منزل نو
آیات ایثار- 23/5/1363
برمزار دستها مرکبی چوبین پیچ و تاب میخورد و تا منزلی نوگام برمیداشت. بهار با نهایت سبزی، جلوهای نداشت. ابرهای خون آلود، خون گریه میکردند و چشمان یاران، باران را تداعی میکرد. داغی عظیم بر دل مردم خیابان، چون نهالی تازه پای، ریشه میدواند و از حنجرهها فریادی به بلندای تاریخ بلند بود:
این گل پرپرماست هدیه به رهبرماست
مرکب همچنان پیش میتاخت و از پیش هزاران داغدیده دوان بود. در گسترده دشت کنار گوری از نور سرشار، مرکب را فرمان ایست رسید و مرکب براق و یال افشان ایستادن گرفت. داغدیدگان به گردش در حلقهای بزرگ نشستند. دستی تطهیر شده از گلاب، حجاب را گشوده و پرده را به سوی دیگر افکند. آفتابی شعلهور، چشمها را به خیرگی کشاند. شگفتا آسمان را غرق در نور خود کرده بود لبانش چون لبان صبح، خنده را احاطه داشت و در چشمانش کوهستانی از شوق گهر انداخته بود که در دل این کوه رودی به غایت جوش و پرخروش جریان داشت که از خون رنگ تازهای به برکرده بود. دستی دیگر در هالهای از نور آمد و وصیتنامه آفتاب را از قلب خونینش بیرون کشید و خواند. «راهی که رفتهام وصیت من است» کلامش صاعقهوار آتشی را در دلها گیراند و اعماق جانها را به یکباره سوخت. کسی از آنسوی حرم فریاد کشید: «برای شادی روح شهیدان اسلام الفاتحه، مع الصلوات» دستها چون دستی واحد به ضریح متبرک آن بزرگوار نزدیک شد و صدای صلوات با چاشنی گریه در دشت تقسیم گشت. لحظهای گذشت تا سکوت حاکم شد و بعد هر کس با صدایی به ناله نی تشبیه گفت: ای یارای ره یافته در حریم دوست بهحق دوستی در روز حشر شفیع ما باش.
شقایق خون
ای شهیدی که زخون تو کفن رنگین است
سینهات سنگر ایمان به خون آذین است
سرخی روی تو هرگز نشود پاک زخاک
دلت آیینه خورشید حقیقت بین است
بیرق سرخ تو افراشته بر بام جهان
از تو بالنده و پربار درخت دین است
روح خورشیدی واسطوره هستی با تو
بیتو بردوش زمان ثانیهها سنگین است
سیل فریاد تو دیواره اعصار شکست
نبض تاریخی و تاریخ ز تو خونین است
نعره خون تو ضحاک زمان رسوا کرد
مرگ اینگونه از زندگی ننگین است
در افقهای شهادت به خدا پیوستن
راز جاوید شدن معنی بودن این است
در معبد عشق جان فدا باید کرد
یعنی به حسین اقتدا باید کرد
بیسر به لقای یار باید رفتن
دینی است که اینگونه ادا باید کرد
هلا پاسداران آئین سرخ
سواران شوریده برزین سرخ
به شعر دلیری تصاویر سبز
به دیوان مردی مضامین سرخ
از این باغ زنگار زردی زدود
وفای به آن عهد دیرین سرخ
گذشتید چون از حصار خزان
چه دیدید آنسوی پرچین سرخ
پس از برگریزان و پرپر شدن
مبارک شما را گل آذین سرخ
حسن حسینی
لالههای صبور
و اینک پس از قرنهای پیچ در پیچ، تاریخ دوباره تکرار شد. غاصبان و جباران دهر لالههای شهر را بهخون آذین کردند. لالههایی که از دیرباز، اعجاز میآفریدند و دل بزرگشان را با داغی از تبار سوختن پیوند میدادند، لالههایی که با نور وضو میساختند و در محراب اشک خود را میآراستند تا در لحظهای که آسمان در نور ستارهها غرق است بهنماز بایستند ور از دل با دوست بگویند. و اینک خفاشان کوری که در حضور آفتاب ولایت به کرمکی شبتاب دلخوش کرده بودند این لالههای از عشق سرشار را چند صباحی در حصار خود گرفتند تنها به جرم اینکه عاشق بودند و از انقلاب نور پاسداری میکردند. شبپرستان کور دیوانهوار بر سر این مظلومان ریختند و عقدههای دل کوچکشان را در چاه حادثه قی کردند.
اول بار دستهای این سه یار دیرین را بستند و سیلی بر صورتشان نواختند تا شاید کلامی به غیراز خدای بشنوند. اما لالهها، صبور و استوار به ذکر حق مشغول بودند آن چنان که بلال حبشی در زیر خرواری از، کلامی به غیراز «احد» نگفت.
وحشیان دهر لالههای شهر را این بار با شیوهای نور، نه از نوع هیتلر و چنگیز، به زیرگامهای خود فرو بردند تا شاید... اما لالهها همچنان صبور و استوار به ذکر حق مشغول بودند دگر باز، جباران قرن، این سر فرو بردگان در لاک خویش، این فرومایگان پست که در مرداب میلولند، وحشیوار آنچنان که گرگ بدین شیوه مشهور است. گردههای لالهها را که زخم چهارده قرن اسارت را بهدنبال میکشید با آتشی سوزان سوزاندند و قلب این داغدیدهگان را با تیرهای زهرآلوده مشبک کردند تا شاید کلامی که دلخواهشان بود، بشنوند اما لالهها، صبور و پایدار چون کوهی استوار تا آخرین دقایق حیاتشان به ذکر حق مشغول بودند و عاشقانهترین لبخند فتخ بر لبانشان جاری بود آن چنان که نور از دیدهگانشان، و مصداق آیات کریمه قرآن که میفرماید: (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون) و (اولئک صلوات علیهم من ربهم و رحمه و اولئک هم المتدون) گشتند.
از باده دوست گشته سرمست شهید
زانرو سروجان نهاده بر دست شهید
او کرده سفر زخاک تا کوی خدا
هرگز تو مپندار که مرده است شهید
آنانکه به مرگ سرخ لبخند زدند
با شوق قدم در ره دلبند زدند
از شهر و دیارو یار و از همدم خویش
بگسسته و با خدای پیوند زدند