شغل ما روز و شب نمی شناسد
كسانی هستند كه خودشان را نادیده میگیرند و تعطیلاتشان را طور دیگری میگذرانند. آنها بیشتر از آنكه به فكر تفریح و استراحت باشند، به همنوعانشان میاندیشند و اینكه چطور میشود به آنها خدمت كرد.
سال جدید كه شروع میشود، خیلیها بلافاصله تقویم را برمیدارند، آن را تند و باعجله ورق میزنند و تعداد روزهای تعطیلش را میشمارند؛ روزهایی كه در صفحات تقویم با رنگی متفاوت – مثلاً قرمز – مشخص شده و نشاندهنده تعطیلی است. البته از حق نگذریم، این روزها واقعاً حس و حال خوبی برای ما ایجاد میكند و برای همین خیلیها – به خصوص دانشآموزان و دانشجویان - به دنبال شمارش آنها هستند.
با این حال، باید گفت همه انسانها تعطیلات را دوست دارند و این حس، كوچك و بزرگ نمیشناسد و آنچه مهم است، برنامهریزی درست برای لذت بردن از تكتك این روزهاست تا در پایان تعطیلات با حسرت نگوییم «كاش هفته پیش بود!». یكی سفر را برای گذراندن روزهای تعطیلش انتخاب میكند، در حالیكه شخصی تصمیم میگیرد تعطیلات را در خانه بماند و استراحت كند و فردی دیگر هم ترجیح میدهد در این فرصت به كارهای عقبافتادهاش رسیدگی كند.
اما در این میان كسانی هم هستند كه خودشان را نادیده میگیرند و تعطیلاتشان را طور دیگری میگذرانند. آنها بیشتر از آنكه به فكر تفریح و استراحت باشند، به همنوعانشان میاندیشند و اینكه چطور میشود به آنها خدمت كرد. البته پیدا كردن چنین افرادی در جامعه، كار چندان سختی نخواهد بود؛ چراكه پزشكان، پرستاران، آتشنشانان، امدادگران، نیروهای اورژانس و .... همگی چنین موقعیتی دارند. اما ما فكر كردیم حالا كه در هفته بهداشت و سلامت هستیم و روزهای زیادی هم از تعطیلات عید نگذشته ، گفتوگویی با یكی از این عزیزان داشته باشیم كه برای حفظ سلامت سایر انسانها، روزهای تعطیلش را دور از خانه و خانواده سپری كرده است.
خانم مریم عبدالصمدی كه حدود سی سال قبل كارش را به عنوان امدادگر در بیمارستان آغاز كرده، از روزهایی میگوید كه هنگام عید در محل كارش حضور داشته و در خدمت مردم بوده است. با ما این گفتگو را دنبال کنید.
خانم عبدالصمدی خوب است ابتدا در مورد كارتان توضیح دهید.
حدود 30 سال است كه در بیمارستان مشغول فعالیت هستم. سال 1361 به عنوان امدادگر كارم را آغاز كردم و در كادر درمانی بیمارستان مشغول شدم. در حال حاضر نیز در بخش اداری بیمارستان و به عنوان مسئول دفتر مدیر بیمارستان خدمت میكنم.
بیماری سخت است و همین كه فردی مجبور میشود چندین روز در بیمارستان بماند، حس و حال بدی پیدا میكند. اما من هنگام تعطیلات سعی میكردم، بیمارها را دلداری بدهم و كاری كنم كه آنها حس بهتری پیدا كنند
پس تاكنون تعطیلات زیادی را در بیمارستان گذراندهاید؛ به ویژه تعطیلات سال نو؟
بله، سالهای زیادی بوده است كه من عید را در بیمارستان گذراندم.
حالا كه كارتان اداری است، چطور؟
الان هم زمانی كه سایر ادارات تعطیل میشوند، مراكز درمانی شیفت دارند و تعطیل نیستند. به عنوان نمونه، چهارشنبه سوری امسال هم تمام مسئولان بیمارستان مشغول كار بودند و همه درگیر رسیدگی به كار مردم.
تا به حال برایتان پیش آمده است كه لحظه تحویل سال هم در بیمارستان باشید؟
بله، زمانی كه به عنوان پرستار و امدادگر در بیمارستان كار میكردم، بارها چنین چیزی را تجربه كرده و شب عید را در بیمارستان گذرانده بودم. یادم میآید آن وقتها، هنگام تحویل سال نو همه دوستان و همكاران دور هم جمع میشدند و بیماران هم كنار هم آغاز سالی جدید را جشن میگرفتند.
آن موقع از اینكه همراه خانوادهتان نبودید، چه حسی داشتید؟
به نظر من كسی كه این شغل را انتخاب میكند و میخواهد تسكینی باشد برای درد بیماران، باید انگیزه كافی داشته باشد و بداند چرا این حرفه را انتخاب كرده است. كارهایی مانند پزشكی، پرستاری، مددكاری یا در كل هر شغلی كه در ارتباط با خدمات درمانی است و به احساس محبت و همدردی شما نیاز دارد، یك ویژگی ذاتی و خصوصیتی خاص را میطلبد كه شاید به همین دلیل همه افراد نتوانند به خوبی از عهده آن بربیایند.
من فكر میكنم اگر كسی كه این كار را انتخاب میكند نسبت به بیماران مهر و عطوفت نداشته باشد و نداند چطور باید با آنها برخورد كند، هیچ وقت هم قادر نخواهد بود كارش را به خوبی انجام دهد و بیماران هم به خوبی این وضعیت را درك میكنند. اما شخصی كه كارش را با آگاهی انتخاب كرده و آن را واقعاً دوست دارد، از اینكه تعطیلاتش را در محل كار سپری كند نیز ناراحت نخواهد شد.
