تبیان، دستیار زندگی
آخرین فیلم مازیار میری ، در اکران نوروزی سال نودودو قرار گرفت . فیلمی که در جشنواره ی فیلم فجر بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بود .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در بی رنگ حوض نقاشی


آخرین فیلم مازیار میری ، در اکران نوروزی سال نودودو قرار گرفت . فیلمی که در جشنواره ی فیلم فجر بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بود . حوض نقاشی داستان ساده ای دارد ، که در فضای چند گونه ی مختلف بررسی می شود ، اما شاید بیش از هر چیز ، حوض نقاشی یک فیلم نمادین باشد .

حوض نقاشی

شخصیت های حوض نقاشی، آدمی های نامتعارفی هستند. در فضای داستانی سینمای ایران اگر هم حضور داشته اند، در قالب نماد، مطرح نشده اند. آدمی های نامتعارف در سینمای ایران و حتی سینمای جهان زمانی تعریف می شوند که گونه ی سینمایی گزینش شده، در انتقال پیام داستان نشانه ی انطباق فرم و محتوا باشد.

می توان حوض نقاشی را یک ملودرام در نظر گرفت و از وجوه مختلف مورد انتقاد قرار داد و در میان این وجوه به شخصیت پردازی بیش از همه ی ارکان دراماتیک اشکال وارد کرد. اما حوض نقاشی یک ملودرام نیست.

حتی داستانی در مورد کودکان هم محسوب نمی شود. حوض نقاشی یک سینمای سمبلیک است. ناتوانی های زوج فیلم در برداشت های گوناگون می تواند تعریف شود و مفهوم پیدا کند و اگر به این دیدگاه قائل باشیم قضاوت در مورد حوض نقاشی نیز دچار تغییر می شود.

حوض نقاشی داستان زن و شوهری است که دچار ناتوانی های جسمی و ذهنی هستند اما فرزندشان شرایط عادی یک انسان سالم را دارد. مسیر زندگی فرزند به سمتی پیش می رود که پذیرش چنین پدر و مادری را با تردید همراه می کند و در واقع گره اصلی داستان از همین جا آغاز می شود.

گره ها و نقاط عطف داستان، مسیر یک قصه خطی ساده را ترسیم می کند و در این مرحله مناقشه ی مهمی در نمی گیرد. اختلاف سلیقه ی تماشاچی و فیلم از جایی شکل می گیرد که پای همان شخصیت پردازی به میان می آید.

زن و شوهر فیلم ناتوانی هایی دارند که دقیقاً مشخص نمی شود که از دیدگاه پزشکی در چه گروهی تقسیم بندی شده اند. مبتلایان به CP و یا اوتیسم ها چند دسته اند و هر گروه در برخی زمینه ها توانایی افراد عادی را دارند و در بعضی دیگر، دچار نقصان و ناتوانی هستند.

زن و شوهر فیلم حرف زدنشان، راه رفتنشان و حرکات دستشان نامتعارف است. و لابد باید از همین نشانه های ظاهری، حسّ مورد نظر فیلم به تماشاچی منتقل شود.

حوض نقاشی داستان زن و شوهری است که دچار ناتوانی های جسمی و ذهنی هستند اما فرزندشان شرایط عادی یک انسان سالم را دارد. مسیر زندگی فرزند به سمتی پیش می رود که پذیرش چنین پدر و مادری را با تردید همراه می کند و در واقع گره اصلی داستان از همین جا آغاز می شود

اما در موارد دیگر مثل آدمی های معمول هستند. تحصیلکرده و دارای موقعیت شغلی ویژه ای نیستند که البته انسان های متعارف هم می توانند این چنین باشند. اتفاقاً در بسیاری از وجوه زندگی از دیگران جلوترند. تمیزند، منظمند و مشی رفتاریشان در برابر کنش های زندگی عاقلانه است. عاقلانه و عمیق تا حدی که هیچ بحرانی را با واکنش بحران ساز دیگری جواب نمی دهند.

