تبیان، دستیار زندگی
رمان «خدمتکار و پروفسور» در ژاپن با استقبال فراوان مخاطبان روبه‌رو شد؛ به گونه‌ای که در یک ماه، یک میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این رمان پرفروش داستان خواندنی است از یک رابطه آرام و صمیمی میان یک ریاضیدان و خدمتکارش؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حافظه ی 80 دقیقه ای پروفسور!


رمان «خدمتکار و پروفسور» در ژاپن با استقبال فراوان مخاطبان روبه‌رو شد؛ به گونه‌ای که در یک ماه، یک میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این رمان پرفروش داستان خواندنی است از یک رابطه آرام و صمیمی میان یک ریاضیدان و خدمتکارش.

حافظه ی 80 دقیقه ای پروفسور!

ریاضیدانی که 17 سال پیش در حادثه رانندگی دچار آسیب مغزی شده و این آسیب شرایط روحی و روانی عجیبی برای او به وجود آورده است. او قادر نیست هیچ چیز جدید را به خاطر بیاورد و حافظه‌اش فقط 80 دقیقه دوام دارد.

پل استر، نویسنده معروف، درباره این کتاب گفته است:‌ «رمان خدمتکار و پروفسور، اثری است کاملاً خلاقانهظ¬ بی‌نهایت دلنشین و به شدت تکان‌دهنده.»

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «پروفسور هیچ‌وقت نفهمید ما داخل جعبه کلوچه‌اش را گشته بودیم. در آن لحظه یادداشتی که بر روی جلد رساله نوشته بود من را به فکر برد: «تقدیم به ن، با عشق ابدی. هیچ‌وقت فراموشت نمی‌کنم.» شکی نبود که دست‌خط خود پروفسور بود و واژه «ابدی» برای او مفهومی متفاوت از آنچه ما از این واژه درک می‌کردیم داشت. برای او ابدی چیزی شبیه ابدی بودن قضایای ریاضیات بود.»

مخاطبان رمان «خدمتکار و پروفسور» سه دسته‌اند؛ گروه اول شیفته‌گان ریاضی هستند، گروه دوم کسانی که از این رشته تنفر دارند و دسته‌ی سوم هم کسانی که تا به حال به این رشته به شکل جدی نیندیشیده‌اند. بله! مخاطبِ این کتاب همه هستند و جالب اینجاست که شیوه‌ی خطی و ساده‌ی رمان، تمام اقشار علاقه‌مندِ ادبیات داستان را به خود می‌خواند. این اثر کتابی خوش‌خوان است و مهم نیست خواننده‌ی آن چقدر با ریاضیات آشنا باشد. رمان «خدمتکار و پروفسور» به‌تازگی به همت نشر «آموت» با ترجمه‌ی «کیهان بهمنی» در ایران منتشر شده است؛ مترجمی که در سال‌های اخیر معرفِ آثار مطرح ادبیات جهان بوده است که از جمله آن‌ها می‌توان به آثاری از «آن تایلر»، «سو تونگ»، «ارنست همینگوی» و... اشاره کرد.

اوگاوا متولد 1962 است و تاکنون 30 رمان نوشته و چند جایزه ادبی به دست آورده است. وی در سال 2004 جایزه معتبر یومیوری ژاپن را برای نگارش «خدمتکار و پروفسور» دریافت کرد. «مردی که دستبند می‌فروخت»، «عبور»، «کافه‌ای در شب و استخر زیر باران»، «روزشمار بارداری»، «استعداد ریاضیات»، «استخر شنا» و «هتل آیریس» بعضی از داستان‌های او هستند.

آنچه در ادامه خواهید خواند، گفت و گویی‌ست با کیهان بهمنی به مناسبت انتشار رمان «خدمتکار و پروفسور».

برای آشنایی مخاطبان با شما و آثاری که به چاپ رسانده‌اید، ابتدا در این باره بفرمایید. درباره‌ی رشته‌ی تحصیلی، فعالیت‌های فرهنگی، آثاری که منتشر کرده‌اید و...

 **با تشکر از فرصتی که به من دادید. تحصیلات من دکترای ادبیات انگلیسی است و پیش از این که خودم را مترجم بدانم معلم هستم چون قبل از ورود به عرصه‌ی ترجمه حرفه‌ی اصلی من تدریس بوده و هست. تا به حال حدود بیست و چند اثر ترجمه کرده‌ام و با توجه به رشته‌ی تحصیلی و علایق شخصی‌ام، بیشتر آثاری که ترجمه کرده‌ام در سه حوزه‌ی ادبیات داستانی، روانشناسی و فلسفه بوده‌اند.

