تبیان، دستیار زندگی
به همان اندازه كه تماشای «پایتخت 2» مخاطب را به آینده سریال‌های تلویزیونی امیدوار می‌كند، تماشای دو سریال «همه خانواده من» و «هفت‌سین» حداقل امید در مخاطب به تماشای آثار باكیفیت را از بین می‌برد و باعث تاسف می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هفت‌سین خانواده‌ی من، جمع شد

نگاهی به دو سریال تلویزیونی «همه خانواده من» و «هفت سین»


به همان اندازه كه تماشای «پایتخت 2» مخاطب را به آینده سریال‌های تلویزیونی امیدوار می‌كند، تماشای دو سریال «همه خانواده من» و «هفت‌سین» حداقل امید در مخاطب به تماشای آثار باكیفیت را از بین می‌برد و باعث تاسف می‌شود.

همه خانواده من

در نوروز 1392 سریال‌های تلویزیونی شبكه‌های سه و پنج سیما ناامید‌كننده‌ترین آثار تلویزیونی بودند كه ساخت آنها ثابت كرد حتی با تخصیص امكانات مناسب، به دلیل فقدان نظارت درست و ضعف مدیریت باید در انتظار ساخت سریال‌هایی كاملا معمولی و به دور از هرگونه خلاقیت بود و به واسطه تماشای این آثار، تصورات مثبت از ساخته‌های پیشین سازندگان چنین سریال‌هایی را نیز فراموش كرد.

«همه خانواده من» ساخته داریوش فرهنگ و محصول مركز سیما فیلم است. سریالی با قصه‌یی تكراری و اصطلاحا «نخ‌نما» شده كه در آن پیرمردی ثروتمند به نام «لطف‌الله خان» شخصیت اصلی است. او 40 سال قبل تعهدنامه‌یی را امضا كرده كه طبق آن متعهد شده سه دانگ از تیمچه خود در بازار كاشان را 40 سال بعد به نام پرورشگاهی خواهد كرد. موعد این انتقال دقیقا 14 فروردین سال 1392 است و حالا او در شرایطی به این موعد نزدیك می‌شود كه اعضای خانواده‌اش در طمع به دست آوردن مال و اموال او به سر می‌برند و توطئه‌های فراوانی را برای جلوگیری از اجرای نقشه لطف‌الله خان تدارك دیده‌اند.

سریال «هفت سین» ساخته یدالله صمدی نیز قصه دو خانواده است كه به طور ناخواسته و مشترك، یك واحد آپارتمان را در روزهای منتهی به پایان سال اجاره كرده‌اند و حالا مجبورند ایام نوروز را در كنار هم و با این مشكل بزرگ سپری كنند.

سازنده سریال «همه خانواده من» پیش از این با سریال‌های راه شب، تولدی دیگر و طلسم‌شدگان در تلویزیون حضوری نسبتا موفق را تجربه كرده و یدالله صمدی هم سال 1391 با سریال جذاب و دیدنی «شوق پرواز» میهمان مخاطبان سیما بود اما به نظر می‌رسد هر دو ساخته اخیر این كارگردان‌ها هیچ تناسبی با ساخته‌های موفق قبلی آنها ندارد و بیشتر به عنوان محصول كارگردانی یك كارگردان درجه سه قابل قبول است!

هر دو اثر در زمینه مشكلات و نقاط ضعف، اشتراك‌های فراوانی هم با هم دارند. مهم‌ترین وجه مشترك آنها این است كه حداقلی از تناسب با ایام نوروز را دارند. در سریال‌های مناسبتی «تناسب با مناسبت» امری مهم و جدی است. تجربه تلویزیون ثابت كرده می‌توان فیلمنامه سریالی را برای ایام نوروز تصویب كرد اما سریال را با اندكی تغییر به گونه‌یی ساخت كه برای ایام ماه مبارك رمضان قابل پخش باشد. عكس این موضوع نیز صادق است اما قطعا نمی‌توان سریالی كه برای ماه محرم ساخته می‌شود در ایام نوروز را از تلویزیون نمایش داد.

