تبیان، دستیار زندگی
تمامی نُه آیة 82 تا 90 سورة انبیاء از صفحة 329 ، از هشت تن از پیامبران بزرگ خدا و سرگذشت های آموزندة آنان سخن می گویندكه ما از میان این آیات و این پیامبران، به سراغ دوآیة 87 و 88 و حضرت یونُس(ع) می رویم ....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یك لغزش‌كوچك وآن‌همه بلا!!

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.

سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.

در این مقاله آیات سوره انبیا،‌مورد بررسی قرار می گیرد...

آیات 82 تا 90 سوره ی انبیا از صفحه ی 329، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت  فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

تمامی نُه آیه ی 82 تا 90 سوره ی انبیاء از صفحه ی 329 ، از هشت تن از پیامبران بزرگ خدا و سرگذشت‌های‌آموزنده ی آنان سخن می‌گویند كه ما از میان این‌ آیات و این‌ پیامبران، به‌سراغ دوآیه ی 87 و 88 و حضرت یونُس(ع) می‌رویم ‌كه این دوآیه را هر شب، در ركعت اوّل نماز پرفضیلت غُفیله، بین دو نماز مغرب و عشا می‌خوانیم.

حضرت یونس(ع)، از پیامبران بزرگوار خداست. البتّه، از انبیای اولوالعزم، یعنی صاحب ‌كتاب و شریعت نبوده، بلكه تابع و مبلّغ شریعت حضرت موسی(ع) بوده‌است ‌كه در سنّ سی سالگی مبعوث به نبوّت شد و قریب چهل سال، مردم و قوم خود را دعوت به توحیدكرد. در این‌مدّت، تنها، دو نفر به او ایمان ‌آوردند!

عاقبت، یونس(ع) از دست قومش به‌ستوه آمد و نفرینشان ‌كرد و از خدا تقاضای انزال عذاب بر آن ها نمود! خدا هم وعده ی عذاب داد و سال و ماه و روز و ساعت عذاب معیّن شدكه روز چهارشنبه ی نیمه ی ماه شوّال ‌آن ‌سال، مقارن طلوع ‌آفتاب، عذاب برآن ‌قوم طاغی نازل خواهد شد.

وقتی یونس، وعده ی عذاب از خدا گرفت، «خشمگین، از میان قوم خود بیرون رفت و چنین پنداشت‌ كه ما بر او تنگ نخواهیم‌گرفت». او گمان می‌كرد تمام رسالت خود را در میان قوم نافرمانش انجام داده‌است، درحالی‌ كه این‌بیرون ‌رفتن او از میان مردم، خوشایند خدا نبوده و ترك اولی حساب شده‌است و بهتر، این بودكه یونس(ع) بیشتر از آن، در میان مردم بماند و به ارشاد و نصیحت‌ آنان بپردازد و به‌خاطر همین ‌ترك اولی، محكوم به زندانی‌شدن در شكم ماهی‌ گردید!

با سرنشینان یك ‌كشتی، به راه افتاد. ولی در وسط دریا، نهنگ بسیار بزرگی سر ازآب بیرون ‌آورد و راه را بركشتی بست و دهان به‌سمت سرنشینان بازكرد، آن‌ گونه ‌كه ‌آنان مطمئن شدند او طعمه ی خود را از خود سرنشینان می‌طلبد! گفتند: در میان ما، حتماً شخص‌گنهكاری هست‌ كه این‌ماهی، طالب ‌آن‌ است.

بنا شد قرعه بكشند؛ به نام هركه درآمد، او را به دهان ماهی بیفكنند. اتّفاقاً قرعه به نام حضرت یونس(ع) درآمد. ولی چون ‌آثار بزرگواری از سیمایش بارز بود، راضی نشدند او را طعمه ی ماهی دریا سازند. و لذا دوباره، قرعه‌كشیدند. باز هم به نام یونس(ع) درآمد. دفعه ی سوم هم این ‌عمل تكرار شد و بار سوم نیز اسم یونس(ع) از قرعه درآمد و ناچار، خودش هم تن در داد و او را به دهان ماهی انداختند و ماهی او را چون لقمه‌ای بلعید و سر، میان‌ آب فرو بُرد! و تا چهل شبانه ‌روز گفته‌اند كه در شكم ماهی مانده‌است.

«او، در میان‌ آن‌ ظلمت‌های متراكم، به درگاه خدا نالید و توبه ‌كار شد و خداوند نیز اجابتش فرمود و ازآن‌غم و غصّه نجاتش داد». او از شكم ماهی به بیابان بی‌آب و علفی پرتاب شد، درحالی‌كه بیمار بود و هم چون‌ جوجه ی ناتوانِ بی‌بال‌وپر به ساحل دریا افتاد. خداوند دركنارش، بوته ی گیاهی رویاند تا برگ‌های پهن و پرآبش، جلوی سوزندگی ‌آفتاب را بگیرد.

آری؛ پس از این‌كه مدّت زندانی‌اش سپری شد، خداوند، مجدّداً به‌سوی قومش فرستاد.

