تبیان، دستیار زندگی
امام معمولاً سعی می‏‌کردند که به احمد آقا مسئولیتی ندهند. چند مورد بود که ما می‏‌خواستیم، ولی امام می‏‌گفتند: احمد آقا الآن کار دفتر ما و کار ما را دارد می‏کند. این کار کمی نیست. شما بگذارید او فرصت بیشتری داشته باشد که بهتر به کارهای خودش برسد، بالاخره ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطراتی از سید احمد خمینی(٢)

خاطراتی از سید احمد خمینی
امام معمولاً سعی می‏‌کردند که به احمد آقا مسئولیتی ندهند. چند مورد بود که ما می‏‌خواستیم، ولی امام می‏‌گفتند: احمد آقا الآن کار دفتر ما و کار ما را دارد می‏کند. این کار کمی نیست. شما بگذارید او فرصت بیشتری داشته باشد که بهتر به کارهای خودش برسد، بالاخره افراد دیگری هستند که بیایند آنجا و همین کارها را بکنند.

او به مانند پدر بسیار صریح بود

نکته حائز دقت در این برخوردها این بود که حاج احمد آقا در رساندن پیام امام خیلی صریح عمل می‌‏کرد. اگر یک جایی نظر خودش بود می‌‏گفت این نظر خود من است، حاضر نبود که نظر امام را به گونه دیگری برای ما بگوید. به‏‌علاوه رابطه ما آن‌قدر صمیمی بود که هر لحظه‌‏ای از شب یا روز که لازم بود می‏‌توانستیم خدمت امام برسیم. این‏‌طور نبود که حجابی بین ما و امام باشد ولی در عمل برایمان ثابت شده بود که احمد آقا این امانت را به خوبی رعایت می‏‌کند. اگر گاهی نظر خودش بود می‏‌گفت: «من این‏‌جور فکر می‏‌کنم». برای ما نظر شخصی ایشان نظر یک دوست و مشاور بود، زیرا ایشان صاحب‏‌نظر بود. اگر به نظر امام احتیاج داشتیم باید صریحاً نظر امام باشد. یا خودمان می‏‌رفتیم و می‌‏پرسیدیم یا احمد آقا برایمان نقل می‌‏کرد.

از کارهای خوبی که حاج احمد آقا انجام می‏‌داد، این بود که ما در میدان بودیم و ممکن بود نظراتی داشته باشیم که امام، نظرات ما را یا ندانند و یا خودشان نظر دیگری داشته باشند، ایشان خیلی کمک می‏‌کرد برای این‌که نظرات به هم نزدیک شود. اولاً نظر امام را زود به ما می‏‌گفت که یک وقت ما کاری خلاف نظر امام نکنیم و نیز این امانت را رعایت می‏‌کرد که خلافی را به امام گزارش ندهد و تقریباً برای من ثابت شده بود زیرا چنانکه گفتم اگر یک وقت نظر دیگری داشت، نظر خودش را می‏‌گفت. اگر در حضور امام هم بودیم باز می‏‌گفت، امام این را می‏‌فرمایند ولی نظرمن این نیست. موارد کمی هم نبود. ولی در عین حال همه‏‌مان مطیع امام بودیم.

در آن زمان مسایل مهمی داشتیم که باید با امام بحث می‏‌کردیم و دقیقاً اطلاع‏‌رسانی می‌‏کردیم تا نظر ایشان با توجه به همه جوانب شکل بگیرد. این کار آسانی نیست. در سنّی که امام داشتند و بالاخره مسایل ریز مملکتی خیلی زیاد بود. همه مسایل هم یک الگوی روشنی نداشت. ما باید خیلی چیزها را از صفر شروع می‏‌کردیم. احمد آقا این وضعیت را درست می‏‌کرد که ما بتوانیم حرف‏‏‌ها و پیشنهادهای‏‌مان را به امام بگوییم و بحث کنیم. علی‏‌رغم اینکه امام خیلی هم قاطع بودند و معمولاً روی حرفشان می‏‌ایستادند، ولی در مورد مملکت‏‌داری خیلی انعطاف‌‏پذیر بودند. وقتی ما می‏‌ر‌فتیم و می‏‌گفتیم، ما دست‌مان در کار است و باید مسئله این جوری باشد، و منطقی برخورد می‌‏کردیم، می‏‌پذیرفتند. این ارتباط را حاج احمد آقا درست کرده بود. یا حرف ما را می‏‌برد خدمت امام، واگر گاهی می‏‌دید که قضیه خیلی حساس است می‏‌گفت بنویسید. ما هم نظرمان را می‏‌نوشتیم. از آن طرف هم، گاهی مسایل مهمی بود که باید به ما می‏‌رسید، و اگر لفظ بود، ممکن بود بعداً بگوییم که حرف، بد رسیده و اشتباه شده، ایشان هم از امام خواهش می‌‏کرد که ایشان هم بنویسند.

