تبیان، دستیار زندگی
از حدود یکسال پیش، اندک اندک، زمزمه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شنیده می شد ، در مجالس و محافل کم و بیش سخن از کاندیدایی بود که بتواند کشور را از بحرانی که با آن دست و پنجه نرم می کند، نجات دهد . برخی به زعم خویش ، اصلاح طلبان را نجات بخش و منجی می دانس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خطوط موازی که یکدیگر را قطع می‌کنند


از حدود یکسال پیش، اندک اندک، زمزمه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شنیده می شد ، در  مجالس و محافل کم و بیش سخن از کاندیدایی بود که بتواند کشور را از بحرانی که با آن دست و پنجه نرم می کند، نجات دهد . برخی به زعم خویش ، اصلاح طلبان را نجات بخش و منجی می دانسته و می دانند ، برخی اصولگرایان را و این هر دو گروه ، در میان خود نیز برخی را اصلح از برخی دیگر! که کاملا طبیعی است و اشکالی هم ندارد.

اما گروه سومی نیز وضعیت موجود و بحران فراگیر کشور را نادیده گرفته و جریان صاحب دولت را برای اداره امور  کشور اصلح می دانند . نمی دانم دلیل منطقی آنان چیست ؟ قطعا بخشی از علت چنین گمانی ؛ به عدم اشراف به واقعیت قضایا مربوط می شود و بخشی دیگر را نیز  باید در تداوم حضور در قدرت جستجو کرد! که بطلان این خط فکری کاملاً واضح و مبرهن است و نیازی به توضیح ندارد.

انتخابات

و قضیه دولتی ها به همین جا ختم نمی شود و  نمی توان به این کلام بسنده نمود. آنان برای حضور در قدرت بازی پیچیده ای را آغاز کرده اند ، که در سطرهایی از یادداشت، توضیح خواهیم داد که تاکتیک آنان برای حضور در قدرت چگونه خواهد بود!

نمی خواهم داوری کرده و بگویم چه جریانی از جریان های مذکوره صالح است، اصلح است، فاسد است و یا افسد است ؛ فقط تحلیلی از وضعیت کنونی هدف ماست! آنگاه مخاطب خود درخواهد یافت که چه راهی به حقیقت نزدیکتر و چه جریانی برای حضور در انتخابات صالح است .

چنانچه به گذشته نظام اسلامی ، نگاهی گذرا بیندازیم ، جریان های مختلفی را خواهیم یافت که هرکدام داعیه دار اندیشه ای خاص بوده و مدعی ... در راس این جریان ها؛ فرقه ملی مذهبی ها و نهضت آزادی بود که نگاهشان به اداره نظام ، نگاهی متفاوت و خاص بود، در حقیقت نوعی نگاه   لیبرالیستی و محافظه کارانه در خصوص مسائل داخلی و سیاست های بین المللی بود و گفتنی است که اندیشمندان این خط فکری  اندک نیز  نبوده و چه بسا هنوز نیز در میان رجال سیاسی کنونی چنین اندیشمندانی دیده شوند و برخی از آنان نیز شخصیت های متدین، موثر و قابل توجه بوده اند. لاکن اندیشه آنان با نظام ولایی در تعارض است.

گروه دیگر منافقین بودند که رفته رفته از التقاط صرف به انحراف گراییدند و کار را به جایی رساندند که در مقابل ملت ایران ایستاده  و دریوزگی دشمنان ملت ایران را سرلوحه فعالیت های خود نمودند، خشونت و ترور، تاکتیک آنان بوده و کار را به جایی رساندند که حتی دشمنان خارجی ملت ایران نیز این گروه را به عنوان فرقه تروریستی شناختند. این گروه جنایتکار، درجنگ تحمیلی دشمن بعثی عراق برعلیه ملت ایران، ازهیچ تلاشی در جهت دشمنی با ملت ایران فروگذار نکرده و تا آخرین لحظه در کنار صدام ایستادند و حتی می توان گفت پس از صدام نیز بازهم درکنار صدام بودند.

فدایی ها، توده ای ها ، دموکرات ها، کومله ، پیمان و .... همه گروه هایی بودند که به نحوی با اسلامیت نظام سازگاری نداشتند که بالتبع با جمهوریت آن نیز در تقابل بودند،  گرچه برخی از آنان، دست به سلاح نبردند، اما هر گونه تلاش در جهت براندازی  نظام را در دستور کار داشتند.

ظهور هر روزه کاندیداهای جدید و ائتلاف های مختلف از اصولگرایان ، تا آنجا که بالغ بر بیست نفر از اردوگاه اصولگرایان احساس وظیفه کرده و وارد عرصه انتخابات شده اند!! اما آیا آنان به خاطر از بین نرفتن اصل اندیشه اصولگرایی احساس وظیفه نکرده اند ؟ که ائتلاف بزرگ می تواند آن اردوگاه را حفظ نماید و جریان اصولگرایی را زنده نگه دارند؟

رفته رفته با لطف خداوند ، تلاش و یکپارچگی مردم و رهبری های داهیانه  امام امت (رضوان الله تعالی علیه) بر استحکام نظام افزوده شد تا اینکه نظام را به جبل راسخ و کوه استوار تبدیل نمود،  آن سانی که در سالهای 68 و حدود قبل و بعد از آن و هم زمان با ارتحال امام امت (رضوان الله تعالی علیه)  نظام اسلامی ایران چنان استوار بود که بر تمام تندبادهای ویرانگر، فائق آمد و تعیین رهبری انقلاب در کمتر از چند روز پس از ارتحال امام امت رضوان الله تعالی علیه، گواه روشنی است بر این استواری و استحکام .

پس از ارتحال امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) دوره دیگری در نظام با همان رویکرد و با توانی مضاعف آغاز شد ، یعنی جنگ تمام شده بود و فقدان جبران ناپذیرامام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) با تعیین رهبری جدید تا حدی جبران شد و طبعاً دوره سازندگی آغاز شده و با تمام مضار و منافعش حدود هشت سال به درازا کشید، در این برهه؛ گرچه یک گسترش سیاسی و اقتصادی خوبی صورت گرفت اما در بخش فرهنگ، کشور با چاشهایی  مواجه گردید که به نظر می رسد بیشتر از آثار دوره سازندگی پس از جنگ در هر کشوری است . لیکن  ایجاد تک صدایی و رخداد حاکمیت اقتصاد بر فرهنگ ، از مسایلی بود که که امکان تدبیر و تمشیت بهتری برای آن جلوه گر است . علی ای حال؛ تحلیل وضعیت دوره سازندگی، نیازمند مجال مفصلی است، اما در کل، آن دوره را خوب توصیف می کنیم و در عین حال  منکر بی تجربگی ها و بی تدبیری ها نمی شویم .

هاشمی

پس از دوره سازندگی و با تعیین رئیس دولت اصلاحات، کشور وارد فاز جدیدی شد که آن دوره نیز نیازمند تحلیل و  بررسی خاصی است که در این مجال کوتاه نمی توان منصفانه به آن پرداخت! اما می توان گفت: عموم دولت ها، دارای نقاط منفی و مثبتند و چنانچه نقاط منفی آنها بیش از نقاط مثبت شد آن دولت یک دولت موفق تلقی نمی گردد! حقیقت آن است که در دوره اصلاحات، فرهنگ نظام، دستخوش برخی اندیشه های لیبرالیستی قرار گرفت که موجب نگرانی بزرگان گردید و آن اندیشه های کذایی متاسفانه به دولت بعدی نیز سرایت کرده و کار را بجایی رسانده که دولت اصلاحات را  رو سفید کرد، و از انصاف نیز به دور است که همه هویت دولت اصلاحات را نادیده بگیریم!گ سترش و بسط سیاسی داخلی، ایجاد فرصت های اقتصادی و زدودن غبار گوشه نشینی از چهره نظام ، همه محصولات خوب دوران اصلاحات بود و چنانچه آن دولت در همه زوایای اجرایی ، سیاسی و فرهنگی خود همراه اصلاحات، اصولگرایی را سرلوحه فعالیت های خود ، قرار می داد حتما دولت موفقی بود !

