قصههای قرآنی چیست؟
قصه های قرآنی یکی از علوم قرآنی و شاید دلچسب ترین آن هاست. قصه ها و داستان ها از دیرباز در زندگی انسان نقش داشته اند. کتاب های آسمانی، به خصوص قرآن به قصه ها اهمیت زیادی می دهند. خداوند از قصه ها برای رساندن پیام و گاهی اتمام حجت استفاده می کند.
بیش تر مخاطبان پیامبران، مردم معمولی بودند و بهترین روش برای راهنمایی و قانع کردن آن ها استفاده از قصه و حکایت بود. خداوند در پایان داستان حضرت یوسف(ع) می فرماید:”به راستی که گفتن داستان ایشان، مایه پند برای خردمندان است.”
قصه های قرآنی سه دسته هستند:
داستان های پیامبران: شامل دعوت اقوام مختلف برای ایمان آوردن به خدای یگانه، معجزات پیامبران، مراحل دعوت از مردم و سرانجام مومنان و کافران
داستان پیشینیان: این داستان ها درباره ی حوادث و رویدادهای زندگی گذشتگان است. داستان هایی چون قوم هود، لوط و فرزندان حضرت آدم(ع)
داستان های زمان پیامبر(ص): داستان هایی است که در زمان حیات حضرت محمد(ص) اتفاق افتاده، مثل جنگ هایی که ایشان در آن ها حضور داشته اند. جنگ هایی که پیامبر(ص) در آن ها شرکت داشتند را “غزوه” می گویند. مثل غزوه ی بدر، اُحد، خندق.
فواید قصه های قرآنی:
حمایت روحی از حضرت محمد(ص)، مومنان در اثر شنیدن قصه های قرآنی قوت قلب می گیرند تا باطل را شکست دهند و بدانند که حق همیشه پیروز است.
تنها قصه ای که در قرآن به صورت پیوسته از ابتدا تا آخر آن تعریف شده، داستان حضرت یوسف است. خداوند از این قصه به عنوان “بهترین قصه ها” یاد کرده است؛ چون سرگذشت جالب و عبرت انگیز حضرت یوسف(ع) را بیان می کند.
ویژگی های قصه های قرآن
قصهگو خداست . هرچه قصهگو مهمتر باشد ، اثربخشتر است.
قصهها حق است نه باطل . حق است یعنی حقیقت دارد ، نه خیال .
قصهها علمی است ، وسیلهی فکر است نه به خواب بردن و وقت را سپری کردن.
دوری از غلوّ و مبالغه در قصههای قرآن
خداوند در قصههای قرآن و مطالبی که نقل میکند ، ضمن عظمت دادن ، کاری میکند که مبالغه و غرور ایجاد نشود. مثلاً میفرماید که : « سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى»پیغمبر را معراج برد . منتها میگوید که « أَسْرَى بِعَبْدِه ِ» یعنی ضمن اینکه به پیغمبر به معراج رفت ، باز هم عبد بود. لذا قرآن گاهی وقتها میگوید چنین و چنان کنید ، «لعلّکم تُفلِحُون» ، میگوید شاید تا غرور به وجود نیاید.
هم برجسته و هم تواضع می دهد!
هر دو در قصه های قرآن وجود دارد .قرآن یک آیه دارد که میفرماید: « ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُۆْتِیَهُ اللَّه » ، بشر حق ندارد به خاطر اینکه علم و حکمت به او دادیم ، و او را به مقام رسالت رساندیم ، به مردم بگوید که : « کُونُوا عِباداً لی » یعنی پیغمبر هم حق ندارد به مردم بگوید که تو نوکر من باش ! یعنی ضمن اینکه اشرف مخلوقات است ، اما در عین حال باید تواضع داشته باشد.
تنوع در قصههای قرآن
قصههای قرآن تنوع دارد . در قرآن هم قصههای انبیاء آمده و هم قصه مورچه آمده است .
حالات مختلف انسان در قصههای قرآن: "قصه طفولیت : قصه کودکی موسی را میگوید . مادر موسی ؛ به موسی شیر بده او را دردریا بیانداز. ماجرای نوزادی موسی را میگوید." از پیری زکریا و ابراهیم هم میگوید . « وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبا »
از ماجرای پیر تا ماجرای نوزاد در قرآن موجود است !
از قعر دریا میگوید تا عرش اعلی : قعر دریا مانند: یونس در شکم ماهی ! عرش اعلی مانند: معراج پیغمبر!
از عذاب آسمانی قصه میگوید مانند: صاعقه ! تا عذاب زمینی مانند: رگبار ملخ و شپش و قورباغه به قوم فرعون!
از قهر توسط آب میگوید ، تا قهر توسط خاک . قهر توسط آب ماند: فرعون غرق شد ! توسط خاک مانند: قارون در خاک فرو رفت.
قصههای قرآن ، تابلوهای روشن از زندگی انسانها
قصههای قرآن همهاش تابلوهای مشخص است .« قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی ».
در قرآن همه چیز روشن و شفاف است و کوچکترین ابهامی وجود ندارد .
فرآوری:نعیمه درویشی
بخش کودک و نوجوان تبیان
منابع:هدهد، سایت آسمونی
مطالب مرتبط: