تبیان، دستیار زندگی
قرآن، تفرقه را لبه‏ى پرتگاه آتش مى‏داند؛ در قرآن به وحدت و اتحاد فرمان داده شده و از تفرقه و تشتت نهى شده است و به گونه‏هاى مختلفى از آن مذمّت شده است: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا» مى‏فرماید: «كنتم على شفا حفرة من النّار»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاسخ های کوتاه به 3 پرسش قرآنی


در آیاتى كه خداوند نمونه‏هاى بدعاقبتان را با تعبیراتى از قبیل‏ «حبطت أعمالهم» (بقره، 217) و طرد شیطان با سابقه‏ى شش هزار سال عبادت و بدعاقبتى‏ بلعم باعورا دانشمند مستجاب الدعوه زمان موسى و نمونه‏هاى خوش‏عاقبتان را از قبیل ساحران دربار فرعون بیان مى‏كند همه نشان دهنده‏ى این است كه مسأله حسن عاقبت و بدعاقبتى باید مورد توجه انسان باشد.


تفرقه

قرآن تفرقه را چگونه توصیف مى‏كند؟

1. قرآن، تفرقه را لبه‏ى پرتگاه آتش مى‏داند؛ در قرآن به وحدت و اتحاد فرمان داده شده و از تفرقه و تشتت نهى شده است و به گونه‏هاى مختلفى از آن مذمّت شده است: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا» مى‏فرماید: «كنتم على شفا حفرة من النّار»

2. قرآن، تفرقه را نوعى شرك مى‏داند؛ «لاتكونوا من المشركین. من الذین فرّقوا دینهم» (روم، 31 و 32)

3. قرآن، گوساله پرستى را از تفرقه بهتر مى‏داند؛ زیرا همین كه حضرت موسى از كوه طور بازگشت و دید كه گروهى گوساله‏پرست شده‏اند، هارون- برادرش- را توبیخ كرد، هارون گفت: من ترسیدم براى جلوگیرى دست به عملى بزنم كه تو بگویى اقدام تو سبب تفرقه مردم شد؛ «انّى خشیت ان تقول فرقت بین بنى اسرائیل» (طه، 94)

4. قرآن، تفرقه را در كنار عذاب آسمانى و زمینى مى‏داند؛ «عذاباً من فوقكم او من تحت أرجلكم أو یلبسكم شیعاً» (انعام، 65)

5. قرآن، تفرقه را كار فرعون مى‏داند؛ «جعل أهلها شیعاً» (قصص، 4)

6. قرآن، تفرقه را كار منافق مى‏داند؛ «والذین اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفریقاً بین المۆمنین» (توبه، 107)

7. امیرمۆمنان سخت‏ترین مشكلات (شهادت همسر و غصب خلافت) را به خاطر حفظ وحدت تحمل كرد و فرمود: «فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجا» (نهج‏البلاغه، خطبه 2)، «صبر كردم در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلویم بود.»

به فرموده قرآن بالاترین خطر چیست؟

در قرآن شانزده مرتبه، كفر بعد از ایمان، دو بار كفر بعد از اسلام، سه بار گوساله پرستى بعد از خداپرستى و بیست و هفت بار انكار بعد از علم و بیّنه مطرح شده است كه همه این موارد، نشان دهنده خطر ارتداد و هشدار جدّى به آن است.

چنانكه از آخرین وصایاى برخى انبیا به فرزندان و نسل خودشان این بود: «فلاتموتنّ الا و أنتم مسلمون» كه در راه اطاعت الهى تسلیم و پایدار بوده و در این حال بمیرید

حضرت یوسف هم در چاه دعا كرد و هم در زندان؛ اما همین كه به حكومت رسید، لحن دعا تغییر كرد و فرمود: «توفّنى مسلماً» (یوسف، 101) معلوم مى‏شود حكومت و قدرت و ثروت زمینه پیدا شدن بزرگترین خطرهاست.

همین كه حضرت على علیه السلام خبر شهادت خود را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنید به جاى سۆال از قاتل و دلیل قتل و این كه این حادثه در چه سالى واقع خواهد شد، پرسید: «أفى فى سلامة من دینى‏» آیا در دین خود پایدار و سالم خواهم بود؟

این سۆال را حضرت على علیه السلام چند بار پرسیده است؛ تكرار سۆال علامت این است كه بدعاقبتى بالاترین خطر است.

آیات دیگر قرآن، از جمله آیات؛ «ثّبت اقدامنا» (بقره، 250)، «ربّنا لاتزغ‏ قلوبنا» (آل‏عمران، 8) و عبارت‏ «توفّنا مع الابرار» (آل‏عمران، 193) نشانه‏ى توجه به این خطر است.

در آیاتى كه خداوند نمونه‏هاى بدعاقبتان را با تعبیراتى از قبیل‏ «حبطت أعمالهم» (بقره، 217) و طرد شیطان با سابقه‏ى شش هزار سال عبادت و بدعاقبتى‏ بلعم باعورا دانشمند مستجاب الدعوه زمان موسى و نمونه‏هاى خوش‏عاقبتان را از قبیل ساحران دربار فرعون بیان مى‏كند همه نشان دهنده‏ى این است كه مسأله حسن عاقبت و بدعاقبتى باید مورد توجه انسان باشد.

چنانكه از آخرین وصایاى برخى انبیا به فرزندان و نسل خودشان این بود: «فلاتموتنّ الا و أنتم مسلمون» (بقره، 132) كه در راه اطاعت الهى تسلیم و پایدار بوده و در این حال بمیرید.

در قرآن شانزده مرتبه، كفر بعد از ایمان، دو بار كفر بعد از اسلام، سه بار گوساله پرستى بعد از خداپرستى و بیست و هفت بار انكار بعد از علم و بیّنه مطرح شده است كه همه این موارد، نشان دهنده خطر ارتداد و هشدار جدّى به آن است

از نظر قرآن عوامل بدعاقبتى انسان كدام است؟

قرآن عوامل بدعاقبتى را متعدد مى‏داند، از جمله:

1. پیروى از بیگانگان: «ان تطیعوا فریقاً من الذین اوتوا الكتاب‏ یردّوكم بعد ایمانكم كافرین» «1»

2. گناهان پى در پى: «ثم كان عاقبة الذین أساۆا السّواى ان كذّبوا بآیات اللّه» «2»

3. لقمه حرام: «ویل للمطففین ... انّ كتاب الفجّار ... ویل یۆمئذٍ للمكذّبین» «3»

4. تكبّر: كفر ابلیس به خاطر تكبّر و ترك سجده بود.

5. سطحى بودن عقاید: «ثم اتخذتم العجل» «4»

6. جامعه‏ى فاسد و ترك هجرت به منطقه‏ى سالم: قوم موسى همین كه از آب گذشتند و از فرعونیان نجات پیدا كردند، وارد منطقه‏اى شدند و دیدند كه مردم دور بتى گردآمده‏اند، از حضرت موسى خواستند كه براى آنها هم بتى قرار دهد!: «اجعل لنا الهاً كما لهم آلهة» «5»

پی نوشت ها:

(1). آل‏عمران، 100

(2). روم، 10

(3). مطففین، 7- 1

(4). بقره، 51

(5). اعراف، 138

          آمنه اسفندیاری 

بخش قرآن تبیان