گاهی خط خود امام را می‏‌گرفت، گاهی خودش یادداشت می‏‌کرد و لفظ را برای امام می‌خواند، می‏‌گفت این است و این لفظ را برای ما می‌‏آورد. واقعاً واسطه امینی بود بین ما و امام بود.

نقش ایشان در دوران جنگ

از دیگر نکاتی که همیشه در زندگی به یاد خواهم داشت و آن را فراموش نخواهم کرد، مسئله جنگ بود. در جنگ مسایل بسیار مشکلی داشتیم، گاهی که مثلاً من در خوزستان بودم، مسایل آنجا با یک تلفن و حرکت احمد آقا حل می‌‏شد. یا با یک پیغام، مسئله حل می‌‏شد که به طور طبیعی اگر چنین واسطه خوبی نداشتیم من باید می‌‏آمدم و کلی بحث می‏‌کردم و وقت صرف می‏‌کردم. بقیه هم همین طور بودند. دولت هم همین جور بود و از ایشان کمک می‏‌گرفت. در مجلس هم ـ وقتی ما در مجلس بودیم ـ همین کمک‏ها را می‏گرفتیم. احمد آقا واقعاً حق زیادی دارد، هم برای ابلاغ نظرات امام و هم ابلاغ نظرات کارگزاران نظام به امام و هم کمک به اینکه این نظرات به صورت کارشناسی اجرا شود. به همین دلایل ما از حضور حاج احمد آقا در جلسه شورای عالی دفاع، دفاع می‏کردیم. چون هم مسئله جنگ مهم بود و هم ایشان آدم خیلی باهوش بودند. احمد آقا واقعاً نظرات خوبی می‏‌داد و برای ما مهم بود که ایشان در ریز مذاکرات باشند و ما دیگر نیاز نداشته باشیم برویم خدمت امام و توضیح بدهیم. ایشان بروند و هر موقع که ممکن است امام را مطلع ‏کنند. اما امام می‏‌گفتند که اگر او بخواهد وارد این بخش شود به کار خودش نمی‏رسد. شما بگذارید کار خودش را بکند، شما یک مقدار هم خودتان توضیح بدهید.

حضور احمد آقا در شورای پنج نفره

از دیگر مواردی که امام پذیرفتند این بود که ایشان عضو شورای پنج نفره باشند. البته حالا چون همه امور تنظیم شده، آن‏‌طور ضرورت ندارد، مع‏‌هذا می‌‏بینیم هنوز هم جایش خالی است. امام اختیارات کامل به ما داده بودند. شورای پنج نفره خیلی کارگشا بود. امام به‏‌حق تشخیص داده بودند که نمی‏‌رسند در همه مسایل خودشان نظر بدهند، لذا این جلسه با حضور رییس‏‌جمهور که آیت‌‏الله خامنه‌‏ای بودند، نخست وزیر ـ آقای میرحسین موسوی ـ من که رییس مجلس بودم و آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه و حاج احمد آقا هم که یکی از اعضاء بود که البته امام با تقاضای ما، ایشان را تعیین کردند، تشکیل می‏‌شد. امام معمولاً سعی می‏‌کردند که به احمد آقا مسئولیتی ندهند. چند مورد بود که ما می‏‌خواستیم، ولی امام می‏‌گفتند: احمد آقا الآن کار دفتر ما و کار ما را دارد می‏کند. این کار کمی نیست. شما بگذارید او فرصت بیشتری داشته باشد که بهتر به کارهای خودش برسد، بالاخره افراد دیگری هستند که بیایند آنجا و همین کارها را بکنند.

ما پنج نفر تصمیمات لازم را اتخاذ می‏‌کردیم. جنگ و شرایط جنگی بود و به طور معمول چنین اقتضا می‏‌کرد که تصمیمی بگیریم و اجرا کنیم. کارهایی که باید انجام می‏‌شد و اجرای آن در دست ما بود، یا در مجلس باید اقدام می‏‌شد یا در دولت، یا در قوه قضائیه یا در ارتش، همه آنجا جمع بودیم.

