آیا امکان وقوع رجعت هست؟
غالباً در پاره ای از مسائل کلامی، اصول عقاید و علوم دیگر، این دو عنوان مطرح است:
1. امکان: یعنی آیا فلان امر شدنی است یا نه؟ امکان دارد یا نه؟
2. وقوع: پس از بحث امکان، سۆال دیگری مطرح است که، آیا همان مسئلهای که امکان ذاتی آن ثابت و مسلم شد، واقع شده و یا واقع میشود؟ آیا نظایر آن در تاریخ اتفاق افتاده یا نه؟ بر این اساس در این مسئله نیز این دو بحث مطرح است:
1. آیا رجعت به آن معنی که گذشت از امور مسایل ممکنه است و یا امتناع ذاتی دارد، همانند اجتماع ضدّین و یا اجتماع نقیضین و یا امتناع عرضی: مانند سلب تفکّر از کسی که خواب باشد؟ با اندک تأمل و دقت مییابیم که رجعت از امور ممکنه است، زیرا آفرینش دو گونه است: گاه خداوند از هیچ و عدم، چیزی را ایجاد میکند و گاه عناصر و اجزای پراکنده همان موجودی را دوباره به هم پیوند میدهد؛ و رجعت از قبیل آفرینش به معنی دوم است؛ و چنانچه آفرینش به معنی اوّل امکان داشته باشد، امکان به معنی دوّم سزاوارتر و اوّلی است؛ و به عبارت عملی، خداوند گاه شیء را به جعل بسیط، لا عن شیء و بدونه سبق ماده ایجاد میکند؛ و گاه امر به اتصال و اجتماع اجزاء و عناصر متفرقه و اعطای لباس حیات به اجزاء مینماید. از نظر عقلی، کدام قسم مشکلتر است؟ اوّل یا دوّم؟
در پاسخ میگوییم: قطعاً صورت دوم از صورت اوّل آسانتر است. اینک، آیا آفرینش به معنی اوّل از نظر عقل ممکن است یا محال؟ چنانچه بگوییم «ممکن است نمونهاش همین موجودات خارجی است» باید آفرینش و ایجاد به معنی دوم را نیز ممکن بدانیم و بلکه سزاوارتر به امکان است و مناظره اُبی بن خلف با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) امکان رجعت را کاملاً تأیید میکند. اما وقوع: در بحثهای آتی خواهیم گفت که، رجعت در پیشین و حتی در امت اسلام واقع شده است و تاریخ بهترین گواه بر آن است. (1)
رجعت و آیات
آیاتی که بر امکان رجعت دلالت دارند:
1. «وأَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر» (2)؛ «به درستی که پروردگار بر همه چیز تواناست.»
تقریب استدلال، رجعت از امور ممکنه است و قدرت خداوند نیز بدون استثناء به تمام ممکنات تعلّق میگیرد، بنابراین خداوند بر رجعت و بازگرداندن در همین دنیا، قادر است.
«أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یُحْیِیَ الْمَوْتَی»؛ آیا آن خالق پروردگار توانایی زنده کردن مردگان را ندارد؟ استدلال: یُحییِ المُوتَی، یعنی بازگردانیدن مردگان
بدین ترتیب منکر رجعت، یا باید در صغرای موضوع بحث داشته باشد، یعنی بگوید: رجعت از ممکنات نیست تا آیه شریفه آن را در برگیرد!! و یا کبرای موضوع را تصدیق نکند، بدین معنی: که خداوند بر تمام امور ممکنه قادر نیست که البته بطلان هر دو ادعا بدیهی است.
2. «أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یُحْیِیَ الْمَوْتَی» (3)؛ آیا آن خالق پروردگار توانایی زنده کردن مردگان را ندارد؟
استدلال: یُحییِ المُوتَی، یعنی بازگردانیدن مردگان، همه یا بعضی از مردم، به ویژه اگر صورت دوم مراد باشد، اثبات ادعای ما محسوب میشود زیرا ما قائل به رجعت، یعنی بازگشت گروهی از مردم میباشیم و چنانچه مراد صورت اوّل باشد باز هم ادعای ما ثابت میگردد، چون رجعت یکی از صغریها و مصادیق احیاء موتی و زنده شدن است؛ و استفهام تقریری که در آیهی مبارکه ذکر شده «و ألیس ذلک» به این مصداق نیز تعلّق خواهد گرفت.
3. «قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ*قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ به کلِّ خَلْقٍ عَلِیم» (4؛ گفت چه کسی زنده میکند استخوانها را، در حالی که پوسیده است؟ بگو: زنده میکند آن را، آن که بار اول آن را آفرید و به تمام مخلوقات داناست.
دلالت این آیه بر امکان رجعت بسیار واضح است. زیرا که پروردگار در مقام پاسخ به کسانی است که قیامت و احیاء مردگان را انکار نموده و رجعت هم نوعی از احیاء است.
آیات وقوع رجعت درامت های پیشین
1. «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ ...» (5)؛ آیا کسانی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند ندیدید که هزاران تن بودند خداوند فرمود: بمیرید، همه مردند، سپس آ نهارا زنده کرد.