آنچه در نگاه به گذشته قابل توجه است ، این است که چرا رویکرد مردم در نگاه به دولت ها به گونه ای می شود که در پایان ماموریت هر دولتی، از دولتی استقبال می کنند که یک فاصله بیش از صد و پنجاه درجه با دولت قبلی دارد ولو در ظاهر!!  آیا این نشان از عدم موفقیت دولت ها در عملکرد آنهاست و یا تدبیر آنان نسبت به واگویی عملکرد خودشان اشتباه است؟  و یا مردم  در جستجوی پدیده ای بهتر هستند؟

و چنین می شود که هر از گاهی؛ دولتی بر صندلی قدرت تکیه می زند که چه بسا با مصالح موجود کشور نیز سازگاری ندارد .

پس از طی دوره سازندگی و دوره اصلاحات که زمانی قریب به 16 سال طول کشید، کشور از یک غنای نسبی اقتصادی ، اعتبار سیاسی بین المللی و رفاه نسبی  و... برخوردار بود، یعنی صندوق ذخیره ارزی، وضعیت با ثبات تری پیدا کرد و فروش نفت رونقی گرفته و  سیر صعودی خود را آغاز کرده بود .

سال 84 وضعیت کشور از این ثبات و قرار برخوردار بود و نگرانی های فرهنگی و دینی، اشراف زدگی ، تک صدایی و حاکمیت اقتصاد بر شئون دیگر ، رویکرد مردم به دولت های پیشین را با مشکل مواجه نمود، بنابراین مردم به دنبال پدیده ای بودند که بتواند علاوه بر توسعه اقتصادی و سیاسی و رفاه ملی؛  وضعیت فرهنگی را بهبود بخشیده وفرهنگ اصیل ما که برگرفته از مکتب اهل بیت است  را احیا نماید.

بدین سان بود که در سال 84 مردم در یک رقابت تنگاتنگ دولت فعلی را به دولت اصلاحات و و دولت سازندگی ترجیح دادند.

دلایل رویگردانی مردم از دولت های پیشین و اقبال به سوی دولت کنونی شایان ذکر است، که  همه علت اقبال مردم به دولت فعلی آن نبود که آنان از دولت های پیشین به طورکلی رویگردان شده و دلزده گردیدند ! بلکه باید گفت : در سال 84 بخش گسترده ای از مردم، هنوز به دولت های گذشته علاقمند بودند و علت به دور دوم افتادن انتخابات نیز همین است ! یعنی تا آن زمان بخشی کمتر از نصف رای دهندگان هنوز علاقمند به دولت های پیشین بودند .

خاتمی

مضافاً بخش قابل توجهی از  رویگردانی از دولت های پیشین به این علت بود که عده ای از مردم ، دولت فعلی را نزدیکتر به رهبری می پنداشتند و از این  جهت بود که به سوی این دولت  رو آوردند.

و بخش دیگری از رویکرد مردم به دولت فعلی به فعالیت های تبلیغی و فریبنده، برمی گردد، که شائبه اصلحیت دولت کنونی را در ذهن ایجاد می نمود دلیل دیگر این ادبار و اقبال؛ دفاع بد دولت های گذشته از عملکرد و مواضعشان توسط برخی از دست اندرکارانشان در رسانه های مختلف، بوده است و همه این دلایل دست به دست داد تا دولت فعلی سکاندار دولت دهم و یازدهم گردد.

و در واقع باید گفت: اگر دولت سازندگی صلاحیت سکانداری دولت در سال 84 را نداشت!  به مراتب؛ دولت فعلی شایستگی حضور در پاستور را احراز نکرده بود و برای این مسند شرائط کافی را دارا نبود.

و  با ضرس  قاطع می توان گفت: اگر در همان سال، نامزدی که جامع الاطراف بوده و تجربه کافی و اقتدار لازم در قضیه اجرایی کشور را داشت، بسیاری از مشکلات موجود، ایجاد نمی گردید! به هر حال هشت سال گذشت و اکنون ما به سال حماسه سیاسی رسیده ایم و امسال سال خلق حماسه سیاسی در انتخاب صالح ترین فرد برای احراز پست ریاست جمهوری است و پر واضح است، ملاک در این انتخاب، نیز چون گذشته ، آراء مردم است و باید دید مردم که را به پاستور می فرستند .

اما نظر و توجه به دولت های سابق و ملاحظه همه عملکرد آنها و تحلیل نقاط قوت و ضعفشان و انتخاب شخصیتی که از ضعف ها مبرا بوده و  دارنده نقاط مثبت باشد ، مطالبه ای بود که در بیانات نوروزی  رهبری معظم به وضوح بیان گردید .