یکی از علت‌های تشکیل این هیئت هم اختلاف نظرهایی بود که بین افراد و مسئولین وجود داشت و امام که نمی‌‏رسیدند داوری کنند، داوری را بر عهده همین پنج نفر گذاشته بودند. خودمان، مسایل را حل و فصل می‏‌کردیم. شرایط جنگی هم بود و این شورا به خاطر همین شرایط درست شده بود. زیرا جنگ صبر نمی‌‏کرد که ما چند روز فرصت داشته باشیم و برویم قانون بگذرانیم. باید تصمیمات آنی می‌گرفتیم. ای کاش مجموعه تصمیمات آن روزهای شورا جمع و یک روزی پخش می‌شد. حالا من نمی‌‏دانم امکانش هست یا نه. خیلی امر بعیدی است، زیرا خیلی چیزهایش ثبت نشده است. ما جایی را نداشتیم که مذاکرات را ثبت کنیم یا تصمیمات را بنویسیم. تصمیم می‌‏گرفتیم و این تصمیم در مسیر خود می‌‏افتاد و عمل می‏‌شد و حاج احمد آقا خیلی به ما کمک می‏‌کرد. مثال‏‌های آن، آن‏‌قدر زیاد است که من الآن نمی‌‏توانم آن را بشمرم. مثلاً نقش حاج احمد آقا این بود که گاهی در همان جلسه که نشسته بودیم، تصمیم‏‌گیری مشکل می‏‌شد. او از همان جا، مسئله را تلفنی با دفتر مطرح می‏‌کرد، آنها یادداشت می‏‌کردند و به خدمت امام می‏‌بردند و جواب را مکتوب می‏‌گرفتند، می‏‌آمدند و به ما می‌‏دادند. یعنی گویی امام در جلسه ما حاضر است. گاهی نیاز بود، حاج احمد آقا پا می‌‏شدند و می‏‌رفتند، زیرا کافی نبود که با پیغام مسئله را حل کنیم.

تشکیل جلسات در منزل احمد آقا

قرارگذاشته بودیم این جلسات همیشه در یک جا تشکیل نشود. به همین دلیل، جلسه دور می‏‌گشت. یک دفعه هم برای این‌که خدمت امام باشیم به منزل احمد آقا می‏‌رفتیم، لذا مسایلی که نیاز به بحث با امام داشت، در صورتی که فوریت نداشت نگه می‏‌داشتیم تا وقتی که خدمت امام برسیم آن را مطرح کنیم. امام هم معمولاً می‌‏آمدند و در حدی که بحث لازم بود و حوصله‏‌شان اجازه می‏‌داد شرکت می‏‌کردند و جواب سۆالات ما را می‏‌دادند. خیلی هم مفید بود.

در سایه خورشید

ایشان با توجه به همین ویژگی‏‌های شخصیتی خود، اگر مثلاً فرزند امام نبودند، قطعاً شکوفایی بیشتری داشتند؟ فرزند امام بودن باعث شد که تمام زندگی‏شان زیر سایه آن خورشید قرار بگیرد و تحت‌‏الشعاع آن عظمت قرار بگیرند.

لذا هر دو جنبه صحیح بود. هم همین‌گونه بود و هم معکوس آن صحیح است. بنگرید که از یک طرف احمد آقا اگر خودش به عنوان یک فرد خود ساخته‌ای مثل امثال ما در صحنه بود، به عنوان یک عنصر بسیار نیرومند مستقل انقلاب جایگاهش را به دست می‌‏آورد، الآن ما می‏‌گوییم یادگار امام، فرزند امام تحت‌‏الشعاع شخصیت امام است، ولی این یک طرف قضیه است. طرف دیگر هم این است که نقش امام در انقلاب خیلی عظیم است. اگر بخواهید نقش امام را با مثل امثال ما مقایسه کنید هیچ قابل مقایسه نیست. مثل ذره و خورشید است.

