دیالکتیک وطن و هویت
از سرخ تا گندمگون ادبیات مقاومت
اما این سرزمین های در امریکا و فلسطین، تبدیل به قتلگاه بیگناهان شد و از دیار "عشق و افسانه و ماجراجویی" فقط نام افسانه و ماجراجویی تعبیر شد. آری، اینگونه بود که اشغالگران با گستاخی تمام تنها هاله حسرت سرزمین های بارور و زیبای ایمن مظلومان را برایشان باقی گذاشتند و سند شش دانگی از سرزمین های اشغالی به نام خود زدند.
اگر تاریخ و هویت و سرزمین یک ملت را از آن بگیرند چه کار بیاد بکند؟ اگر سرزمین شما تبدیل به سرزمین مهاجرت، آوارگی، کشتار، بی خانمانی و استعمار شود، چه میکنید؟ شعر انتفاضه به ما از سرزمین تبعید و انقلاب میگوید.
همچون شاعران انتفاضه، "جوی هاریو" شاعر سرخپوست هم دغدغه وطن دارد. این بانوی شاعر، در اتوبیوگرافی اش از سرنوشت سرزمینش که آن را "مقدس و سرقت رفته" می داند، سخن می گوید.
صرفنظر از تفاوت جغرافیایی، شاعران فلسطینی و سرخپوست دو دغدغه مشترک دارند: غم وطن و غم مرگ هویت". هر دو در شعرهایشان، ملتشان را به یکپارچگی علیه نیروی استعمار دعوت میکنند. در شعر فلسطین، دیالکتیک وطن و هویت ارجحیت دارد. به این معنا که هویت از وطن نشات میگیرد و برای باز پس گیری وطن باید هویت را حفظ کرد. برای بیان این دیالکتیک، شاعران فلسطینی شهادت یک کودک که فقط سنگ به سمت یک تانک پرت کرده را بعنوان بخشی از مقابله بر ضد ماشین ادمکشی اسراییل، با شکوه تمام یاد می کنند. انتفاضه اول، انتفاضه "پرتاب سنگها" بود. برای همین شاعران فلسطینی از زبانی در شعر خود استفاده کردند که آن را "زبان سنگ" نامیدند.
"شوکی عبدالامیر" در شعر خود ارزو میکند که جای سنگ در دست کودکان فلسطینی بود:
میدانم که سنگ فلسطینی افقهای باز را میگشاید
میخواهم سنگ باشم
پیکر پاک شهدا به سنگ مبدل میگردد
زمین را خون و سنگ در بر گرفته
شاعران عزیز!
بیایید شعرهایمان را با سنگ بنویسیم
کودکان عزیز!
سنگهایتان سرشار از خون و خونتان مبدل به سنگ شده است
خون و سنگ
مرزها و کاروانهای شتر و صحرا را در برگرفته
کلمه بر کلمه میگذاریم
سکوت بر سکوت
شهید بر شهید
سنگ بر سنگ
و آری،
اینچنین پر میکنیم کولههایمان را از سنگ
تا ادامهگر راه مبارزه علیه ستم باشیم
عبدالله السیخان در شعر خود از سنگ بعنوان نماد مبارزه فلسطینیان الهام میگیرد و با دادن شکل مبالغه آمیزی به آن اینچنین می گوید:
سنگ فلسطینی ارباب جهان است
ارباب سازمان ملل
به سنگی می بالم که با وتوی آمریکایی به مبارزه برخاسته است
"احمد الهاردلو" با ستایش مبارزه کودکان فلسطینی در شعر "مسلح به سنگ" اینچنین میگوید:
آی ای کودکان اسراییلی!
تقدیر شماست که با کودکان ما بجنگید
که با سنگهای آتشین شما را از میان می برند.
در این انقلاب سنگ
همچون مرگ، طوفان، و سرنوشت به مصافتان می آیند
و سرزمین مادری سنگ ها را به یادگار می گذارند.
واژه سنگ که توسط چندین شاعر بکار گرفته شده است، الگوی پیچیدهای از تلویحات را خلق می کند. "زبان سنگ ها" در تقاطع وطن، هویت و مبارزه ادغام شده و از حیث زیست بوم به یک نقطه خاص اطلاق نمی گردد. پای را فرا گذاشته و بنا به ذات خود که از نظر دیالکتیکی مرتبط به موطن است، معنای اعم مبارزه را به خود میگیرد. بعبارت دیگر، "زبان سنگ ها" شعر انتفاضه را که نقش بسیاری در بلوغ و کمال مبارزه تا حصول استقلال فلسطین دارد را خصیصه بندی می کند.
مشکل اصلی، تملک سرزمین بومی دیگران است. بقول "هنری لفبور" این تملک توسط کاپیتالیسم به مرکز ثقل خواستههایش تبدیل شده است. در شعر بومیان آمریکا و فلسطینیان میتوان اعتراض به تصرف خاک مردم مظلوم را که به اسم "سرنوشت ملی" در امریکا و "سرزمین موعود" در فلسطین انجام گرفت را دید. بخاطر منطق کاپیتالیست استعمارگری و منطق استعمارگرایانه صهیونیسم، اراضی سرخپوستان وفلسطینیان به چندین روش اشغال و نابود شد. نکته جالب اینکه این مردم در حالی در اردوگاه زندگی میکردند که در وطن خودشان بودند. در خاک مادری خود حق زندگی نداشته و ندارند. بسیاری از مزارع پرتقال و زیتون فلسطینیان بخاطرشهرک سازیهای اسراییل نابود شد.
سرخپوستان هم همچون فلسطینیان زخمی استعمارگر اشغالگر هستند. آنها توسط اروپاییان یا قتل عام شدند و یا در گوشهای از خاک امریکا با تعداد کم منزوی شدند. "جوی هاریو" شاعر شهیر سرخپوست در شعر خود تحت عنوان "حکایت پس از استعمار" به سرزمینی اشاره میکند که شاهد باران اجساد اجدادش بوده است. بنابراین بر شعرای سرخپوست و فلسطینی، سرزمینشان هم محل آزار و شکنجه بوده است و هم محل مقاومت در مقابل آن. در شعر مقاومت فلسطین، "انتفاضه" وسیله حفظ وطن و دستیابی به آرزوی استقلال است. در شعر مقاومت سرخپوستان، شاعرانی چون "جوی هاریو" و "سیمون اورتیز" به موضوعاتی چون سرزمین، بیخانمانی، هویت، و مقاومت می پردازند، تا بدین طریق مناسبات قدرت را در مردم مستعمره و بی خانمان تقویت کنند. "هاریو" در اشعارش به زیبایی تمام غم بی وطن شدن و مبدل به غریبه ای در خانه خود شدن را به تصویر میکشد. این احساس موجب انقلاب می گردد و عشق را به فعل گرایی وا می دارد.
ترجمه : محمد رضا صامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع:
پایگاه اینترنتی "دنیای شریف"
پایگاه اینترنتی "آگاهان ملی فلسطین"