لاکی خوش خنده
کتاب «لاکی خوش خنده» با موضوع «داستانهای تخیلی» نوشته «معصومه آقاجانی» برای گروه سنی کودکان منتشر شد.
کتاب «لاکی خوش خنده» به روایت داستان لاک پشتی میپردازد که هنگام به دنیا آمدن همانند همه لاکپشتهای دیگر هیچ وقت والدین خود را نمیبیند و بر خلاف تمام لاک پشتهایی که سر از تخم بیرون میآورند و به سرعت به طرف دریا میروند، تصمیم میگیرد تا در ساحل به دنبال پدر و مادر خود بگردد.
لاکپشت این داستان که نمیداند نامش چیست از سوی یکی از لاکپشتها که به لاکی آواز خوان مشهور است، به لاکی غمگینه نامگذاری میشود چراکه لاکی آواز خوان هنگامی که لاکی غمگینه را میبیند او در حال گریه کردن است به همین منظور این نام را برای او انتخاب میکند.
در این داستان کودکان با مراحل به دنیا آمدن لاکپشتها آشنا میشوند به گونهای دیگر «معصومه آقاجانی» نویسنده کتاب «لاکی خوش خنده» با نگارش این اثر در ژانر تخیلی، تلاش میکند تا کودکان را با دنیای حیوانات و روند به دنیا آمدن لاکپشتها آشنا سازد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم
وقتی سرم را از توی تخممرغ بیرون آوردم و چشمهایم را باز کردم، همه جا تاریک بود. از توی تخم بیرون آمدم. دست و پاهایم را برای اولین بار روی شنهای نرم ساحل گذاشتم. باید به طرف دریا میرفتم وقتی پشت سرم را نگاه کردم، خواهر و برادرهایم را دیدم که از توی تخمهایشان بیرون میآیند.
آنها به دنبال من میآمدند. من تنها یک راه را بلد بودم. راه رسیدن به دریا. دلم نمیخواست بروم توی آب. کنار ساحل ایستادم. خواهر و برادرهایم همه رفتند توی آب. به آنها گفتم: «صبر کنید، کجا با این عجله، صبر کنید تا پدر و مادرمان هم بیایند»؛ آنها صدای من را نمیشنیدند، همه رفتند.
من تنهای تنها توی ساحل ماندم. دلم میخواست پدر و مادرم را ببینم. اطراف ساحل را گشتم، اما آنها را پیدا نکردم. خیلی خسته شدم. به سختی از یک صخره سنگی بالا رفتم. از بالای صخره همه جا را میدیدم.
ماه توی آسمان میدرخشید. یک ستاره پرنور که خیلی به ماه نزدیک بود به من چشمک میزد. کنار ساحل چند خرچنگ ویولن زن را دیدم. به یکی از آنها گفتم: «تو پدر و مادر من را ندیدی؟»، خرچنگ ویولن زن با تعجب گفت: «من از کجا باید پدر و مادر تو را بشناسم!» و بعد رفت به طرف دریا.
انتشارات «حوا» کتاب «لاکی خوش خنده» را در قطع خشتی در 24 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.
منبع: خبرگزاری فارس