحى خود، متمایل و خواهان خدا آفریده شده است. به دیگر سخن خداجویى و خداخواهى و خداپرستى در انسان به صورت یك غریزه نهاده شده است. مانند غریزه جستجوى مادر كه در طبیعت كودك نهاده شده است.

در قرآن كریم آیه هاى بسیارى اشاره به این واقعیت دارد مانندِ آیه هاى زیر:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛[1] روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن این فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش خدا نیست این است آیین استوار؛ ولى اكثر مردم نمى دانند

این آیه فطرى بودن وجود خداوند را براى انسان خاطر نشان مى كند در همین راستا برخى روایات تفسیرى نیز بر آن تأكید مى كنند. زراره مى گوید از امام باقر علیه السلام درباره معناى این آیه پرسیدم كه فرمود: «فَطَرَهُم عَلَى المعرفته خداوند سرشت آنها را بر معرفت و شناخت خود قرار داد».[2]

آیه تأكید مى كند كه دین حنیف و خالص از هر گونه شرك، دینى است كه خداوند در سرشت همه انسانها آفریده است و این سرشتى جاودانى و تغییرناپذیر است هر چند بسیارى از مردم توجه به این واقعیت نداشته باشند.

آیه بیانگر این واقعیت است كه نه تنها خداشناسى، بلكه دین و آئین بطور كلى، و در تمام ابعاد، یك امر فطرى است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدى به ما مى گوید میان دستگاه «تكوین» و «تشریع» هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتما ریشه اى در فطرت دارد و آنچه در تكوین و نهاد آدمى است مكملى براى قوانین شرع خواهد بود.

به بیان دیگر: «تكوین» و «تشریع» دو بازوى نیرومندند كه به صورت هماهنگ در تمام زمینه ها عمل مى كنند، ممكن نیست در شرع دعوتى باشد كه ریشه آن در اعماق فطرت آدمى نداشته باشد، و ممكن نیست چیزى در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت كند.

همیشه یك نقطه نورانى در درون قلب انسان وجود دارد كه خط ارتباطى او با جهان ما وراى طبیعت، و نزدیكترین راه به سوى خدا است كه از آن به فطرت تعبیر مى شود

بدون شك شرع براى رهبرى فطرت حدود و قیود و شرائطى تعیین مى كند تا در مسیرهاى انحرافى نیفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى مبارزه نمى كند بلكه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد كرد، و گرنه در میان تشریع و تكوین تضادى پیدا خواهد شد كه با اساس توحید سازگار نیست.[3]

و در آیه دیگر: «فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُونَ؛[4] هنگامى كه سوار بر كشتى شوند خدا را با اخلاص مى خوانند (و غیر او را فراموش مى كنند) اما هنگامى كه خدا آنها را به خشكى رسانید و نجات داد باز مشرك مى شوند

در این آیه نیز قرآن كریم خداشناسى را فطرى انسان ها دانسته و آن را عاملى براى معرفت خداوند معرفى مى كند و گرچه امكان دارد این عامل براثر غفلت ها وتعلقات دنیایى بى فروغ شود ولى در بحرانى ترین حالات، در درون جان آنها شكوفا مى شود و نور توحید در دل آنها تجلى پیدا مى كند مانند آنكه هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند (با دیدن موج هاى خروشان و دریاى بى كران) خدا را با اخلاص كامل مى خوانند و غیر او از نظرشان محو مى شود، اما هنگامى كه خداوند آنها را از طوفان و گرداب رهایى مى بخشد و به خشكى مى رساند باز مشرك مى شوند!.

خدا

خلاصه آنكه همیشه یك نقطه نورانى در درون قلب انسان وجود دارد كه خط ارتباطى او با جهان ما وراى طبیعت، و نزدیكترین راه به سوى خدا است كه از آن به فطرت تعبیر مى شود.(5)

به همین دلیل پیشوایان بزرگ اسلام كسانى را كه در مسئله خداشناسى سخت در تردید فرو مى رفتند از همین طریق ارشاد مى نمودند. مانندِ داستان مرد سرگردانى كه در امر خداشناسى گرفتار شك و تردید شده بود، و امام صادق علیه السلام از همین راه فطرى و درونى او را ارشاد فرمود.