"همه خانواده من" ساخته داریوش فرهنگ ، سریالی با قصه‌یی تكراری و اصطلاحا «نخ‌نما» شده كه در آن پیرمردی ثروتمند به نام «لطف‌الله خان» شخصیت اصلی است. او 40 سال قبل تعهدنامه‌یی را امضا كرده كه طبق آن متعهد شده سه دانگ از تیمچه خود در بازار كاشان را 40 سال بعد به نام پرورشگاهی خواهد كرد

هر دو سریال نوروزی ذكر شده با حجم اندك طنز، فراوانی مضامین اخلاقی، تحول شخصیت‌های منفی در قسمت‌های پایانی، قصه كهنه و... بی‌تناسب با ایام نوروز بوده و به‌شدت یادآور سریال‌های ماه مبارك رمضان هستند كه در سال‌های گذشته و در بهترین حالت توسط كارگردان‌هایی مانند «رضا عطاران» ساخته شده است. به نظر می‌رسد نه سازندگان این آثار و نه سفارش‌دهندگان درك درستی از ایام نوروز نداشته‌اند. مضمون مورد توجه در سریال همه خانواده من بارها و بارها در سریال‌ها و فیلم‌های مختلف تكرار شده و سریالی مانند هفت?سین نیز قصه‌یی را روایت می‌كند كه در بهترین شكل ممكن، 20 سال قبل می‌توانسته اتفاق بیفتد، نه در سال 1391!

هفت سین

گره اصلی فیلم حول و حوش گم شدن 45 میلیون تومان پول نقد شكل می‌گیرد. شاید چنین رقمی 20 سال قبل به شكل اسكناس جابه‌جا می‌شد اما سال‌هاست در مبادلات بانكی مساله‌یی به نام «چك بین بانكی»، «چك رمزدار» و... وجود دارد و از همه مهم‌تر اینكه در نوروز 92، مخاطب در لابه‌لای تماشای برنامه‌های نوروزی، با حجم عظیمی از آگهی‌های تبلیغاتی بانك‌ها مواجه است كه از آسان شدن مبادلات بانكی خبر داده و توضیح می‌دهد كه چگونه در یك چشم به هم زدن و با كمك اینترنت، می‌توان پول را جابه‌جا كرد.

در چنین شرایط و زمانه‌یی اساسا منطق قصه «هفت سین» زیر سوال است و ایده زندگی دو خانواده در یك واحد، همان‌طور كه در مطلب سال گذشته نیز توضیح داده شد به آن اندازه كه قابل پرداخت بوده در فیلم «بی خود و بی‌جهت» ساخته عبدالرضا كاهانی به تصویر كشیده شده و نمایش آن در قالب سریالی 15قسمتی جذاب نخواهد بود.

سریال «همه خانواده من» هم ثابت می‌كند كه داریوش فرهنگ نیز مانند اغلب كارگردان‌های ایرانی استعداد غریبی در ساخت كارهای جدی و بعضا غمگین دارد و میانه چندانی با كار طنز ندارد. البته ایرادهای سریال بیش از آنكه به كارگردان مربوط باشد، به سفارش‌دهندگان سریال مربوط می‌شود كه قاعدتا باید توضیح دهند چرا كارگردانی مانند فرهنگ را برای ساخت این سریال انتخاب كرده‌اند؟! واقعا چطور می‌شود با سریالی كه در هر قسمت از آن یك‌بار ماموری برای جلب بدهكار می‌آید؛ در ایام نوروز ارتباط برقرار كرد و به ماجراهای آن خندید؟! سریال داریوش فرهنگ سرشار از دستگیری، استرس، حكم جلب، كلاهبرداری و... است و به دلیل انتخاب نامناسب بازیگران، فضای كار به‌شدت جدی شده است. در قسمت پایانی هم ذهن مخاطب از شدت جدیت كاملا با خاك یكسان می‌شود و مخاطب با حجم فراوانی از اتفاق‌های عجیب و غریب و نچسب مواجه می‌شود. از مراسم سیزده بدر در حیاط باغ فین- كه هیچ كس هم در آن نیست- گرفته تا آموزه‌های اجتماعی مانند جمع كردن آشغال‌ها از باغ فین توسط خانواده لطف‌الله خان، تحول ناگهانی فرزندان او، بخشیدن اموال به پرورشگاه و خواندن سرود ‌ای ایران ‌ای مرز پرگهر رویدادهایی است كه در این قسمت شاهد آن هستیم.

