تبیان، دستیار زندگی
و سزاوار است كسى كه خدا به او معرفتی عنایت کرده است خدا را در قضاء و قدرش متهم نسازد و کار خدا را در روزى‌اش كُند نشمارد.» ما نمی‌دانیم که خداوند برای فردای ما چه تقدیری را رقم زده است. در این‌جا اعتقاد ما از دو حال خارج نیست؛ یا معتقدیم که خدا چه خوشی بر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رازی برای داشتن بهترین‌های عالم!!


از امام جواد علیه‌السلام نقل شده است: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ؛ اعتماد کردن بر خدا بهای هر چیز نفیس و گران‌بها و نرد‌بانی برای هر مقام بلندی است.


توکل

مفهوم توکل با مفاهیمی چون اعتماد، اتکال و اعتصام به خدا و نیز مفاهیمی از قبیل تفویض الامر إلی الله قرابت معنایی دارد و از طرف دیگر با سلسله‌ای از مفاهیم نوعی تلازم دارد. بدین معنا که یا برخی نقش مقدمیت برای پیدایش برخی دیگر دارند یا لازمه وجود همدیگر هستند یا در بین آن‌ها رابطه تأثیر و تاثر متقابل وجود دارد. این ارتباط‌ها را با توجه به روایاتی که در این زمینه نقل شده است می‌توان به خوبی شناخت. در بسیاری از روایات به جای لفظ توکل لفظ الثقة به کار رفته است. از امام جواد علیه‌السلام نقل شده است: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ؛1 اعتماد کردن بر خدا بهای هر چیز نفیس و گران‌بها و نرد‌بانی برای هر مقام بلندی است.» این ثقه همان توکل یا مفهومی بسیار نزدیک به آن است.

توکل و رضا؛ دو رکن از ارکان ایمان

در کافی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: قَالَ أَمِیرُ الْمُۆْمِنِینَ علیه‌السلام: الْإِیمَانُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ: الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللَّه؛‏2 امیرالمۆمنین علیه‌السلام فرمود: ایمان چهار پایه است؛ رضا به قضای خدا و توکل بر خدا و واگذاری امر به خدا و تسلیم شدن در برابر امر خدا.» در بحث‌های گذشته رابطه بین توکل و ایمان را به طور خاص از آیات قرآن استفاده کردیم (وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّۆْمِنِینَ)3.

یقین، حد توکل

در روایتی دیگر ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که امام علیه‌السلام فرمودند: هر چیزی حدی دارد. گفتم: فدای شما شوم حد توکل بر خدا چیست؟ حضرت فرمود: «یقین». گفتم: حد یقین چیست؟ حضرت فرمود: «أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَیْئا؛4 با خدا از چیزی نترسی

و سزاوار است كسى كه خدا به او معرفتی عنایت کرده است خدا را در قضاء و قدرش متهم نسازد و کار خدا را در روزى‌اش كُند نشمارد.» ما نمی‌دانیم که خداوند برای فردای ما چه تقدیری را رقم زده است. در این‌جا اعتقاد ما از دو حال خارج نیست؛ یا معتقدیم که خدا چه خوشی برای ما مقدر کند و چه ناخوشی، خیر ما را می‌خواهد

یقین، رضا، و توکل

در روایت دیگری از امام صادق سلام ‌الله‌ علیه نقل شده است که فرمودند: كَانَ أَمِیرُ الْمُۆْمِنِینَ علیه‌السلام یَقُولُ‏ لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ‏ الْإِیمَانِ‏ حَتَّى یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَكُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَكُنْ لِیُصِیبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّوَجَل؛5‏ امیرالمۆمنین علیه‌السلام مکرر می‌فرمودند: بنده طعم ایمان را نمی‌چشد تا این ‌که بداند آنچه به او می‌رسد امکان این‌ که به او نرسد نبوده و آنچه که از آن محروم می‌شود امکان این ‌که به او برسد نبوده است و این ‌که ضرر رساننده و نفع رساننده تنها خدای عزّوجلّ است

اما این‌ که مقدرات با اراده و اختیار ما چه نسبتی دارد نیاز به بحثی مفصل دارد. ولی پاسخ اجمالی آن این است که آن ‌چه نوشته شده نتیجه اعمالی است که چه با اختیار و چه در اثر عواملی دیگر انجام می‌گیرد. بنابراین مقدمات بسیاری از آن‌ نتایج، اعمال اختیاری خود ماست و از آن‌جا که خدا می‌داند و در تقدیر علمی خدا مکتوب است که فلان شخص در فلان زمان چه کاری انجام می‌دهد، می‌داند که نتیجه‌ عمل او چه خواهد شد.

