تبیان، دستیار زندگی
نژاد پرستی یک جریان است که به راحتی در حال اشاعه است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی گفتمان نژاد پرستانه،وضوح می یابد!


نژاد پرستی یک جریان است که به راحتی در حال اشاعه است.


نژاد پرستی یک جریان است که برای تحقق آن، باید اقداماتی در جهت نژاد سازی صورت گیرد. نژاد سازی جریانی است که به موجب آن، روابط اجتماعی موجود بین مردم، به واسطه دلالت و اهمیت ویژگیهای زیست شناسانه یا فرهنگی شان، ساختاری پیدا میکند که معرف وجود اجتماعاتی متمایز از یکدیگر باشد.(1)

رسانه

نژاد پرستی یعنی برای افراد، منشا و منزلتهای طبیعی و غیر قابل تغییر قائل شدن که هر یک از این گروهها هم بعضا نسبت به دیگری، ارزیابی منفی دارند که بخش اعظم این ارزیابی ها را می توان  از عملکرد رسانه های جمعی و ارتباطی نامید.

تاریخچه بررسی رسانه ای نشان می دهد که سوگیری، همواره در رسانه های مختلف وجود داشته است که بخشی از این سوگیریها به نژاد و البته عقاید دینی افراد و ملت ها مربوط می شود و رسانه ها در این زمینه به طرق مختلفی به هدایت افکار عمومی و جهت دهی به نگرش افراد و ایجاد جهان بینی های خاصی در آنها پرداخته اند.

آنچه مشخص است اینکه قطب رسانه ای جهان در دستان ایالات متحده قرار دارد و این کشور همواره تسلطی انکار ناپذیر بر قدرتمندترین رسانه های جهان داشته است. مضامینی همچون برتری سفید پوستان بر سیاه پوستان بارها و بارها در فیلم ها، مجموعه ها و برنامه های مختلف رسانه ای به چشم می خورد و این جریان همچنان ادامه دارد. جریان رایج و مرسوم دیگری که در دنیای ارتباطات و رسانه های پیچیده امروزی به چشم می خورد، سیاه نمایی چهره مسلمانان در میان جهانیان است و اینکه در اذهان عمومی جهانیان اینطور وانمود شود که مسلمان بودن با تروریسم بودن تساوی دارد. به این ترتیب نوعی عملکرد منفی علیه نژاد مسلمانی در رسانه های قدرتمند غربی وجود دارد که به دنبال تحقق اهداف ضد مسلمانی است. همانطور که می دانید نژاد، مقوله ای ذاتی یا عام نیست بلکه یک ساخت اجتماعی است و طبق استدلال هال (1997) نژادها بیرون از بازنمایی وجود ندارند.(2)

به هر حال آنچه مشخص است اینکه جریان اسلام ستیزی، با سرعت و قدرت بالایی توسط رسانه های غربی در حال انجام است و این اتفاق اخیر هم به وضوح نشان داد که سوگیری رسانه ای تا چه حد واضح است که واقعه ای مرتبط با مسلمانان را این چنین بزرگنمایی می کند تا از این طریق بتواند به اهدافی که در آینده در پیش رو دارد، نزدیکتر شود

بنابراین مسئله نژاد و ارجحیت یک قوم بر قومی دیگر، موضوعی است که افراد و جوامع و نهادهایی همچون رسانه، آنرا می سازند و به آن رنگ و آب می دهند. نمونه بارز این امر را می توان در حادثه ای که هفته گذشته در ایالت بوستون آمریکا رخ داد، مشاهده کرد. حادثه ای که در آن، دوبردادر چچنی تبار و البته مسلمان، اقدام به بمب گذاری در جریان مسابقات دوی ماراتن کردند و طی این حادثه 3 نفر جان باختند.

قصد نداریم که این واقعه خشونت بار و غیر انسانی و غیر دینی را کوچک و ناچیز پنداریم. قطعا و یقینا هر اقدام غیرانسانی از نظر دین مبین اسلام، گناهی نابخشودنی و بزرگ است و مجازات قصاص را به دنبال دارد. اما آنچه سوال برانگیز است نحوه عملکرد رسانه های غربی درباره این حادثه است.