پس صریح  باید گفت اصولگرایان یک شانس برای حضور در انتخابات دارند و آن ائتلاف ، اتحاد و یکپارچگی است! چرا که تکثر در این عرصه قدرت رقیب را افزون و از قدرت رقابت اصولگرایان می کاهد

محورهای قابل توجه در انتخاب اصلح

اگر نظری سطحی بیندازیم، در خواهیم یافت موارد  نگرانی مردم در حول چند محور می چرخد.

1- محوریت فرهنگ دینی

2- رفاه نسبی و اقتصاد

3- از بین رفتن تک صدایی و اشرافی گری

4- حضور مقتدارانه در صحنه های بین المللی

5- دفاع از آرمان های دینی و ملی

6- جلوگیری  از فساد آقازادگان

7- جلوگیری از  مفاسد اقتصادی

8- تعامل بهتر با کشورهای اسلامی و غیره

9- زدودن انزوای سیاسی از کشور

10- ایجاد آزادی های بهتر مدنی

11- نفی فتنه گری  و برهم زد ن آرامش

12- نفی انحرافات دینی و زدودن اندیشه های التقاطی و انحرافی

13- توسعه فرهنگ ملی و مدنی ناب و به دور از فریبکاری

14- فدا نکردن فرهنگ اصیل برای مطامع پست سیاسی

صدر مملکت ڈاکٹر محمود  احمدی نژاد

گذری بر دولت کنونی

دولت نهم در رقابت با گروه های رقیب، با بهره مندی از همه فرصت های ذکر شده، فاتح میدان انتخابات بود و با قدرت هر چه تمامتر صندلی دولت در پاستور را به خود اختصاص داد. لیکن چون این جامه بر تن او قدری بزرگ بود ، سماحت  و شرح صدر شایسته ایی که لازم بود را دارا نبود، بنابراین؛ مناسب بود، پس از انتخابات دهم برای ستایش و سپاس به درگاه خدای بزرگ، به خاطر  موهبتی که  نایل به آن گردیدند، شایسته دولت منتخب ملت ایران  عمل  می کردند ، که متاسفانه چنین نشد.

گذری نیز به جریان اصلاح طلب ، پس از انتخابات 88

از سویی دیگر جریان رقیب نیز به جای خویشتنداری و حفظ آرامش و دعوت از مردم برای همراهی با رهبری معظم؛ فتنه انگیزی کرد،  که آتش آن اولاً موجب سوختن اردوگاه خود او شده و جریان اصلاح طلبی را با چالش های جدی مواجه کرد!! که هنوز عرق شرم آن بر پیشانی آنان است و به نظر می رسد عقلای اردوگاه اصلاح طلب، باید مدعی مطالبه از مسببین شکست جریان اصلاح طلبی از درون خود باشند! چرا که صدمه ای که آنان به این جریان وارد ساختند هیچ کس نتوانست وارد سازد .

عملکرد دولت دهم پس از انتخابات، دارای چالش  و ضعف های جدی است ، که برخی از آن را بر می شمریم.

1-    ایجاد بحران اقتصادی فراگیر

2-    از بین رفتن حیثیت سیاسی کشور در بسیاری از مجامع

3-    مخالفت با رکن اصلی نظام که همان ولایت فقیه است در  بسیاری از موارد از جمله تحصن یازده روزه

4-    ایجاد  بحران اقتصادی در اقدامات  نسنجیده اقتصادی

5-    از بین بردن توان اقتصادی مردم

6-    ایجاد نابسامانی های سیاسی در عزل و نصب گسترده دولت مردان

7-    رواج بداخلاقی های غیر شرعی در کشور

8-    نگاه غیر علمی به مهدویت و برخی اعتقادات حقه

9-    انحرافات اعتقادی مثلاً در اندیشه رجعت چاوز

10- توسعه بی حجابی و ارتباط با نامحرم

و البته نقاط مثبت زیادی نیز در کارنامه این دولت هست که در راس آن، بحث اعطاء یارانه ها به مردم ، سهام عدالت ، مسکن مهر، سازندگی های گسترده در شهرها، توسعه راهها و ... می باشد، که متاسفانه باید گفت : نقاط ضعف  سنگینتر از نقاط مثبت است.