حال، این ‌همه ‌دشواری‌ها كه خدا برای جناب یونس(ع) پیش‌آورْد، به‌خاطر یك ترك اولی بود كه مرتكب شد و زود، از دست قومش رنجیده‌ خاطر گشت و از میانشان بیرون رفت.

رسول‌ خدا(ص) در دعاهایش به خدا عرض می‌كرد: خدایا، مرا به‌قدر یك چشم‌برهم‌زدن، به خود وا مگذار. از حضرتش(ص) پرسیدند: ای رسول‌خدا، شما هم این‌چنین دعا می‌كنید؟! فرمود: یونس، یك چشم ‌به ‌هم‌زدن، به‌حال خود رها شد، آن‌ ترك اولی از او صادرگشت و آن‌ همه ‌گرفتاری‌ها برایش پیش‌آمد. چرا من این‌چنین دعا نكنم؟!

آری؛ مسیر عبودیّت و بندگی، چنان دقیق است ‌كه ‌كوچك‌ترین‌ لغزشی از بزرگان و مقرّبان درگاه خدا، سبب انواع بلاها و گرفتاری‌ها برای ‌آنان می‌شود!

حال، این‌همه ‌گناهان و بی‌پروایی‌ها در امر دین خدا، برای ما چه بلاها و عذاب‌هایی به‌دنبال خواهد داشت؟

كسی خدمت امام صادق(ع) عرض‌كرد: مردم مرتكب‌گناهان می‌شوند و می‌گویند: به رحمت خدا و شَفاعت اولیاء خدا امیدواریم و تا آخر عمرشان به همین‌اعتقاد و عمل ادامه می‌دهند.

امام(ع) فرمود: هۆلاءِ قَومٌ یَتَرَجَّحون فِی الأمانِیّ؛ این ‌مدّعیان رجا و امیدواری، مردمی هستند كه در میان‌ آرزوها و اَهوای نفسانی در حال رفت و‌آمدند!

در سابق، بچّه‌ها دو سر طنابی را به شاخه ی درختی می‌بستند و در وسط‌ آن می‌نشستند و تاب می‌خوردند و در هوا، در حال رفت و آمد بودند. به‌ آن ‌طناب می‌گویند: اُرجوحه.

حال، امام(ع) می‌فرماید: این‌مردمِ مدّعی رجا، مانند همان ‌بچّه‌های سوار بر ارجوحه، در میان‌آرزوها و اهوای نفسانی خود، در حال رفت وآمدند!

كَذَبوا لَیسوا بِراجین، إنَّ مَن رَجا شَیئاً طَلَبَه وَ مَن خافَ مِن شَیءٍ هَرَبَ مِنه؛ دروغ می‌گویند! اینها، اهل رجا نیستند.كسی ‌كه واقعاً امید به چیزی دارد، دنبالش می‌رود و كسی‌كه از چیزی می‌ترسد، ازآن می‌گریزد.

اگر اینان، امید بهشت دارند، پس چرا دنبالش نمی‌روند و اگر از جهنّم می‌ترسند، پس چرا به سویش می‌روند؟! تنها، حرف بهشت و جهنّم می‌زنند! ولی در واقع، عملاً نه طالب بهشتند و نه‌گریزان از جهنّم!

البتّه، این‌گونه‌ سخن‌گفتن، خوشایند بسیاری از ما مردم نیست! چرا كه تكلیفمان را سنگین می‌كند و دردناكمان می‌سازد و اَحیاناً بعضی، ممكن است بگوییم: این ‌سخنان، یأس‌آور است! ولی خیر؛ یأس ‌آور نیست، درد آور است و همین ‌درد آوری‌هاست ‌كه موجب به‌ دنبال درمان‌ رفتن بسیاری از بیماری‌ها خواهد بود.

چه خوش‌گفت‌آن‌پیر داروفروش               شِفا بایدت، داروی تلخ نوش!

ما هم‌كه از خود، چیزی نمی‌گوییم و نسخه‌ای نمی‌دهیم. آن ‌چه ‌گفته می‌شود، از آیات قرآن و گفتار معصومان(ع) است. و ما هم موظّف به ابلاغ پیامشان به پیروانشان هستیم. از امام ابوالحسنِ‌الرّضا(ع) منقول است: رَحِمَ الله عَبداً أحیا أمرَنا؛ خدا مشمول رحمت خود گرداند بنده‌ای را كه امر ما را زنده نگه‌دارد.
راوی‌گفت: وَكَیفَ یُحیی أمرَكُم؟ چگونه امر شما را زنده نگه‌دارد؟ فرمود: یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاس، فَإنَّ النّاس لَو عَلِموا مَحاسِنَ‌كَلامِنا، لاتَّبَعونا؛ علوم ما را یاد بگیرد و آن ها را به مردم بیاموزد، چه ‌آن‌ كه مردم اگر از سخنان زیبای ما آگاه شوند، از ما تبعیّت می‌كنند.


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: علی هندی - ویراستار: سید علی مرتضوی