احمد آقا به خاطر این‌که کنار امام قرار گرفت، هم در اواخر دوره عراق و هم در پاریس و بعد هم در ایران، سهمی که پیدا کرد در اداره و هدایت انقلاب خیلی زیاد بود. بالاخره تصمیم امام در مسایل انقلاب خیلی کارساز بود و احمد آقا در این تصمیمات خیلی شرکت جدی داشت. سهمش این بود که مسایل کشور را به امام منتقل می‏‌کرد و مشاور امینی برای امام بود. هر چه را می‌‏فهمید به امام می‏‌گفت. مشاورین خارج از حوزه خانوادگی یک ملاحظاتی می‏‌کنند و حاضر نیستند همه حرف‏‌ها را بزنند زیرا ممکن است سوءظن درست شود. ممکن است مثلاً خیالاتی پیش بیاید که برایش خوب نشود. من خودم را می‏‌بینم. همه ملاحظه می‏‌کنند. من یک شاگرد صریحی برای امام بودم و هیچ‌‏وقت هم نگران نبودم که ذهن امام به من جور دیگری بشود، چون در مدت‏های طولانی ایشان ما را شناخته بودند ولی خیلی موارد از وجود احمد آقا برای طرح مسایل استفاده می‏‌کردم و این کار بسیار ظریفی بود. بنابراین، سهمی که حاج احمد آقا در کنار امام داشت بیشتر از آن سهمی بود که اگر مستقل می‌‏توانست انجام دهد. ممکن است در بیرون یک حالت تحت‏‌الشعاعی داشته باشد که هست. همه تحت‏‌الشعاع امام هستیم، ولی او بیشتر تحت‏‌الشعاع است. همه تحت‌‏الشعاع عمل امام حرکت می‏‌کنیم. من به نظرم این تدبیر بسیار خوبی بود برای حاج احمد آقا که کنار امام قرار گرفتند که اگر چه کمی آن ارزش استقلالی‏‌اش را از دست داد، ولی آنچه که از طریق وابستگی به امام به دست آورد و توانست در انقلاب سهم داشته باشد خیلی بیش از این است و در تاریخ گم نمی‌‏شود. این‌ها مورد به مورد بعداً که آثار امام منتشر بشود و دیگران که از طریق احمد آقا مسایل کشور را حل کرده‌‏اند، اگر یک یک بیان کنند نقش حاج احمد آقا برجسته می‏‌شود و به یک مجموعه با ارزش تبدیل خواهد شد.

باید این را یک تدبیر مبارک تلقی کرد که خداوند سبحان چنین پسری را برای امام قرار داد و او هم چنین پدری داشت که از استعدادش خوب استفاده کند. مثلاً همین مسئله رهبری بعد از امام، فرض کنید اگر مدتی کشور بدون رهبر بود، معلوم نبود چه وقایعی در ایران اتفاق می‌‏افتاد. او خیلی نقش داشت و به این مسئله کمک کرد. یک انسان در تمام عمرش اگر همین کار را کرده باشد کافی است. یا مثلاً برای سلامت امام هیچ‌‏کس نمی‌‏توانست از میان اطرافیان مثل احمد آقا کمک کند که امام با آن سن‌شان، با آن کسالت قلبی‏‌شان و... بتوانند محور حرکت نظام در زمان جنگ و در آن تحولات سریع انقلاب باشند. اصلاً احمد آقا مکمل وجود امام بود. درباره سلامت امام که همه ما نگران بودیم، یک پرستاری مثل احمد آقاکنار امام بود. احمد آقا یک وسیله مخابره را به بدن امام وصل کرده بودند که هر لحظه و در هر جا دکترها بتوانند وضع قلب امام را بدانند تا اگر یک حرکت یا ناراحتی برای امام پیش بیاید بتوانند جلوگیری کنند.

احمد آقا نسبت به حفاظت امام، خیلی حساس بود. حتی گاهی، چند روز چند روز از خانه بیرون نمی‌‏آمد به خاطر این‌که می‌‏ترسید در غیاب او یک حالت بدی به امام منتقل بشود یا خبر ناگواری یا یک حرکت نادرستی که امام را «شوکه» کند. واقعاً این هفت-هشت ساله اخیر، احمد آقا برای تأمین سلامتی امام بسیار زحمت کشید.

در مورد احمد آقا باید دقیق‏تر فکر کرد

به هر حال به نظرم می‏‌رسد کسانی که آثار امام را جمع می‌‏کنند به آن نوشته‌‏ها اکتفا نکنند، باید یک مقدار دقیق بشوند. اگر می‏‌خواهند احمد آقا را معرفی کنند، یک قدری بروند در همین نکته‏‌هایی که من الآن اشاره می‏‌کنم کار کنند. آن نقشی که کمک‏‌های احمد آقا داشت که امام بتوانند این ده ـ دوازده سال به آن خوبی کشور را اداره و ولایت خود را به این خوبی در دوران جنگ و آشوب‏‌ها و شکل‏‌گیری انقلاب و نظام اعمال کنند، آن نقش را باید پیدا کنند. حالا من یک مقدارش را اشاره کردم. این کسانی که دور احمد آقا بودند، بیشتر می‌‏توانند در این زمینه کمک کنند، مثل آقای رحیمیان، مثل آقای رسولی و آن‌هایی که آنجا بودند و خودشان می‏‌دیدند. آن‌ها به طور روزمره کنار احمد آقا بودند. مثل آقای سراج که کنار حاج احمد آقا بود. من ممکن بود در یک هفته مثلاً چند ساعت با احمد آقا ارتباط تلفنی داشتم، اما آن‌ها ساعت‏‌های متوالی بودند، باید ریزه‌‏کاری‏‌ها را پیدا کرد. زحماتی که ایشان می‌‏کشیدند.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

تهیه و تنظیم: حق دوست؛ گروه حوزه علمیه تبیان