و بنابر آنچه که گفته شد؛ قضاوت در خصوص حضور حامیان دولت کنونی و جریان  رقیب آنان (اصلاحات) در انتخابات 92  را به خوانندگان عزیز واگذار می نمائیم .

تاکتیک حامیان دولت در ورود به انتخابات سال جاری

قالیباف و ولایتی و حدادعادل

دو نکته گفتنی

1 - استراتژی و تاکتیک حامیان دولت در انتخابات یازدهم از نظرها پنهان است و ما دقیقاً نمی دانیم، نامزد قطعی آنان کیست؟ و چگونه می خواهند در صحنه انتخابات وارد شوند. آیا آنان می خواهند، نظام را برای نامزد اصلی خودشان تحت فشار قرار دهند و یا نامزد دیگری را رو نمایند! نمی دانیم ؟ اینقدر می دانیم که شعارهای آنان منطبق بر اصول و اصولگرایی نبوده و عملکرد آنان نیز به شدت مورد انتقاد است و اظهار نظرهای خلاف اصول اعتقادی و مخالف خطوط ترسیم شده در نظام که منشور نظام و امام امت است، نگران کننده است . همچنین به نظر می رسد حامیان دولت مایلند انتخابات به دور دوم کشیده شود، تا آنان شانس بیشتری برای پیروزی داشته باشند .

2- با توجه به گذشته این دو گروه ، می توان گفت میزان آراء آنان در انتخابات در حدی است که ظرفیت رقابت برای هر دو آنان متصور است!! گرچه همانطور که گفتیم میزان آراء مردم است و چه بسا مردم از آنان رویگردان باشند! اما باید همه جهات را در نظر گرفت و بر اساس همه احتمالات تحلیل کرد، بنابراین؛ نمی توانیم خوشبینانه به جریان انتخابات نگاه کرده و حضور آنان را سهل بینگاریم و همه چیز را به نفع اصولگرایان بپنداریم.

در میدان رقابت انتخاباتی، علاوه بر اصولگرایان ، دو گروه سرسخت وجود دارد، که نمی دانیم با چه تاکتیکی وارد عرصه انتخابات خواهند شد! غایه الامر؛ تحرکات زیرکانه آنان گاهی نظر ما را به خود جلب می نماید! مثلاً آغازآخرین سفرهای استانی در روزهای پایانی دولت به همراه نامزد اصلی آنان و صرف هزینه های سنگین از بودجه های عمومی کشور و یا  اقدامات نگران کننده مثل اعطاء پرچم. و برهم زدن قاعده بازی در انتخابات برای تنگ شدن عرصه رقابت به نفع حامیان دولت.

با توجه به آنچه گذشت، کار، برای اصولگرایان بسیار سخت تصور می شود و سخت تر آنکه ازهم گسستگی نگران کننده  ای در اردوگاه اصولگرایان را شاهدیم ، که چنین تشتت و پراکندگی را در گرو های رقیب ملاحظه نکرده ایم.

گروه هایی نیز به اسم اصولگرایی در زمین انحراف بازی می کنند و آنان قطعا برای بر هم زدن بازی به نفع انحراف و به اسم اصولگرایی،  وارد عرصه انتخابات شده اند. آنان هنوز رئیس دولت نهم و دهم را شایسته ترین فرد برای اداره امور کشور می دانند! و این موضوع را گاهی کتمان و گاهی فاش می گویند!

وضعیت فعلی اصولگرایان

ظهور هر روزه کاندیداهای جدید و ائتلاف های مختلف از اصولگرایان ، تا آنجا که بالغ بر بیست نفر از اردوگاه اصولگرایان احساس وظیفه کرده و وارد عرصه انتخابات شده اند!! اما آیا آنان به خاطر از بین نرفتن اصل اندیشه اصولگرایی احساس وظیفه نکرده اند ؟ که ائتلاف بزرگ می تواند آن اردوگاه را حفظ نماید و جریان اصولگرایی را زنده نگه دارند؟.