خلاصه سرگذشت: این گروهی از اهل داوران، (آبادی از عراق) بودند، همین که طاعون درشهر شیوع یافت اکثراً منازل خود را رها کردند و از دیار خود بیرون رفتند، و در نتیجه سالم ماندند، ولی غالب آنهایی که در شهر ماندند درگذشتند، چون طاعون برطرف شد، دوباره به شهر خود بازگشتند، ولی این بار عهد کردند که اگر طاعون بیاید همگی از شهر بیرون بروند تا دچار حوادث سالهای پیش نشوند! اتفاقاً سال دیگر نیز طاعون شیوع یافت و همه اهل آبادی یا شهر که بیش از سه هزار، یا هشت هزار، یا سی هزار و یا بیشتر از آن بودند، با هم از شهر کوچ کردند تا به درّه ای فرود آمدند، در آن جا که خداوند اراده کرد همه بمیرند تا بدانند از اجل راه فراری نیست. پروردگار دو فرشته را فرستاد تا یکی از سمت بالای درّه و دیگری از طرف پایین درّه فریاد زدند: بمیرید، همه یکباره مردند و حتی دامهای آنان نیز از بین رفت.
ساکنین اطراف، پس از اطلاع از جریان، خود را برای دفن اجساد به آنجا رساندند و تعدادی را به خاک سپردند، ولی چون مردگان زیاد بودند، از دفن آنان عاجز و دورشان دیواری کشیده و بازگشتند. مدتها گذشت که روزی «حزقیل بن یوزا» سومین جانشین حضرت موسی (علیهالسّلام) از آنجا گذشت، چون نگاهش به انبوه استخوانها افتاد، در حیرت فرورفت خداوند به او وحی فرستاد که آیا به تو آیتی معجزه ای نشان دهم؟ و نشان دهم که مرده را چگونه زنده میکنم؟ عرض کرد: آری یا ربّ...
ناگهان استخوانهایی که روی هم انباشته شده بود از هم جدا شده و گوشت و پوست بر آنها ظاهر و یک جا زنده شد و برخاستند. درحالیکه میگفتند: سُبْحَانّکَ اللّهمَّ وَ بِحَمْدِکَ لَا اِلَهَ اِلَا اَنْتَ. (6)
ُزراره بن اَعین از امام محمدباقر (علیهالسلام) پرسید: آیا این جماعتی که اینگونه مردند و سپس زنده شدند زمان طولانی زندگی کردند که مردم آنان را دیدند؟ حضرت فرمودند: خداوند آنها را به دنیا بازگردانید تا آن که در خانه های خود سکونت گزیدند، و خوردند و آشامیدند، ازدواج کردند، و به کارها و صنایع خود مشغول شدند، و پس از آن هر یک به اجل مقدر خود درگذشت. (7)
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ ... ؛ آیا کسانی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند ندیدید که هزاران تن بودند خداوند فرمود: بمیرید، همه مردند، سپس آنها را زنده کرد
2. «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ موتها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ...» (8)؛ یا مانند آن که بر دهکده ای گذر کرد که سقفهایش فرو ریخته بود، پس گفت در حیرتم که خداوند چگونه این مردگان را باز زنده خواهد کرد؟ پس خداوند او را صد سال میراند، پس از آن او را برانگیخت...
این آیه اشاره ای به سرگذشت عُزیر و به گفته بعضی از مفسرین ارمیا و یا خضر دارد و مراد از قریه، بیتالمقدس و یا ارض مقدسه بوده و خلاصه آن چنین است. ِارمیای پیامبر گذرش به آن قَریه افتاد و آن را ویران و ساکنانش را مرده یافت. از خداوند خواست، تا چگونگی زنده کردن را به او نشان دهد، خداوند ناگهان او را میراند، و صد سال بر این حال نگاه داشت و او را از شر مردم و درندگان پنهان داشت. پس از صد سال او را زنده گردانید. (9)
این آیه مبارکه و داستان آن بهترین دلیل بر اثبات رجعت مورد ادعای ما است، زیرا میگویند: بهترین دلیل بر امکان هر چیز، وقوع خارجی آن است و در آیه صراحت تام به بازگشت پس از مرگ، به دنیا دارد، و عقیدهی مورد بحث ما هم چیزی بیش از این نیست.
3. «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُۆْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُون» (10)؛ پیروان حضرت موسی هنگامی که گفتند: ایمان نمیآوریم تا خدا را ببینیم و عدد آنها به مضمون آیه «وَ اختارَ موسی قومَهُ سَبعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا» (11) که هفتاد نفر بودند، همه را خداوند میراند، ولی طبق خواست موسی (علیهالسلام) مبنی بر این که پاسخ بنی اسرائیل را چگونه بگوییم؟ خداوند همه را دوباره زنده گردانید «فَأحیاهُم» و به زندگی خود ادامه دادند. (12)
در تفسیر قمی (13) پس از نقل جریان قوم موسی فرموده: «و این خود دلیل بر رجعت در امّت محمّد (صلی الله علیه و آ له) است. چون پیامبر فرمود: هرچه در بنی اسرائیل واقع شده در امّت من نیز واقع میشود.»
آری! از این دو نکتهی اساسی استنباط میشود:1. وقوع رجعت در پیشینیان.2. امکان رجعت در امت اسلام که بسیاری به این آیه استدلال کردهاند. (14)
پی نوشت:
1.رجعت ازنظر شیعه، طبسی، نجم الدین، ص 30ـ29.
2. حج، آیه 6.
3. سوره قیامت، آیه 40.
4. سوره یس، آیه 79ـ78.
5. بقره، آیه 243.
6. رجعت ازنظر شیعه، ص 38ـ37.
7. منهج الصادقین، ج 2، ص 52.
8. بقره، آیه 259.
9. منهج الصادقین، ج 2، ص 108؛ مجمع البیان، ج 2، ص 368.
10. بقره، آیه 56.
11. اعراف، آیه 55.
12. بقره، 243.
13. تفسیر قمی، ج 1، ص 47.
14. رجعت از نظر شیعه، ص 42ـ39
بخش اعتقادت شیعه تبیان
منبع: سایت راسخون