آن مرد گفت: اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم مرا به خدا راهنمایى كن او كیست؟ زیرا وسوسه گران مرا حیران ساخته اند، امام فرمود اى بنده خدا! آیا هرگز سوار بر كشتى شده اى؟ عرض كرد آرى، فرمود: هرگز كشتى تو شكسته است در آنجا كه هیچ كشتى دیگرى براى نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگرى نداشته اى؟

عرض كرد: آرى، فرمود در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت كه وجودى هست كه مى تواند تو را از آن مهلكه نجات دهد؟ عرض كرد آرى.

امام صادق علیه السلام فرمود او خداوندى است كه قادر بر نجات است در آنجا كه هیچ نجات دهنده و فریادرسى نیست.[6]

انسان به گونه اى ساخته شده است كه اگر خودش باشد و خودش، بدون توجه به بیرون از وجود خویش ، مى تواند تنها با قلب خود، به وجود خداوند پى ببرد و با دل خویش، او را بیابد و انسان به سبب ساختمان ویژه روحى خود، متمایل و خواهان خدا آفریده شده است

معناى فطرت

واژه فطرت كه در فارسى به «سرشت» ترجمه مى شود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش مى كند، ولى معمولاً در مورد انسان به كار مى رود چیزى را فطرى مى گویند كه نوع خلقت انسان اقتضاى آن را داشته باشد و خدادادى، غیر اكتسابى و مشترك بین همه افراد باشد. از این رو شامل همه بینش ها و گرایش هاى خدادادى و غیر اكتسابى انسان مى شود. پس امور فطرى داراى سه ویژگى است:       1. اكتسابى نیست،       2. در عموم افراد یكسان وجود دارد،[7]

مثل حقیقت خواهى؛ یعنى هر انسانى مى خواهد به واقعیتِ مجهولاتى كه در برابرش هست، نایل شود، و حقایق مجهولات را كشف كند، یا مثلاً اگر كسى به انسان نیكى كرد،انسان مى فهمد كه در مقابل او باید نیكى كند و سپاسگزار باشد. 3. فطریات از بین رفتنى نیست: «لا تَبدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ»؛[8] «دگرگونى در آفرینش خدا نیست» ممكن است فطرت سركوب شود، ولى ریشه كن نمى شود، مانند خداشناسى و خداجویى كه فطرى است. و هرگز از فطرت بشر حذف نمى شود،حتى منكر خدا در خطرات به خدا پناهنده مى شود.

پس ویژگى هاى ذاتى و تكوینى انسان را فطریات مى نامند، چنان كه خواص ذاتى جمادات، طبیعت و ویژگى هاى ذاتى حیوانات غریزه نامیده مى شود، مثلاً مى گوییم طبع آب چنین است، طبیعت اكسیژن چنان است. یا مثلاً كره اسب همین كه از مادر متولد شد، تلاش مى كند كه بلند بشود. چند بار زمین مى خورد ولى بالاخره بلند مى شود و بلافاصله بدون این كه مادر او را راهنمایى كند، سرش را كج مى كند و زیر شكم مادر جستجو مى كند. معلوم است كه در جستجوى پستان مادر است و در ظرف یكى دو دقیقه پستان را پیدا مى كند و شروع به مكیدن مى کند.[9]

پی نوشت:

[1]. روم/30.

[2]. اصول كافى، محمد بن یعقوب كلینى، ج 2، ص 10 باب فطرة الخلق على التوحید.

[3]. تفسیر أطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج 10، ص 383؛ انوار درخشان، ج 12، ص 419.

[4]. عنكبوت/65.

[5]. تفسیر نمونه، آیت اللّه مكارم شیرازى و دیگران، ج 16، ص 341.

[6]. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 3، ص 41.

[7]. محمد تقى مصباح یزدى، معارف قرآن، ص 26.

[8]. روم/20.

[9]. فطرت، مرتضى مطهرى، ص 31.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: سایت پرسمان قرآنی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.