هرچند این اتفاق‌ها و رویدادهای بی‌ربط سریال را به‌شدت غیردیدنی كرده اما فضای كلی كار را به‌شدت «مدیر پسند» كرده و احتمالا به همین دلیل این سریال امكان ساخت پیدا كرده است! كافی است تاریخ 14 فروردین كه در آن زمان اجرای تعهد لطف‌الله خان فرا می‌رسید با تاریخ «عید فطر» عوض می‌شد تا سریال مناسب پخش برای ماه رمضان باشد!

داریوش فرهنگ

نكته قابل تامل دیگر درباره این سریال، تغییر ریتم و ضرباهنگ از قسمت هفتم به بعد بود كه با تغییراتی در تدوین به‌شدت محسوس بود. ریتم سریال ناگهان تند شد و لحن روایت سریال تغییر كرد. این اتفاق در سال‌های اخیر رخ داده و چند سریال تلویزیونی با بهره‌گیری از این شیوه تلاش كرده‌اند ریتمی شبیه سریال‌های ماهواره‌یی پیدا كنند تا مخاطب بیشتری را جذب خود كنند اما فضای كلی سریال حتی با این تغییر نیز نكته دندان‌گیری برای مخاطب نداشت. به نظر می‌رسد تصمیم‌گیرندگان درباره چنین فیلمنامه‌یی، فرق یك سریال نمایشی كه قرار است در نوروز سال 1392 برای مخاطب پخش شود را با مقالات اخلاقی ـ اجتماعی كه در یك نشریه سال 1340 قرار بوده منتشر شود را اشتباه گرفته‌اند و به دلیل چنین درك نادرستی، چنین سریالی تولید شده است.

ساخته یدالله صمدی نیز گذشته از ضعف «كهنگی قصه» با مشكل دیگری نیز مواجه است. در این سریال مخاطب شاهد هیچ تعلیق جدی و نفسگیری نیست. گره‌افكنی و باز كردن گره‌های سریال نیز بسیار پیش پا افتاده است و هیچ حسی در مخاطب برای همذات‌پنداری ایجاد نمی‌كند. سریال لحنی بلاتكلیف دارد. معلوم نیست مخاطب قرار است با سریالی اجتماعی طرف باشد یا اینكه قرار است سریال فضایی فانتزی داشته باشد. گاهی سریال هیچ كدام از اینها نیست و به یك طنز فاخر نزدیك می‌شود اما در جایی دیگر فضای اثر یادآور سریال‌های مهران مدیری می‌شود! مثلا در بخشی از سریال كه روز هفتم نوروز پخش شد، فردی به خواستگاری دختر فردوس كاویانی آمده است. روز اول نوروز است و برای خانواده سیروس گرجستانی میهمان می‌آید. خواستگار به دستشویی می‌رود، میهمان‌ها بالا می‌آیند. سیروس گرجستانی متوجه ماجرا شده و هنگامی كه فرزند میهمان قصد دارد به توالت برود، مجبور می‌شود خواستگار را از پنجره توالت فراری دهد. آن هم با طناب كوهنوردی كه معلوم نیست در خانه آنها چه می‌كند؟!

مشكل دیگر سریال هفت سین این است كه بازیگران اصلی آن چهره‌هایی هستند كه عمدتا در كارهای دیگر نقش دوم و سوم و بعضا نقش فرعی دارند و برای ایفای نقش اول این سریال انتخاب شده‌اند و به همین دلیل نمی‌توانند بار یك سریال اینچنینی را به دوش بكشند.

گاهی تصور مسئولان شبكه‌ها از ساخت سریال این است كه گویی قرار است یك هنرمند برای حضور در یك برنامه زنده تلویزیونی دعوت شود نه اینكه ساخت مهم‌ترین سریال شبكه به یك هنرمند سپرده شود. این گونه می‌شود كه حاصل كار، تولید اثری ضعیف است كه حتی خاطرات خوب مخاطب از دیگر ساخته‌های آن كارگردان را هم مخدوش می‌كند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


روزنامه اعتماد