تبیان، دستیار زندگی
یكی از آفت‌های سینمای اجتماعی در سال‌های اخیر، وفور تولید آثاری است كه تابوهای نظام اجتماعی و نظام زندگی را فاتحانه در مقابل دوربین به نمایش می‌گذارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفت‌های سینمای اجتماعی


یكی از آفت‌های سینمای اجتماعی در سال‌های اخیر، وفور تولید آثاری است كه تابوهای نظام اجتماعی و نظام زندگی را فاتحانه در مقابل دوربین به نمایش می‌گذارد به حدی كه زشتی‌های نهفته در تابو و ناهنجاری‌های اجتماعی در قالب امری واضح و بدیهی در ذهن مخاطب جلوه‌گر می‌شود.

سینما

سینمای اجتماعی چندی است كه با دفاع از زشتی‌ها و پلیدی‌ها از در دوستی و مسالمت با پلیدی‌ها در آمده است و دست دوستی به شیطان و امور شیطانی داده است و غالباً این باعث شده بعد از تماشای این قبیل فیلم‌ها مخاطب متعارض با معروفات شود و دفاع از منهییات را در پیش بگیرد.

در این قبیل فیلم‌ها نمایش گناه، خیانت و فساد بسیار شایع شده است و جدای از 90 دقیقه تحمل درد و فضاحت پایان تلخ و حس شكست بدترین دستاورد این سینماست. در این نوع نگاه نو یا موج نوی سینمای اجتماعی فیلمساز به خودش حق می‌دهد جامعه‌ای را متهم به دروغگویی، فساد، خیانت و اعمال شنیع دیگر كند و در پایان مخاطب را با نوعی حس انزجار رها كند. شاید در این بین اهدافی وجود داشته باشد مانند حس بازدارندگی و عبرت‌آموزی كه در بطن آن نهفته است اما چیزی كه مسئله است نكاتی است كه از چشم فیلمساز مغفول مانده است.

در جوامعی مانند ایران كه تفكر دینی حاكمیت بلامنازعی دارد و این تفكر دینی همواره حرمت‌ها و قداست‌هایی را در دایره نگاه دینی خود دارد، بسیاری از موضوعات به حدی شأن بازدارندگی و شائبه آلودگی دارند، كه پرداختن به آن نیز نوعی درگیری با كثیفی محسوب می‌شود. و مگر می‌شود در رسانه فراگیر و عمومی مثل سینما كه مخاطبانی از طیف‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی در آن حضور دارند، برای برخی گناه‌ها و حرمت‌ها مثل خیانت شكسته شده باشد و برای عده‌ای دیگر نه. سۆال اینجاست در جایی كه قبح بسیاری از مسائل حرام با نمایش بیش از حد آنها شكسته می‌شود، آیا اصولاً انزجار و بازدارندگی اتفاق خواهد افتاد؟ مگر نه اینكه وقتی به طور مداوم امر حرام و آلوده به هوس نمایش داده شود، نوعی بی‌تفاوتی یا اباحه‌گرایی در مقابل امور نامشروع رخ می‌دهد؟ چرا باید با نشان دادن زشتی‌ها و پلشتی‌ها و كثیفی‌ها بازدارندگی ایجاد كنیم؟ و آیا صرفاً با نگاه بازدارنده می‌توان به سمت خوبی حركت كرد؟

هنرمند حقیقی هم آغوش زیبایی‌هاست. هنرمند جلوه‌گه جمال و كمال الهی است. جایی كه حسن و نیكویی منظر هنرمند را پر می‌كند دیگر كاستی و زشتی جایگاهی ندارد. در حكمت هنر اسلامی بیان عیب‌ها و زشتی‌ها خود نوعی بی‌هنری است؛ چرا كه شرور بالذات اصالتی در این عالم ندارد. در عالم امر بر زیبایی و خیر است. شر امر عدمی است و وقتی ظهور می‌كند كه زیبایی و خیر نباشد و برای هنرمند كه نگاه حسن به وجه جمال الهیه دارد و تمام عالم برای او جلوه لطف و رحمت حضرت حق است و جز زیبایی چیزی نمی‌بیند. اصل بر زیبایی و خوبی در این عالم است. بدون شك نقصان‌ها، كاستی‌ها و شرور‌هایی در این عالم وجود دارد اما آنها در نگاه انسان مسلمان هیچ‌گاه اصل شناخته نمی‌شوند. انسانی كه میل به پاكی دارد، زشتی و نقصان در او راهی پیدا نمی‌كند. وقتی كه هنرمند قرار شد آیینه‌دار حضرت حق گردد، در او جز زیبایی چیز دیگری جلوه نمی‌كند چراكه حضرت حق عین زیبایی و كمال است.

انسان برای رشد و رسیدن به تكامل و پیوست با حق كه منشا همه زیبایی‌ها و خوبی‌هاست رسالت دارد بر سامان دادن و برطرف كردن آنچه به عنوان نقص و شر گاه جلوه می‌كند. حال هنرمند مسلمان كه قرار است پشتیبانی معرفتی حكمای گذشته خود را داشته باشد، آیا از زشتی میل به خوبی پیدا می‌كند یا اینكه مستقیم به سراغ زیبایی‌ها و حسن می‌رود؟ آیا باز هم با چنین رویكردی باید در سینمای اجتماعی باید تنها به دنبال زشتی‌ها، عیب‌ها و بدی‌های جامعه بگردیم؟

هنرمند حقیقی هم آغوش زیبایی‌هاست. هنرمند جلوه‌گه جمال و كمال الهی است. جایی كه حسن و نیكویی منظر هنرمند را پر می‌كند دیگر كاستی و زشتی جایگاهی ندارد. در حكمت هنر اسلامی بیان عیب‌ها و زشتی‌ها خود نوعی بی‌هنری است؛ چرا كه شرور بالذات اصالتی در این عالم ندارد

عده‌ای در خصوص سینمای اجتماعی ایران بر این باورند كه اصل نمایش مشكلات و ضعف‌ها و كاستی‌هاست.‌.‌. حال چرا صورت سۆال را برعكس نكنیم، چرا نباید در سینمای اجتماعی وجوه مثبت و خوب جامعه هم به نمایش گذاشته شود؟ سینمای اجتماعی سال‌های اخیر ایران گواه این نكته است كه در تمام این سال‌ها به صورت اپیدمی بیش از هر چیز پمپاژ زشتی و ناامیدی و گناه رواج پیدا كرده است.

شأن هنرمند والاتر از آن است كه در خصوص فعالیت‌های اجتماعی به مانند مگس عمل كند طوری كه در جامعه بگردد و هرجا كه كثیفی و مشكلی پیدا كند، بر سر آن فرود آید و تصویری زشت‌تر از آن چیزی كه وجود دارد را به نمایش گذارد. هنرمند در مثال باید مانند زنبور عسل از ناپاكی و آلودگی دوری كند و هرچه از او حاصل می‌شود شهد باشد و شیرینی حتی اگر به قیمت فرو خوردن زشتی و پلشتی باشد! در این صورت است كه محصولش نوشدارویی می‌شود برای التیام دردها و دور شدن از ناراحتی‌ها.

سۆال اینجاست كه حال چرا با این همه حجم تولید در حوزه سینمای اجتماعی، آنطور كه باید و شاید گرهی از مشكلات فرهنگی و اجتماعی جامعه باز نمی‌شود؟ چرا باید فیلم سینمایی مشخصی در سالیان گذشته توانسته باشد در خاطره هنری مردم ریشه دوانده باشد و باعث جریان‌سازی اجتماعی شده باشد؟ آیا سینمای اجتماعی صرفاً با تزریق و پمپاژ بدی‌ها و تاریكی‌ها و ناامیدی‌ها در جامعه روند بهتری پیدا می کند یا بدتر ؟

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: روزنامه جوان