داستان نویسی معاصر ایران
گفت و گو با حسین پاینده درباره داستاننویسی معاصر ایران
- حضور و سطح کمی و کیفی آثار نویسندگان نوقلم را در عرصه ادبیات داستانی چگونه ارزیابی میکنید؟
**در سالهای اخیر انبوهی از آثار ادبی جدید در ژانرهایی بسیار متنوع به قلم نویسندگان جوان و کمابیش ناشناخته منتشر شده است. مشکل بتوان دربارهی همهی این آثار یکجا و کلی نظر داد. اما در خصوص کیفیت این آثار باید گفت که در میان آنها، هم به کارهای تأملانگیز و ابتکاری برمیخوریم و هم به کارهای نازل. مقصودم از «آثار تأملانگیز» آن دسته از متون ادبی جدید است که فرهنگ جامعهی معاصر ما را کالبدشکافی میکنند و سطوح ناپیدایی از واقعیت را نشان میدهند. همچنین منظورم از «آثار ابتکاری» آن دسته از متون ادبی نوشتهشده توسط نویسندگان نوقلم است که با استفاده از تکنیکها و روشهای امروزین دست به طبعآزمایی و تجربهاندوزی در زمینهی سبکها و صناعات نو میزنند.
متقابلاً «آثار نازل» را آن دسته از متون میدانم که نه ابتکار و نوآوریای در آنها دیده میشود و نه انگیزشی برای ژرفاندیشی دربارهی فرهنگ، جامعه و روابط انسانها.
- حضور نویسندگان زن نوقلم و ادبیات زنانهای که در پس این حضور پررنگ در 30 سال اخیر، بروز کرده است از منظر شما تهدید تلقی میشود یا فرصت؟
**تهدید چه چیز یا چه کسی؟ فرصت برای چه کاری؟ نویسنده، اعم از اینکه زن باشد یا مرد، در درجهی اول انسان حساس و ژرفنگری است که واقعیتهای پیرامون خود را میکاود تا ابعاد ناپیدای آن واقعیتها را کشف کند و به دیگران نشان دهد. البته پیداست که نویسندگان زن به موضوعات معیّن یا مسائلی که به جنسیت و نقشهای اجتماعیِ خودشان مربوط میشود، توجه بیشتری نشان میدهند. اما نباید تصور کنیم که فقط زنان مجازند که دربارهی مسائل زنان بنویسند یا زنان موظفند که در این باره کار کنند. البته این اصلاً به معنای منع کردن زنان نویسنده از پرداختن به مضامین یا موضوعات زنان نیست.
- آثار نویسندگان نوقلم تا چه اندازه توانسته بیانگر شرایط اجتماعی و فرهنگی روز جامعه باشد؟ به بیان دیگر آیا میتوان اجتماع را در آثار این قشر دید؟
**در بررسی این آثار، اغلب با یک طیف مواجه میشویم. در یک سوی این طیف، آثاری قرار میگیرند که در آنها مضمون و درونمایه مهمتر یا برجستهتر از تکنیک یا صناعت است. در سوی دیگر، آثاری وجود دارند که تکنیک و شیوهی نگارش در آنها مهمتر از هر عنصر دیگر است. در این گروه اخیر، خبری از جامعه و مسائل آن نیست. این یقیناً یک نقصان و ضعف در ادبیات نوشتهشده به قلم نویسندگان جوانتر است. نویسنده یا شاعر توانا، آن کسی است که تحولات فرهنگی و اجتماعی را به دقت رصد میکند و با نوشتن متون ادبی، پیامدهای آن تحولات در روابط آحاد جامعه را میکاود. ماندگارترین نامها در ادبیات ما (خواه ادبیات کهن و خواه ادبیات پسامشروطه) متعلق به کسانی است که با حسی که یک جامعهشناس در تشخیص اوضاع اجتماعی دارد، در شعرها و داستانهایشان پرتو روشنیبخشی بر جنبههای ناپیدای حیات اجتماعی انداختند.
- ادبیات آپارتمانی و محصور شدن بنمایههای داستانی در چهارچوب فضای خانه به ادبیات این قشر لطمه وارد کرده است یا خیر؟
**ظهور این نوع ادبیات (که بیشتر در داستاننویسی چند دههی اخیر بازتاب داشته) نشاندهندهی پیدایش مسائل جدید در روابط بین زن و مرد در جامعهی ما است. این نوع داستانها را عمدتاً نسل جدید زنان نویسنده در کشور ما مینویسند. البته ورود فناوریهای جدید (از قبیل تلفنهای همراه با قابلیتهای چندرسانهای) یا بیشتر شدن ضریب نفوذ اینترنت و سیروسیاحتِ ایضاً بیشترِ ما در دنیای مجازی، هم زمینههای پیدایش مسائل بیسابقه در روابط زنوشوهر را بیشتر کرده و هم توجه نویسندگان جدید ما به تأثیر این جنبهها در زندگی شهری را. آنچه شما با تعبیر «ادبیات آپارتمانی» مورد اشاره قرار دادید، تبلور یا پیامد همین مسائل است. پس نباید از نوشته شدن این نوع ادبیات ناخرسند بود. اما این نیز بحث درستی است که موضوعاتی که دستمایهی آفرینش ادبی میشوند، همواره باید متکثر باشند تا ادبیات صبغهای جامعالاطراف پیدا کند. به بیان دیگر، بسیاری مسائل و موضوعات دیگری هم هستند که ظرفیت فراوانی برای پرداخته شدن در ادبیات معاصر دارند. غفلت از مضامین و درونمایههایی دیگر که به اندازهی زندگی شهری و روابط زنوشوهر اهمیت دارند، میتواند ادبیات ما را به ورطهی یکنواختی و تکرار بکشاند و باعث ایستاییِ آن بشود.