بزرگنمایی این حادثه توسط رسانه ها و دولتمردان آمریکایی تا حدودی عجیب است. چنانچه میدانید که سابقه وقوع جنایت در آمریکا بسی طولانی است. همانطور که چندی قبل شاهد وقوع جنایتهای مرگباری در شهرهای مختلف آمریکا بودیم. حادثه ای که در سینما رخ داد و بیش از 50 نفر جان باختند و بعد از آن در حادثه ای دلخراش تر شاهد کشته شدن کودکان بی گناه مدرسه ای بودیم که حدود 20 نفر آنها در این حادثه جان خود را از دست دادند. آنچه مشخص است اینکه در هیچ یک از این وقایع، رسانه های غربی تاکید چندانی بر دین و مذهب فرد جنایتکار نداشتند. با وجود اینکه پهنه این وقایع به مراتب وسیع تر از واقعه بوستون بود اما در این حادثه اخیر، خبرگزاریهای مختلفی همچون بی بی سی و سی ان ان، بارها به مسلمان بودن این دو برادر تاکید کردند و جالبتر اینکه اعلام شده که دادگاه ایالات متحده این فرد 19 ساله را احتمالا عامل کشتار جمعی معرفی خواهد کرد و مجازات او قصاص یا حبس ابد خواهد بود.

رسانه

نکته قابل توجه اینجاست که سردمداران حقوق بشر که بارها بر اجرای حکم قصاص در دین اسلام خرده گرفته اند، در این زمینه به وضوح اعلام می کنند که ممکن است ساریانف(عامل حادثه بوستون) را به اعدام محکوم کنند در حالیکه عامل به رگبار بستن عده زیادی از مردم در سینمای آمریکا، تنها به چند سال زندان محکوم می شود.

به هر حال آنچه مشخص است اینکه جریان اسلام ستیزی، با سرعت و قدرت بالایی توسط رسانه های غربی در حال انجام است و این اتفاق اخیر هم به وضوح نشان داد که سوگیری رسانه ای تا چه حد واضح است که واقعه ای مرتبط با مسلمانان را این چنین بزرگنمایی می کند تا از این طریق بتواند به اهدافی که در آینده در پیش رو دارد، نزدیکتر شود. شاید به همینخاطر است که برخی رسانه ها این اتفاق را به حادثه 11سپتامبر تشبیه کردند که پس از آن جنگی علیه تروریسم ساخته آمریکایی رخ داد.

جریان رایج و مرسوم دیگری که در دنیای ارتباطات و رسانه های پیچیده امروزی به چشم می خورد، سیاه نمایی چهره مسلمانان در میان جهانیان است و اینکه در اذهان عمومی جهانیان اینطور وانمود شود که مسلمان بودن با تروریسم بودن تساوی دارد

می توان اینطور بیان کرد که به لحاظ تاریخی، رسانه های جمعی در طول دهه 1970 و بعد از آن، با استفاده از تفکر کلیشه ای و  قوم مدارانه شرق شناسان، مسلمانان را عموما به شکل شیوخ خودخواه نفتی و انقلابیون معرفی کردند. در خلال این دهه، جهان اسلام به عرصه تبلیغات شدید رویدادهای نامتعارف از نگاه غربی ها تبدیل شد و به دلیل بحرانهای موجود، در کانون توجه غربیها قرار گرفت. علت این مسئله این بود که بسیاری از رویدادهای مهم جهان که ارزش خبری داشتند، در جهان اسلام رخ می دادند و به همین خاطر روزنامه نگاران و استفاده کنندگان از ابزارهای ارتباطی را واداشت که از رسانه ها در جهت افکار منفی درباره جهان اسلام، استفاده کنند. با توجه به اینکه فرهنگ اسلامی بر حسب اوضاع و موقعیت جغرافیایی توصیف می شد، تصوری مبنی بر برتری و هژمونی دنیای غرب، همواره به اذهان القا می شد و این تصور به تدریج پررنگ تر شد تا اینکه در عصر امروز شاهد نمایش های غیر منصفانه، غیر واقعی و اغراق امیز از مسلمانان در تولیدات رسانه های غربی باشیم و این جریان ادامه دارد و معلوم نیست به چه صورت می توان با این جریان نژادپرستانه و غیر انسانی مبارزه کرد.

پی نوشت:1و2:با اندکی تغییر برگرفته از کتاب رسانه ها و بازنمایی. نوشته سید محمد مهدی زاده

فاطمه ناظم زاده

بخش ارتباطات تبیان