این در حالی است که گروه هایی نیز به اسم اصولگرایی در زمین انحراف بازی می کنند و آنان قطعا برای بر هم زدن بازی به نفع انحراف و به اسم اصولگرایی، وارد عرصه انتخابات شده اند. آنان هنوز رئیس دولت نهم و دهم را شایسته ترین فرد برای اداره امور کشور می دانند! و این موضوع را گاهی کتمان و گاهی فاش می گویند!

پس صریح  باید گفت اصولگرایان یک شانس برای حضور در انتخابات دارند و آن ائتلاف ، اتحاد و یکپارچگی است! چرا که تکثر در این عرصه قدرت رقیب را افزون و از قدرت رقابت اصولگرایان می کاهد .

قالیباف و ولایتی

وضعیت فعلی اصولگرایان

کاندیداهایی که از  اردوگاه  اصولگرایی وارد عرصه انتخاب  شده اند و اعلام آمادگی کرده اند ، بسیارند که عمدتاً از رجال مطرح ، متدین ، باتقوا ، انقلابی و در یک کلام امتحان داده اند و اکنون در امتحان نهایی باید، بار دیگر تقوای خود را محک زنند ، این تکثر را به ید واحده تبدیل نمایند.

راههای دست یازیدن به وحدت

1- التزام به تبعیت از بزرگان قوم و علمای اعلام  جامعتین همانگونه که امام فرمودند

2- ضرورت تعامل و گفتگوهای صمیمانه در راستای تحقق انتخاب  اصلح

3- ضرورت اجتناب از هرگونه بداخلاقی ، بی تقوایی و تخریب شخصیت ها، تکبر، خودستایی وخودشیفتگی  از سوی یکدیگر

4- سهم خواستن بر اساس انجام وظیفه و برداشتن باری از دوش نظام

5- واگذاری امور به فرد اصلح با محوریت رویکرد مردم در نظر سنجی ها

6- در نظر گرفتن سوابق یکدیگر و زدودن نقاط منفی و توسعه امتیازات مثبت

7 – در نظر گرفتن وزن اعتباری هریک از اصولگرایان در این ائتلاف

8 – و در نهایت، ائتلافی بزرگ که جامع همه صفات گذشته بوده و در درون خود رجالی را جای داده که در تارک مصلحت اسلام و کشور در حرکت است یعتی ائتلافی که در درون خود بهترین اندیشه ها را در حوزه سیاست های خارجی و بین المللی داشته باشد . در مدیریت اجرایی سوابق کافی و روشنی را دارا باشد و در حوزه فرهنگ نیز علاوه بر مفاهیم دینی در جهت ارتقای فرهنگ ملی حرکت نماید  و پایبند ارزش هایی باشند که شهیدان با جانفشانی و ایثارگری به رهبری امام امت برای این کشور به ارمغان آوردند و ملتزم به منشور جاودانه ای باشند که توسط امام امت ترسیم گردید .

اگر اصولگرایان؛ با در نظر گرفتن مصالح به این سو رو کنند، شانس بالایی برای تصاحب کرسی خدمت در پاستور را احراز خواهند کرد .

اما چنانچه به ائتلاف واحدی دست نیافتند و نامزد واحدی را برای رقابت انتخاباتی تعیین نکردند ، به احتمال بسیار زیاد از گردونه رقابت حذف خواهند شد و رقابت جدی بین دو گروه گذشته صورت خواهد گرفت که در این حال نیز ممکن است عده ای از اصولگرایان به اشتباه داستان 84 و 88 را تکرار نمایند و کاندیدای دولت را ترجیح دهند و  علی فرض راهیابی اصولگرایان به دور دوم در انتخابات در صورت عدم ائتلاف ،که خیلی خوشبینانه است که نامزدی از اصولگرایان به دور دوم راه یابد!! باید گفت : قرار گرفتن در دور دوم نیز همراه با خطرات جدی و غیر قابل پیش بینی است، پس باید در دور اول نامزد اصولگرایان انتخاب شود .

در آخر باید گفت اردوگاه انحراف با پشتوانه های مالی و اعتباری داخلی و خارجی فراوانی که برای خود ایجاد کرده است، در صورت انتخاب ، در صدد جدی براندازی اردوگاه اصولگرایی و ارزشی است و آن وقت دیر است !!!

پس خطوط موازی نباید یکدیگر را قطع کنند !

محمدرضا خوانساری
بخش سیاست تبیان