- نویسندگان شاخص ایران (در دهه 40) گامهای نخست را چگونه برداشتند و بهترین مسیر برای رسیدن نویسندگان نوقلم به جایگاه آنان و خلق آثاری شاخص (حداقلی) چیست؟
**هر برههای در تاریخ ادبیات ویژگیهای خود را دارد و نمیتوان به صِرفِ اینکه نویسندگان ما در مقطع زمانیِ خاصی خوش درخشیدهاند، راهوروش همان نویسندگان یا ملاکهای آفرینش ادبی در همان دوره را به دورهها و مقاطع دیگر تعمیم داد. در دههی 1340، داستاننویسان ما توجه خود را به فقر در روستاها و شکافهای بزرگ طبقاتی در جامعه معطوف کردند. علت این جهتگیری را باید در سبک ادبیای جستوجو کرد که در آن دوره در ابیات ما پا گرفته بود. اشارهام به رئالیسم است. بهترین نویسندگان ما در آن زمان (از قبیل ساعدی و آلاحمد و دیگران) موضوعاتی را برای داستانهایشان انتخاب میکردند که با سبکوسیاق واقعگرایانهی داستاننویسیِ خودشان مطابقت داشت. البته فضای عمومی سیاسی هم در این انتخاب و جهتگیری بیتأثیر نبود. نویسندگان ما با وضعیتی روبهرو بودند که حاکمیت مدعی پیشرفت ایران و گسترش رفاه اجتماعی برای شهروندان بود، اما آنچه به طور عینی میشد در جامعه دید چیزی نبود مگر فقط مفرط. در اواخر دههی 1340، همزمان با شتاب گرفتن فرایند صنعتی شدن و نیز گسترش شهرنشینی در کشور ما، زندگی شهری در کانون توجه نویسندگان ما قرار گرفت، اما موضوع اصلی این داستانها همچنان فقر و شکاف طبقاتی بود. امروزه، هم ساختار اجتماعی ما با جامعهی ایرانی دههی 1340 بسیار تفاوت پیدا کرده است و هم اینکه مسائل اجتماعی ما از جنس دیگری هستند. این تفاوتهای ساختاری و ماهوی ایجاب میکنند که جهتگیریِ ادبیات زمانهی ما و همچنین سبکوسیاق و مضامین آن نیز به طریق اولی متفاوت باشند. به همین دلایل، الگوبرداری از ادبیات دههی 1340 با این فرض که طی کردن همان مسیر میتواند متضمن توفیق داستاننویسان ما باشد غلط است.
- برگزاری جشنوارههای داستانی و اعطای جوایز تا چه اندازه میتواند در تقویت انگیزه این نویسندگان موثر باشد؟
**پاسخ کلیشهای به سئوال شما این است که با توجه به تازهکار بودنِ این نویسندگان، دریافت جایزه انگیزهی آنان برای تلاش بیشتر به منظور نوشتن داستانهای تکنیکیتر و برخوردار از مضامین مهمتر را بیشتر خواهد کرد. به اعتقاد من این پاسخ قالبی، خطر بزرگی را هم پنهان میکند. وقوف به این خطر، حاصل تجربهای است که من از راه داوری در جوایز گوناگون ادبی کسب کردم. به یاد دارم چندین سال پیش عضو هیأت داوران جایزهی کتاب سال بودم. در آنجا این بحث را مطرح کردم که این جایزه تا به حال به یک مجموعه داستان تعلق نگرفته است، در حالی که در انبوه مجموعه داستانهایی که هر سال در کشور ما منتشر میشوند، حتماً میتوان کتابی شایستهی جایزه گرفتن پیدا کرد. اتفاقاً در آن سال، چند مجموعهی داستان کوتاه هم منتشر شده بودند که من دو مجموعه از آنها را بسیار تأملانگیز و صناعتمند میدانستم. به همین دلیل، توجه سایر داوران را به این دو مجموعه جلب کردم و با دلایلی که در جلسات داوری آوردم، قرار شد به یکی از آنها جایزه بدهند. همینطور هم شد، اما اتفاقی که بعداً افتاد این بود که نویسندهی جوانی که مجموعه داستانش جایزه گرفت، دچار این توهّم شد که حتماً نویسندهی بزرگی است و آرامآرام دارد «کشف میشود». رمانهایی که این نویسندهی جوان بعداً منتشر کرد، بویژه در شخصیتپردازی و بسط پیرنگ بسیار ضعیف هستند. الان که به گذشته فکر میکنم، میبینم که بهتر بود به آن نویسندهی جوان جایزه داده نمیشد. از این رو، من معتقد نیستم که اعطای جایزه به نویسندگان جوان فینفسه مفید است و یا لزوماً منجر به خلق آثار بهتر میشود.
- این که نویسندگان نوقلم در بسیاری موارد دچار حب و بغض نسبت به همدورههای خود هستند و عموماً آثار هم را نمیخوانند تا چه اندازه میتواند به پویایی ادبیات داستانی امروز در این نسل آسیب بزند؟
**موضوعی که شما اشاره کردید، یک مشکل فرهنگی است. مقایسه کنید با بهترین داستاننویسان ما مانند هدایت که با همنسلهای خودش «گروه ربعه» را ایجاد کرده بود. اعضای اولیهی این گروه عبارت بودند از صادق هدایت، بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد. پاتوق آنها کافهی نادری بود. آنها کارهای یکدیگر را میخوانند و دربارهاش بحث میکردند. بعدها کسان دیگری همچون نیما یوشیج و پرویز ناتلخانلری هم به این گروه ملحق شدند. تصور اینکه «من نویسندهی بزرگی هستم که هنوز کشف نشدهام»، باعث میشود که شخصِ متوهّم خود را بینیاز از مطالعهی آثار دیگران بداند. این توهّم میتواند زندگی حرفهایِ حتی آیندهدارترین نویسندگان را هم یکسره خراب کند.
******
* حسین پاینده (متولد 28 شهریور 1341، تهران) نویسنده، منتقد ادبی، منتقد فیلم و دانشیار نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبایی است. آثار اون بدین شرح است: داستان کوتاه در ایران، جلد اول، داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی (چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، دیماه 1391)/ داستان کوتاه در ایران، جلد دوم، داستانهای مدرن(چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، دیماه 1391)/ داستان کوتاه در ایران، جلد سوم، داستانهای پسامدرن(چاپ اول، تهران: انتشارات نیلوفر، اسفند 1390)/ گفتمان نقد-مقالاتی در نقد ادبی (ویراست دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، 1390)/ نقد ادبی و مطالعات فرهنگی- قرائتی نقادانه از آگهیهای تجاری در تلویزیون ایران(تهران: نشر روزنگار، 1385)/ نقد ادبی و دموکراسی- جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید(چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، 1388)/ رمان پسامدرن و فیلم- نگاهی به ساختار و مضامین فیلم میکس(تهران: انشارات هرمس، 1386)/ درآمدی بر ادبیات (1) Introduction to Literature (I)(ویراست دوم، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، 1387)/ درآمدی بر ادبیات (2) Introduction to Literature (II)(چاپ یازدهم، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389)/ نظریههای رمان- از رئالیسم تا پسامدرنیسم(چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، 1389)/ مطالعات فرهنگی دربارهی فرهنگ عامّه- چاپ دوم، تهران: نشر آگه، 1389(برندهی جایزهی کتاب فصل)/ روانکاوی فرهنگ عامّه (ویراست دوم، تهران: نشر ثالث، 1388)/ اندیشهی یونگ (ویراست سوم، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، 1391)/ مدرنیسم و پسامدرنیسم در رمان(تهران: نشر روزنگار، 1383)/ بکت و تئاتر معناباختگی(ویراست دوم، چاپ سوم، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، 1389)/ زبانشناسی و نقد ادبی(ویراست دوم با اضافات، چاپ چهارم، تهران: نشر نی، 1390)/ ویرایش کتابهای مربوط به نقد ادبی- نظریههای نقد ادبی معاصر(تهران: انتشارات نگاه امروز و انتشارات حکایت قلم نوین، 1387-ویراستار حسین پاینده)/ درآمدی بر نظریهها و روشهای نقد ادبی(چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر، 1389-ویراستار حسین پاینده)/ درسنامهی نظریه و نقد ادبی(تهران: انتشارات روزنگار، امرداد 1383-ویراستار: حسین پاینده)/ پیشدرآمدی بر مطالعهی نظریهی ادبی(تهران: نشر روزنگار، 1382-ویراستار: حسین پاینده)/ قرائتی نقادانه از رمان چهرهی مرد هنرمند در جوانی(تهران: نشر روزنگار، 1382-ویراستار: حسین پاینده)/ افسانههای اِزُپ(تهران: نشر روزنگار، 1381-ویراستار: حسین پاینده)/ زبان خارجی تخصصی (3) برای دانشجویان زبان و ادبیات فارسی ESP (III) for the Students of Persian Language and Literature(تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، 1374-ویراستار: حسین پاینده)/ مجموعه مقالات نخستین سمینار بررسی مسائل رمان در ایران(تهران: انتشارات دفتر مطالعات ادبیات داستانی، 1374-ویراستار: حسین پاینده).
فرآوری: مهسا رضایی بخش ادبیات تبیان
منابع: خبرگزاری برنا، وبلاگ حسین پاینده