اعضای خانوادهتان چطور؛ آنها از این شرایط ناراضی نیستند؟
پذیرش این كار مستلزم از خود گذشتگی و فداكاری است و علاوه بر این، خود فرد هم باید بتواند جای خالی و ساعتهای نبودنش را پر كند تا شرایط داخل خانه، دیگران را آزار ندهد. من هم زمانی كه از محل كار به خانه برمیگردم، سعی میكنم تا وقتی همسرم به خانه میآید، همه چیز را آماده كنم كه نبودنم خیلی به چشم نیاید. اما در هر صورت روبرو شدن با چنین شغلی كمی سخت است و شرایط خاص خودش را میطلبد.
به نظر من كسی كه این شغل را انتخاب میكند و میخواهد تسكینی باشد برای درد بیماران، باید انگیزه كافی داشته باشد و بداند چرا این حرفه را انتخاب كرده است. كارهایی مانند پزشكی، پرستاری، مددكاری یا در كل هر شغلی كه در ارتباط با خدمات درمانی است و به احساس محبت و همدردی شما نیاز دارد، یك ویژگی ذاتی و خصوصیتی خاص را میطلبد كه شاید به همین دلیل همه افراد نتوانند به خوبی از عهده آن بربیایند
در تعطیلات عید برای تغییر روحیه بیمارانی كه ناچارند روزهای تعطیل را روی تخت بیمارستان باشند، چه كار میكنید؟
بیماری سخت است و همین كه فردی مجبور میشود چندین روز در بیمارستان بماند، حس و حال بدی پیدا میكند. اما من هنگام تعطیلات سعی میكردم، بیمارها را دلداری بدهم و كاری كنم كه آنها حس بهتری پیدا كنند. مثلاً هدیه دادن به بیمارانی كه سن كمی دارند یكی از شیوههایی است كه آنها را خوشحال میكند یا گوش كردن به حرفهای بیماران و پركردن جای خالی عزیزانشان.
البته زمانی كه به بیماران محبت میكنیم و به درد دلشان گوش میدهیم، مثل این است كه با خواهرها و برادرها یا پدر و مادر خودمان ارتباط برقرار كردهایم و انرژی مثبت این حس خوب به خود ما نیز منتقل میشود.
بعضی از پرستاران، بیمارها را مقصر میدانند و فكر میكنند اگر نبودند، آنها هم تعطیلاتشان را مانند دیگران میگذراندند.
این هم به دلیل عدم انتخاب صحیح شغل پرستاری است؛ همانطور كه گفتم یك پرستار یا كسی كه شغلش در ارتباط با بیماران است حتماً باید احساس محبت و مهربانی داشته باشد و نسبت به بیماران با ملایمت برخورد كند. من هم همیشه خودم را جای بیماران میگذاشتم و فكر میكردم اگر من جای آنها بودم، چه انتظاری داشتم. حالا هم فكر میكنم همین حس و دعای بیماران باعث شده است كه من در كار و زندگیام موفق باشم.
خاطرهای از روزهای تعطیل در بیمارستان و بیمارانتان هم دارید؟
تكتك بیماران و اتفاقات آن روزها برایم خاطره است. اما یكی از موارد جالب و بهیادماندنی، پسر جوانی بود كه تصادف كرده و چشمهایش به شدت آسیب دیده بود. زمانی كه پس از تصادف، پسر را به بیمارستانی در ورامین منتقل كرده بودند، چون صورت و چشمهایش بسیار خونآلود و مجروح بود، قبل از شستشو و انجام هر كاری به همراهانش گفته بودند باید او را هر چه سریعتر به بیمارستان فارابی تهران برسانند تا چشمش تخلیه شود. زمانی كه این پسر جوان را به بیمارستان آوردند، همراهان و خانوادهاش از این موضوع بسیار نگران و ناراحت بودند.
وقتی آنها آمدند من سعی كردم خانوادهاش را كمی آرام كنم و آنها را دلداری دهم و پسر جوان را كه آوردند، اول چشمش را كاملاً شستشو دادم و پاك كردم و وقتی خون ناشی از جراحت پلك و صورت و .. پاك شد و همكاران اپتومتریست و چشمپزشك سایر اقدامات را برایش انجام دادند، مشخص شد چشم او كاملاً سالم است و هیچ مشكلی ندارد. وقتی كه خبر سالم بودن چشم آن جوان را به خانوادهاش گفتیم، آنها هم بسیار خوشحال شدند و از ما تشكر كردند.
حالا حدود 7 – 8 سال از آن جریان میگذرد و این پسر جوان هم داماد شده است.
هنوز هم بیماران قدیمی را میبینید و از آنها خبر دارید؟
بله، گاهی آنها سری به ما میزنند و ما را پیدا میكنند. من هم واقعاً خوشحال هستم كه آنها از ما به نیكی یاد میكنند و گاهی سراغی از ما میگیرند.
سلامتی نعمتی است که شاید کمتر زمانی به یادش باشیم و قدرش را به شایستگی بدانیم. اما این گاه تلنگرهایی می تواند باعث شود تا هرچه بیشتر سپاسگزار این نعمت خدادادی باشیم .
و در میان ما افرادی هستند که حضورشان زندگی بخش و امیدبخش است . بیایید دعایمان را همراهی حضورشان کنیم.
زینب اسعدی بیگی بخش اجتماعی تبیان