«خدمتکار و پروفسور» اولین کاری‌ست که از «یوکو اوگاوا» در ایران ترجمه می‌شود. و اتفاقا از جمله آثاری‌ست که گویا خارج از ایران استقبال فراوانی از جانب مخاطبان داشته. چه شد سراغ این اثر رفتید؟

**کتاب «خدمتکار و پروفسور» را برحسب اتفاق سه سال پیش در یکی از نمایشگاه‌های کتاب کوالالامپور پیدا کردم و با خواندن خلاصه ماجرایی که پشت کتاب چاپ شده بود به موضوعش علاقه‌مند شدم. بلافاصله هم آن را ترجمه کردم اما هنگامی که خبری در اینترنت خواندم مبنی بر این که دو مترجم به صورت مشترک این کتاب را ترجمه کرده‌اند و عن‌قریب کتاب به بازار خواهد آمد، چاپ ترجمه‌ی خودم را به دور از اخلاق حرفه‌ای دیدم و از چاپ آن منصرف شدم. یک سال بعد از آن ماجرا متوجه شدم علی‌رغم گذشت یک سال از آن خبر چنین کتابی به بازار نیامده است و این طوری بود که با مدیر محترم نشر آموت تماس گرفتم و ایشان هم بلافاصله از پیشنهاد چاپ این اثر استقبال کردند.

مخاطبان رمان «خدمتکار و پروفسور» سه دسته‌اند؛ گروه اول شیفته‌گان ریاضی هستند، گروه دوم کسانی که از این رشته تنفر دارند و دسته‌ی سوم هم کسانی که تا به حال به این رشته به شکل جدی نیندیشیده‌اند. بله! مخاطبِ این کتاب همه هستند و جالب اینجاست که شیوه‌ی خطی و ساده‌ی رمان، تمام اقشار علاقه‌مندِ ادبیات داستان را به خود می‌خواند

اغلب ترجمه‌های شما از آثاری‌ست که نویسندگانش در ایران پیش از آنکه شما اقدام به ترجمه کنید، شناخته شده بودند؛ مثل «امبرتو اکو»، «دوریس لسینگ» یا «آن تایلر». اما این بار سراغ کسی رفتید که در ایران او را نمی‌شناسند. چون چنین ترجمه‌هایی برای یک مترجم نوعی ریسک است. البته «خدمتکار و پروفسور» تا به حال و نسبت به زمان اندکی که از چاپ آن می‌گذرد، بازخوردهای خوبی داشته. اما به هر حال به نظر می‌رسد مترجم همیشه برای مطرح کردنِ یک نویسنده‌ی ناشناخته در ایران با مشکل مواجه باشد.

**در توضیح این مطلب این که من در انتخاب اثر برای ترجمه آخرین گزینه‌ای را که در نظر می‌گیرم نام نویسنده است. به عبارت دیگر برای من همواره موضوع اثر در درجه‌ی اول اهمیت قرار داشته است. شاهد این مدعی نیز این که برای اولین بار حدود شش سال پیش آن تایلر را با رمان «وقتی بزرگ بودیم» به خوانندگان ایرانی معرفی کردم و بعد از آن نیز چهار اثر دیگر از همین نویسنده (مرگ مورگان، حفره‌ای تا آمریکا، قطب‌نمای نوح و راهنمای وداع برای مبتدیان) را ترجمه کرده‌ام. برای اولین بار ژان اشنوز فرانسوی را با رمان «پیانو» به جمع خوانندگان ایرانی آوردم. هنگامی که برای اولین بار به سراغ سو تونگ چینی رفتم و مجموعه داستان «زن دیوانه روی پل» را ترجمه کردم این نویسنده در ایران شناخته شده نبود و جالب این که یک ماه پس از چاپ ترجمه‌ی فارسی آن در ایران سو تونگ برنده‌ی جایزه‌ی بوکرز آسیا شد. برای اولین بار المر لئونارد، وسترن‌نویس آمریکایی، را با مجموعه داستان «قطار سه‌وده دقیقه‌ی یوما» معرفی کردم. در مورد سرگئی دوولاتوف روس و مجموعه داستان «چمدان» نیز از همین قاعده پیروی کردم. حتی به سراغ ریچارد فورد آمریکایی هم رفتم و برای اولین بار اثری از او را به فارسی ترجمه کردم که متاسفانه بعد از چندین بار اصلاحات هنوز رمان «زندگی وحشی» مجوز چاپ دریافت نکرده است. به همین دلیل فکر می‌کنم در انتخاب ترجمه در بیشتر موارد به سراغ نویسندگانی رفته‌ام که یا در ایران ناشناخته بوده‌اند و یا اثری از آنها ترجمه نشده بود.

درباره‌ی رمان اگر بخواهیم صحبت کنیم به نظرم یکی از آن رمان‌هایی‌ست که در این سال‌ها مثل‌ش را کمتر دیده و خوانده بودم؛ رمانی کاملاً خطی و در عین حال فوق‌العاده دلنشین. دریچه‌ای که «یوکو اوگاوا» از آن به ریاضیات نگاه می‌کند، خواننده را شیفته‌ی خود می‌کند. خواندنِ این رمان برای من که تجربه‌ای لذت‌بخش بود. البته با آثاری که در ایران از ادبیات ژاپن ترجمه و منتشر شده کمی متفاوت است. در توضیح این نکته باید بگویم در آثار ژاپنی سه رویکرد دیده‌ام. البته دقت داشته باشید به شکل کلّی این رویکردها را مطرح می‌کنم چون می‌دانم به تبین جزئی‌نگرتر احتیاج دارند. اما اجازه بدهید اینطور بگویم که در آثاری که از ادبیات ژاپن خوانده‌ام یا سوژه انقدر با سُنّتِ ژاپنی درگیر است که عملاً دارد به همان زبان صحبت می‌کند (مثل آثار آکوتاگاوا یا کاواباتا) و یا سعی کرده از آن رها شود و در موضعی بینابین تلاش دارد خود را از آن جدا بداند (مثل برخی آثار موراکامی) که گاهی هم عملا نمی‌تواند و سنت با نوعی خودفریبی (به نظر آگاهانه) در آثارش نمایان می‌شود. و یا اینکه سعی می‌کند آن را مخاطب قرار دهد (مثل برخی داستان‌های ایشی‌گورو). اما «خدمتکار و پروفسور» فارغ از این رویکردهایی که گفتم عمل می‌کند. ژاپن و سنت‌های ژاپنی برای «اوگاوا» گویی صرفاً نوعی پس‌زمینه برای شکل‌گیری داستان هستند. شما اثر بعدی همین نویسنده را ترجمه کرده‌اید. اگر با مطالبی که عنوان کردم هم‌نظر هستید می‌خواستم بدانم آن اثر هم به همین شکل است؟

**واقعاً از این که شما رمان خانم اوگاوا را خوانده‌اید و آن را دوست داشته‌اید خوشحالم. با کلیه‌ی نظرات شما درباره‌ی رویکردهای فوق در ادبیات ژاپن موافق هستم. رمان «خدمتکار و پروفسور» را تا حدی می‌توان در زمره‌ی رمان‌های رئالیستی زندگی‌نامه‌ای (Biographical Novel) دانست. اما از زاویه‌ای دیگر و با محور قرار دادن شخصیت پسربچه‌ی داستان نیز می‌توان این رمان را تا حدی شبیه به رمان‌های ساخت شخصیت (Bildungsroman) قلمداد کرد. در مجموع «خدمتکار و پروفسور» منعکس‌کننده‌ی‌دلمشغولیت و عشق نویسنده‌ به مقوله‌ی ریاضیات است. به خاطر داشته باشیم که خانم اوگاوا ریاضی‌دان هستند و شاید این رمان به نوعی ادای دینی است به مقوله‌ی ریاضیات. اما در اثر جدیدی که از خانم اوگاوا ترجمه کرده‌ام خوانندگان با فضایی کاملاً متفاوت مواجه می‌شوند. در مجموعه داستان «انتقام: یازده داستان سیاه» با جنبه‌ی دیگری از نویسندگی این نویسنده آشنا می‌شویم که هیچ شباهتی به «خدمتکار و پروفسور» ندارد. داستان‌های این مجموعه به زیبایی به هم پیوند خورده‌اند و شاید فضای سرد و سیاه داستان‌های این مجموعه به نوعی تداعی‌گر زندگی ماشینی و بی‌روح ژاپن امروز باشد.

فرآوری: رویا فهیم

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منابع: روزنامه هفت صبح( یاسر نوروزی) – خبرآنلاین