توکل

دنیا شایسته دل بستن نیست

اگر انسان ناپایداری و بی‌وفایی دنیا را نمی‌دید دل بستن او به دنیا چندان جای تعجب نداشت. اما انسانی که می‌بیند دنیا چه زیر و زبرها، چه پیچ و خم‌ها و چه فراز و نشیب‌هایی دارد و روزیْ نعمت و روزی دیگر نقمت است، روزیْ عزت و روزی دیگر ذلت است، روزیْ سلامتی و روزی دیگر بیماری است و ... چرا این چنین دل به دنیا می‌بندد و به سراغ آن می‌رود؟! انسان باید به دنبال چیزی باشد که ماندنی، تغییرناپذیر و نعمتی ابدی باشد و این صفات تنها در نعمت‌هایی یافت می‌شود که خدا در بهشت خود برای دوستان و بندگان مطیعش قرار داده است.

رضا به تقدیر الهی؛ شایسته هر آشنای با خدا

در پایان هم می‌فرماید: «و سزاوار است كسى كه خدا به او معرفتی عنایت کرده است خدا را در قضاء و قدرش متهم نسازد و کار خدا را در روزى‌اش كُند نشمارد.» ما نمی‌دانیم که خداوند برای فردای ما چه تقدیری را رقم زده است. در این‌جا اعتقاد ما از دو حال خارج نیست؛ یا معتقدیم که خدا چه خوشی برای ما مقدر کند و چه ناخوشی، خیر ما را می‌خواهد، یا معتقدیم خداوند چندان اهتمامی به خیر رساندن به ما ندارد و تنها عالمی را با اسبابی آفریده است که پدیده‌هایی در آن به صورت اتفاقی رخ دهند! و چه بسا به شرّ ما هم راضی باشد. اما کسی که خدا را می‌شناسد و رحمت بی‌نهایت او را درک کرده است می‌داند که خداوند بی‌جهت برای کسی مشکلی پیش نمی‌آورد و قطعا خیری در آن وجود دارد. پس اگر کسی خدا را می‌شناسد شایسته است که به او حسن ظن داشته باشد و خدا را متهم نکند به این ‌که قضا و قدر خدا به ضرر اوست. همچنین اگر به مشکلی مالی برخورد کرد سخن به اعتراض نگشاید که چرا خدا روزی من را نمی‌دهد و چرا مشکل من را حل نمی‌کند؟ باید به یاد آورد که تقدیرات خدا حکمت‌هایی دارد و خدا می‌داند هر کاری را چه زمانی انجام دهد.

از درجات توکل این است که در همه امورت بر خدا توکل کنی. این همان مقام عالی توکل است. در همه امور بدین معناست که انسان در نفس کشیدن، غذا خوردن، حرف زدن، مطالعه‌کردن، تدریس کردن، و خلاصه در همه چیز به خدا توجه داشته باشد. اوست که باید قدرت و اراده به انسان بدهد تا بتواند کاری انجام دهد. انسانی که به این مقام می‌رسد دیگر نسبت به آینده نه خوفی خواهد داشت و نه حزنی

بی‌نیازی و عزت؛ دو همنشین توکل

همچنین در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْغِنَى‏ وَ الْعِزَّ یَجُولَانِ‏ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا؛6 به راستی که بی‌نیازی و عزت گردش می‌کنند. پس هنگامی که به جایی می‌رسند که توکل هست اقامت می‌کنند.» حضرت در این روایت با تعبیری ادبی و بسیار زیبا ارتباط بی‌نیازی و عزت را با توکل بیان می‌فرمایند. بی‌نیازی و عزت غالبا با هم توأم‌اند. هنگامی که انسان احساس کند به دیگران احتیاج دارد عزتش خدشه‌دار می‌گردد. معنای سخن زیبای حضرت این است که لازمه توکل، عزت و بی‌نیازی است. کسی که توکل بر خدا داشته باشد هم عزیز است و احساس ذلت نمی‌کند و هم خداوند به گونه‌ای امورش را سامان می‌دهد که به بندگانش محتاج نگردد.

هر اندازه معرفت ما نسبت به خدا و تقدیرات او رشد کند توکل ما هم می‌تواند بیشتر شود. امام موسی کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: از درجات توکل این است که در همه امورت بر خدا توکل کنی. این همان مقام عالی توکل است. در همه امور بدین معناست که انسان در نفس کشیدن، غذا خوردن، حرف زدن، مطالعه‌ کردن، تدریس کردن، و خلاصه در همه چیز به خدا توجه داشته باشد. اوست که باید قدرت و اراده به انسان بدهد تا بتواند کاری انجام دهد. انسانی که به این مقام می‌رسد دیگر نسبت به آینده نه خوفی خواهد داشت و نه حزنی.

پی نوشت ها :

1 . اعلام الدین فی صفات المۆمنین، ص309.

2 . کافی، ج2، ص56.

3 . مائده(5)، 23.

4 . کافی، ج2، ص 57.

5 . همان، ص58.

6 . کافی، ج2، ص65.

فرآوری : محمدی            

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: سایت رسمی آیت الله مصباح یزدی،سلسله دروس اخلاقی ، پیرامون« توکل»

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.