تنها برخورد غلیظی که با پدیده های پیرامون دارند، دعوایی است که با فرزندشان راه می اندازند. برخوردی که حتی اگر با تنبیه بدنی همراه است، می تواند برای هر کس در هر درجه ای از توانایی و هوش و ذکاوت نیز اتفاق بیافتد. حتی این زوج این قابلیت مضاعف تفکر را دارند که در مورد عملکردشان بیاندیشند و در صدد رفع مشکل باشند.

زن و شوهر، کارگر ساده ی یک کارخانه ی داروسازی اند. وظیفه ی هر دو در بخش بسته بندی کارخانه است. کاری که در ظاهر به تخصصی نیاز ندارد اما همین کار ساده نیاز به دقت دارد. تعداد دراژه هایی که در هر بسته قرار می دهند و یا تنوع داروها می تواند دچار اشکال شود، اما برای نمونه هم چنین اتفاقی نمی افتد.

شهاب حسینی

علاوه بر این مرد خانواده در یک سوپرمارکت محلی کار می کند. برخورد مودبانه و عاقلانه با کارفرما و مشتریان دارد و هرگز اشتباه نمی کند و تنها نقصش این است که وقتی ناچار می شود کار جدیدی پیدا کند و تنها کاری که پیدا می کند پیک موتوری یک رستوران است برای یاد گرفتن موتورسواری نشانه های ناتوانی اش بروز می کند. این مصداق برای همسرش هم وجود دارد. اول این که به جز یک غذا، غذای دیگری بلد نیست بپزد و دو دیگر این که جرأت بالا رفتن از پلکان نردبانی را ندارد. ترس از ارتفاع برای هر انسان به ظاهر متعارفی هم می تواند وجود داشته باشد.

این زن و شوهر فرزندشان را تا رسیدن به زمان مدرسه تربیت کرده اند و حتی چند سالی از مدرسه رفتنش می گذرد و این تربیت و اداره در دوران تحصیل هم با موفقیت ادامه داشته و به یکباره، کودک فیلم بر  موضوعی که باید پیش از این هم رخ می داد، از ناتوانی های پدر و مادر آگاه می شود و دوری از والدین او را به سمت ناظم مدرسه متمایل می کند. تمایلی که عاطفی و اجتماعی است. برای این تمایل اجتماعی، پیش زمینه ی منطقی در داستان فیلم قرار داده می شود، حتی تمایل عاطفی هم با توجه به برخی مکاتب روان شناسی قابل توجیه خواهد بود.

اما دیدن حوض نقاشی با همه ی این نکات، نمی تواند مفهوم فیلم را به تماشاچی منتقل کند. تصور این که کودک فیلم دچار انشقاق عاطفی و اجتماعی با والدینش می شود، تصور درستی نخواهد بود. عنوان فیلم و طراحی شخصیت های اصلی فیلم که در واقع مابه ازاء بیرونی و اجتماعی ندارند،  ذهنیت و قرائت یک فیلم واقع گرایانه را باطل می کند.

حوض نقاشی اگر از الگوهای ژانر قصه های پریان تبعیت نکند، حتما یک فیلم سمبلیک است. نمادهایی که دارای وجوه مختلفی اند و می توانند در بزنگاه های مختلف زندگی هر کدام از تماشاچی هایش مفهوم پیدا کند.

به رنگ آمیزی فیلم در اعلام تاریخ ساخت ، کاری نداریم. این که مشکلات اقتصادی و بیکاری در فیلم مطرح می شود، تنها نوعی فضاسازی تلقی خواهد شد و در روند ماندگاری فیلم تأثیری نمی گذارد اما بیان مفهوم انشقاق در هر دوره ای قابل فهم خواهد بود.

کودک فیلم حوض نقاشی می تواند نمادی از هر انسانی باشد که به داشته های اجباری اش می شورد. انسانی که شرایط به میراث گرفته را نمی پذیرد. آدم هایی که مثلاً ترک وطن می کنند. فرهنگ و پیشینه ی شان را به اعتراض می گیرند و حتی کتمانش می کنند. می خواهند خود قبلی و سابقه ی ساخت این خود را فراموش کنند. اما سرانجام به همان خودی قبل باز می گردند. اگر با این دیدگاه حوض نقاشی را ببینیم آن وقت حوض نقاشی فیلم مهمی خواهد بود. فیلمی که شخصیت پردازی اش با اکثر فیلم ها فرق دارد.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان