تبیان، دستیار زندگی
شاید فکر کنید کسی که دائم به فکر حرف مردم است و رفتارش را مطابق با نظرات آن‌ها تغییر می‌دهد، حتماً باید یك آدم افاده‌ای، کمی تا قسمتی پولدار و به فکر تجملات زندگی باشد، اما گاهی این طرز فکر اشتباه است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امان از حرف مردم!


شاید فکر کنید کسی که دائم به فکر حرف مردم است و رفتارش را مطابق با نظرات آن‌ها تغییر می‌دهد، حتماً باید آدم افاده‌ای، کمی تا قسمتی پولدار و به فکر تجملات زندگی باشد، اما این طرز فکر اشتباه است، خیلی از مردم این‏گونه‎‏اند.


امان از حرف مردم!

چند وقتی می‌شود پیاده یا با تاکسی و اتوبوس به محل کارش می‌رود؛ البته به اشتباه فکر نکنید که او می‌خواهد در مصرف سوخت صرفه‌جویی کند یا دلش به حال آلودگی هوا سوخته است، نه، اصلاً از این خبرها نیست، او فقط نگران حرف و قضاوت مردم است.

دوستان و مهمان‌هایش را هم بر همین اساس انتخاب می‌کند؛ یعنی اگر چند خودروی مدل پایین جلوی خانه‌اش پارک کنند یا موقع برگشت مهمان‌ها ناچار شود برای یکی از آن‌ها از آژانس محل برای مقصدی که فکر می‌کند در شأن خانواده او نیست ماشین بگیرد، به خیالش حتماً آبروریزی می‌شود.

از دردسرهای انتخاب مهمان و استفاده از خودروی شخصی هم که بگذریم، انتخاب لباس، میوه و شیرینی، گوشت، مرغ، ماهی و نوع چیدمان خانه را نمی‌شود نادیده گرفت. اگر شما هم زندگی چنین فردی را دیده باشید، حتماً می‌دانید چقدر سخت است که زندگی شخصی‏تان را با نوع نگاه و نظر مردم تطبیق دهید و بر این اساس دائم تغییر کنید.

تجمل‌گرایی یا ترس از رفتن آبرو

شاید فکر کنید کسی که دائم به فکر حرف مردم است و رفتارش را مطابق با نظرات آن‌ها تغییر می‌دهد، حتماً باید آدم افاده‌ای، کمی تا قسمتی پولدار و به فکر تجملات زندگی باشد، اما این طرز فکر اشتباه است؛ چرا که مثلاً یک نفر با این که از نظر اقتصادی وضع متوسطی دارد و اصلاً اهل پز دادن و این‌جور کارها و حرف‌ها نیست، باز هم دائم به حرف مردم فکر می‌کند و حتی خرید مایحتاجش را بر آن اساس تغییر می‌دهد.

او می‌گوید: اگر برای پذیرایی از مهمانم چند نوع میوه نخرم، آبرویم می‌رود البته میوه‌ها هم باید طوری باشد که خودش داد بزند آن‌ها را از بازار میوه و تره‌بار نخریده‌ام وگرنه آبرویی که این همه سال برای به‌دست آوردنش زحمت کشیده‌ام، یک‌شبه به باد فنا می‌رود!

کسب اعتمادبه‌نفس یکی از مهم‌ترین نکاتی است که باید آن را در نظر داشته باشید. فردی که خودش را قبول دارد و از وضع زندگی‌اش راضی است، بی‌شک درگیر مسائل ظاهری نمی‌شود و با شخصیت مستقلش این مشکلات را گاه به‌راحتی و گاهی با تلاشی بیشتر کنار می‌گذارد.

به اعتقاد این آقا و افراد مشابه، با این کارها حداقل می‌توان صورت را با سیلی سرخ نگه داشت، اما آیا واقعاً لازم است صورتمان را با سیلی سرخ کنیم و سال‌ها با چنین دردسری روزگار بگذرانیم؟ شاید خیلی از ما این سۆال را از خودمان بپرسیم؛ اما آنچه اهمیت دارد پاسخ و عمل درست است.

این عادت، همیشه هم بد نیست

آیا می‌شود مثل شخص دیگری رفتار کنید و این نحوه برخوردتان مثبت تلقی شود؟ خیلی‌ها فکر می‌کنند تقلید کردن از دیگران و هماهنگ شدن با عقاید آن‌ها همیشه موضوعی منفی است، درحالی‌که کارشناسان، نظر دیگری را مطرح می‌کنند و می‌گویند: غریزه پیروی از دیگران، یکی از مسائلی است که میان افراد مختلف یک جامعه همیشه وجود داشته و دارد. افراد با توجه به این نوع غریزه، برای هم‌رنگی با جماعت و طرد نشدن از سوی جامعه‌ای که در آن در حال رشد و زندگی هستند، خودشان را به‌دست محیط می‌سپارند و عقاید رنگارنگ و گاه متضاد را تا حدی می‌پذیرند.

نکته بسیار مهم این است که بتوانیم به‌درستی تشخیص دهیم که هماهنگی با افراد جامعه در چه شرایطی و تا چه حدی مثبت است و چه هنگام این رفتار منفی می‌شود. به این معنا که پذیرفتن عقاید دیگران و عمل کردن بر اساس آن، گاهی به نفع انسان است و گاهی هم می‌تواند مخرب و مضر باشد.

امان از حرف مردم!

البته شاید تصور مثبت بودنِ پذیرفتن نظرات دیگران، کمی دشوار باشد، اما ما در زندگی گاهی نیاز داریم از دیگران الگوبرداری کنیم؛ البته الگوهای صحیح، منطقی، سالم و مثبت که اگر بتوانیم در زندگی آن‌ها را پیدا کنیم به رشد، موفقیت و پیشرفتمان کمک می‌کند.

حالا که موضوع روشن‌تر شد، بهتر متوجه می‌شویم و می‌بینیم که بسیاری از ما نیز در انتخاب رشته تحصیلی یا شغل مورد علاقه‌مان نظر دیگران را پرسیده‌ایم و الگویی برای خودمان انتخاب کرده‌ایم. به‌عنوان مثال شاید از زبان دانش‌آموزی شنیده‌ایم که می‌گوید خیلی دوست دارم مثل این معلمم باشم؛ هم در رشته تخصصی‌اش مهارت دارد و هم اخلاق و رفتارش خوب است. پس من هم تمام تلاشم را می‌کنم که در همین رشته درس بخوانم و ادامه تحصیل دهم. این دانش‌آموز با چنین ایده‌ای می‌تواند تا جایی پیش برود که واقعاً همان رشته معلمش را انتخاب کند و ادامه دهد و در نهایت هم شغل تدریس را انتخاب کند.

الگوبرداری از دیگران و اهمیت دادن به نظرات و قضاوت آن‌ها اگر به شکلی باشد که فوایدش نصیب فرد می‌شود و آرامش او را مختل نکند، مفید است و می‌تواند موجب پیشرفت شود؛ اما درصورتی‌که قضیه هم‌رنگی با جماعت یا پیروی از دیگران موجب شود که فرد بر زندگی خودش تسلط نداشته و احساس آرامشش هم از دست برود، نه‌تنها فایده‌ای ندارد بلکه مضراتش نیز او را درگیر خواهد کرد.

این حس از کجا می‌آید؟

بعضی‌ها می‌ترسند دوستانشان را از دست بدهند، گروهی هم نگران قضاوت دیگران در مورد خود و خانواده‌شان هستند. چشم و هم‌چشمی هم که داستان خودش را دارد و خیلی‌ها را درست و حسابی درگیر کرده است، عده‌ای هم هر کاری از دستشان برمی‌آید انجام می‌دهند تا دیگران تأییدشان کنند، اما اگر بخواهیم سرنخ این احساسات را پیدا کنیم، موضوع خیلی پیچیده می‌شود، چون این شرایط به دلایل متفاوتی ایجاد خواهد شد.

ولی یک نکته کلی وجود دارد و آن این که همه انسان‌ها از تنهایی و طرد شدن می‌ترسند؛ ولی این که چنین ترسی تا چه حد می‌تواند روی رفتارشان تأثیر بگذارد، موضوع مهم‌تری است. این که افراد تصمیم می‌گیرند یک عمر برای خودشان زندگی کنند یا برای رضایت دیگران، به قدرت رهبری و تسلطشان بر زندگی و همچنین میزان صاحب‌نظر بودن آن‌ها ارتباط پیدا می‌کند؛ بنابراین نباید فراموش کنیم، ویژگی شخصیتی انسان‌ها تعیین‌کننده چگونه زندگی کردن آن‌هاست.

الگوبرداری از دیگران و اهمیت دادن به نظرات و قضاوت آن‌ها اگر به شکلی باشد که فوایدش نصیب فرد می‌شود و آرامش او را مختل نکند، مفید است و می‌تواند موجب پیشرفت شود.

همه این موارد موضوعاتی است که در ذهن افراد و بر اساس نحوه رشد و پرورششان در خانواده اتفاق می‌افتد. به این معنا که وقتی فرزند خانواده‌ای یاد می‌گیرد فقط در پی تابید گرفتن از والدینش باشد و برای خوب بودن و تابید شدن، در حقیقت با کارهایش به آن‌ها التماس می‌کند که او را دوست داشته باشند، بعدها و در جامعه هم نمی‌تواند خودِ واقعی‌اش را نشان دهد. یادمان باشد همه بچه‌ها شیطنت می‌کنند و اگر قرار باشد ما آن‌ها را با قید و شرط دوست داشته باشیم و این مطلب را به آن‌ها هم تاکید کنیم، به طور حتم، بچه‌ها تاییدطلب و مهرطلب می‌شوند و از قضاوت دیگران می‌ترسند، چون هیچ‌وقت نیاموخته‌اند مستقل زندگی کنند و همیشه به نوعی به نظرات دیگران وابسته بوده‌اند.

البته در دوران نوجوانی موضوع فرق می‌کند. هنگامی که هویت فرد در حال شکل گرفتن است، ارزیابی دیگران در مورد او برایش بسیار مهم است و نحوه نگرش دیگران در ایجاد تصویری که نوجوان از خودش در ذهن دارد، اهمیت خاصی خواهد داشت.

شاید در دوران کودکی، چگونگی برخورد با افکار مختلف در جامعه چندان مهم نباشد، اما نبود آموزش این مهارت در دوران نوجوانی می‌تواند مشکل‌آفرین شود، بنابراین یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی که نوجوانان باید آن را از خانواده‌شان بیاموزند، قدرت ابراز وجود است؛ یعنی نوجوان باید بداند حتی اگر نظراتش مخالف جمعی خاص باشد، یا آن‌ها باید او را متقاعد کنند یا این که نوجوان باید قادر باشد به شیوه‏ای صحیح، مخالفتش را بیان و نتیجه مورد نظرش را کسب کند.

امان از حرف مردم!

سخت است، اما می‌شود

بعضی افراد می‌گویند كه سنی از من گذشته؛ چطور می‌توانم خودم را تغییر دهم؟ آن‏ها فکر می‌کنند این تغییر غیرممکن است زیرا انسان‌ها همیشه در مقابل تغییر مقاومت می‌کنند. این مقاومت به‌ویژه در افرادی دیده می‌شود که زندگی‌شان شکل گرفته و سال‌هاست به یک شیوه خاص رفتار کرده‌اند؛ بنابراین نمی‌توانیم از این افراد خیلی انتظار تغییر داشته باشیم، اما در هر حال باید بدانیم تغییرات مثبت، بخش مهمی از زندگی است که باید از یک زمان شروع شود و شاید حالا وقتش باشد.

افراد می‌توانند با توجه به هنجارها و ضمن رعایت قوانین اجتماعی، بر اساس خواسته‌ها و سلایقشان زندگی کنند؛ بنابراین تا جایی که دیگران از رفتار ما آسیب نبینند و مشکلی برایشان ایجاد نشود، می‌توانیم و خوب است که به میل خودمان زندگی را پیش ببریم.

اما زندگی خیلی‌ها تحت تأثیر نظر دیگران است؛ بنابراین طبیعی است که آن‌ها نگران نحوه نگرش افراد نسبت به زندگی شخصیشان باشند و بخواهند دیگران رفتارشان را تابید کنند.

اگر همیشه با خودتان فکر می‌کنید که در طول زندگی، هیچ لذتی نبرده‌اید و آرامش را احساس نکرده‌اید، دائم در تلاطم بوده‌اید و نگران تابید شدن یا نشدن از طرف دیگران، آن وقت است که باید سبک زندگی‌تان را تغییر دهید.

کسب اعتمادبه‌نفس یکی از مهم‌ترین نکاتی است که باید آن را در نظر داشته باشید. فردی که خودش را قبول دارد و از وضع زندگی‌اش راضی است، بی‌شک درگیر مسائل ظاهری نمی‌شود و با شخصیت مستقلش این مشکلات را گاه به‌راحتی و گاهی با تلاشی بیشتر کنار می‌گذارد.

کسانی که اعتمادبه‌نفس کافی ندارند و دیگران را بهتر از خودشان می‌دانند، همیشه نگران نحوه تفکر مردم هستند. این گروه ممکن است با خود چنین بیندیشند که شیوه پذیرایی، نوع چیدمان خانه و مدل اتومبیل دیگران بهتر از آن‌هاست و در نتیجه فکر می‌کنند اگر مثل آن‌ها از مهمانان خود پذیرایی نکنند، حتماً مورد قضاوت منفی آشنایان قرار خواهند گرفت. به همین دلیل ترس از قضاوت‌ها و تابید نشدن از طرف دیگران یکی از مهم‌ترین عواملی است که موجب چنین رفتاری می‌شود؛ اما مطمئن باشید اگر گام اول را درست بردارید، بقیه موارد ساده خواهد بود.

از زندگی‌تان لذت برده‌اید؟

تا به حال از خودتان پرسیده‌اید آیا از زندگی لذت برده و می‌برید، یا نه؟ جواب این سۆال می‌تواند به من و شما کمک بزرگی کند؛ یعنی اگر همیشه با خودتان فکر می‌کنید که در طول زندگی، هیچ لذتی نبرده‌اید و آرامش را احساس نکرده‌اید، دائم در تلاطم بوده‌اید و نگران تابید شدن یا نشدن از طرف دیگران، آن وقت است که باید سبک زندگی‌تان را تغییر دهید؛ اما چنانچه پس از بررسی سال‌های عمرتان، متوجه شدید که واقعاً لذت و آرامش را حس کرده‌اید و از زندگی‌تان راضی بوده‌اید، می‌توانید به همین شیوه ادامه دهید.

جام جم

دکتر پروین ناظمی - روان‌شناس


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: zahedkola

مطالب مرتبط:

معجزه‌های زبان به دهان گرفتن

اشتباه متداول در آداب معاشرت

اولین برخورد، تأثیرگذارترین است

آداب معاشرت؛ ضرورتی همگانی(1)

آداب معاشرت؛ ضرورتی همگانی(2)

باشگاه کاربران در شبکه اجتماعی

باشگاه کاربران در سامانه تبلاگ

باشگاه کاربران در ثبت مطالب

باشگاه کاربران در انجمن