وضعیت تحقیق در نظام آموزشی فعلی آموزش و پرورش (قسمت اول)
نحوه تدریس و شرایط حاکم بر مدارس به گونه ای است که نمی توان دانش آموزان را جذب تحقیق کرد و برای جذب دانش آموزان و زمینه باروری استعدادهای آن ها در جهت تحقیق فکر اساسی نشده است.
قاعدتاً برای این که فردی اهل تحقیق شود، باید یک دوره از زندگی اش را تحقیق کرده باشد تا مزه اش را چشیده باشد و بتواند در زندگی خود راه و رسم تحقیق را ادامه دهد. ولی آموزش و پرورش رسمی فعلی (1383-1320) نتوانسته به طور مۆثر و به میزان لازم تحقیق کردن را تقویت نماید.
در نظام آموزشی فعلی اکثریت معلمان تا به حال تحقیق انجام نداده اند و عملاً برای دانش آموزان موضوعات و برنامه تحقیقاتی ندارند (البته به جز چند دستور کار آزمایشگاهی که به صورت پراکنده در کتاب ها وجود دارد). ساختار آموزش فعلی باعث گردیده، دانش آموزان تمایل داشته باشند مطالب درسی را به صورت ساده و فرمولی بیاموزند به طوری که تنها بتوانند در امتحانات و کنکور سراسری قبول شوند. هر چند بعد از انقلاب اسلامی در جهت تقویت این بعد قدم هایی برداشته شده است، ولی تغییرات انجام شده چشمگیر و کافی نبوده است.
یکی از همکاران با تجربه و سابقه دار بنام آقای جعفر شیخ الاسلام می فرمودند: وقتی در اصفهان مرکز تحقیقات دانش آموزی راه اندازی شد (در سال 1379)، تعدادی دانش آموز در این مرکز جذب شده بودند و در سخنرانی ها شرکت می نمودند که تعداد آن ها به شرح زیر بود:
و ادامه می دادند: وقتی امتحان ورودی دانشگاه ها به صورت فعلی است، دانش آموز چاره ای جز هدایت شدن به سمت سۆال های چهار جوابی ندارد. یعنی به جای این که دانش آموزان سال های بالاتر بیشتر جذب تحقیق شوند، جذب اموری همچون تلاش غیر اصولی و غیر علمی برای قبولی در کنکور و حفظ محفوظات تدریس شده در دوران تحصیلی مختلف می گردند و متأسفانه این روال را در دوران دانشگاه نیز ادامه می دهند.
حتی در دانشگاه نیز عملاً درصد خیلی ناچیزی از دانشجویان جذب تحقیقات می شوند زیرا در دوران دبیرستان جذب تحقیق نشده اند و وقتی وارد دانشگاه می شوند نیز یکی دو سال طول می کشد تا با محیط دانشگاه آشنا شوند و در دو سال باقیمانده نیز تمام تلاش ها در جهت فارغ التحصیل شدن است، چنین روندی در نهایت باعث شده است همان طور که در کتاب جامعه شناسی در ایران می خوانیم: (( از هر یک میلیون نفر تنها هشتاد و دو محقق وجود دارد. در حالی که این نسبت در کشورهای پیشرفته برای هر یک میلیون نفر بیش از دو هزار محقق و در ژاپن این نسبت به پنج هزار نفر محقق می رسد.)) لازم به ذکر است این نسبت در سال 1382 در حدود 320 نفر به ازای یک میلیون نفر افزایش پیدا کرده است.
این در حالی است که وقتی کشور ما از جنبه تحقیقاتی از دنیای غرب و ژاپن حدود هفتاد سال عقب تر است، بایستی تعداد محققان ما به ازاء هر یک میلیون نفر جمعیت، حداقل دو برابر آن ها یعنی ده هزار (10000) نفر باشد تا امید داشت بتوان عقب ماندگی حاصل شده را جبران نمود.
حال سۆال این است که در جایی که تحقیق انجام نشده است. چگونه می توان کار جدید ایجاد کرد؟ و چگونه می توان با دنیای امروز که در هر ساعت یک فناوری نو به بازار عرضه می کند، پیش رفت؟
اگر دانش آموخته ها روحیه تحقیق نداشته باشند، این چه انتظاری است که آن ها برای خود و بیکاران کم سواد یا بی سواد کار ایجاد کنند و مشکلات جامعه را حل نمایند؟
به ناچار و متأسفانه مجبوریم وضع موجود که برای اشتغال تحصیل کرده ها به دنبال پارتی بگردیم را بپذیریم و یا برای ایجاد کار در کشور دنبال سرمایه گذاری خارجی بدویم و سرمایه های ملی را هم استخراج و به صورت ارزان بفروشیم و نسل های بعد هم که نفت و گاز ندارند را با بدختی و بیچارگی به خودشان واگذاریم .
اخیراً وزارت آموزش و پرورش در بعضی از منطقه های آموزش و پرورش مراکزی به اسم مرکز تحقیقات دانش آموزی تأسیس کرده است. هر چند وجود چنین مراکزی لازم است، ولی تنها اکتفا کردن به چنین مراکزی نه تنها باعث پیشرفت کشور نمی شود، بلکه باعث دلخوشی کاذب مردم می شود تا تصور کنند آموزش کشور در شرف اصلاح شدن است. اما بعد از چند سال قطعاً متوجه می شوند که کاری از پیش نرفته است زیرا برای فعال کردن چنین مراکزی باید به زیر ساخت آموزش و پرورش نگاه کرد.
ادامه دارد ....