تبیان، دستیار زندگی
اری از روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و دیگر جادوگران عصر جدید ،حقایق را به کمک ارقام و اعداد بیان می‌کنند و هر جا که اعداد سکوت کنند، آنان را دست خالی می‌یابیم. به عبارتی آنها حقیقت را به اندازه گیزی کمی می کشانند.آی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وسایل ارتباط جمعی ستون بنیادین معرفت‌شناسی

شماره سوم


بسیاری از روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و دیگر جادوگران عصر جدید ،حقایق را به کمک ارقام و اعداد بیان می‌کنند و هر جا که اعداد سکوت کنند، آنان را دست خالی می‌یابیم. به عبارتی آنها حقیقت را به اندازه گیزی کمی می کشانند.آیا می‌توانیم اقتصاددانی مدرن را تصوّر کنیم که با خواندن اشعاری استاندارد زندگی ما را بیان کند؛ اگر چنین چیزی رخ داد، اظهارات او را بی‌اهمیت یا کودکانه تلقّی می‌کنیم. با وجود این، همه این موارد و اشکال بیانی ،قادر هستند حقایقی را، تبیین کنند؛

کسی که آموخته است معانی مستور در عبارات را بدون اینکه تحت تأثیر عوامل مختلف زیباشناختی جانبی قرار گیرد دریابد، باید قادر باشد بدون پیشداوری و موضع‌گیری قبلی برخوردی عینی با مطلب داسته باشد.

امّا سیستم تفکر مدرن که در بازتاب ابزار ارتباط جمعی قرار گرفته بر این باور است که در علم اقتصاد ،حقیقت فقط به کمک اعداد، هم قابل درک و هم قابل ارائه است. صرفاً می‌توان گفت اشکال و ابزارهایی که می‌توان به کمک آنها به بیان حقیقت پرداخت از نوعی دلخواهی و تمایل نفس به دور نیست.

طیّ ادوار طولانی تاریخ بشری زبان طبیعت زبان اساطیر و سنت‌ها بود. باید اضافه کرد که از خصلت‌های بارز این اشکال و فرم‌ها این است که طبیعت را در زحمت نمی‌انداختند و این باور را تقویت می‌کردند که انسان‌ها خود جزیی از این طبیعت هستند.بشریّتی که مترصد است تا، این سیّاره را منفجر کند، دلیلی ندارد که با غرور و ستایش به خود ببالد که زبان صحیحی برای سخن گفتن درباره طبیعت در اختیار دارد.

فرهنگی که از صنعت چاپ نقش پذیرفته و بر این باور است که برای فهماندن مطلبی به بیسوادان باید از «نقاشی و تصویر» کمک گرفت می‌تواند در دنیای مفاهیم و تعمیم آنها سیر کند، بدون آن که برای درک آنها به نقاشی و تصویر وابسته باشد.

در این جا قصد نداریم از معرفت‌شناسی  نسبی‌گرایانه دفاع کنیم. بعضی از روش‌های بیان حقیقت از بعضی دیگر مفیدترند و تأثیری سازنده دارند. علاوه بر این، هدف این است که برای خوانندگان این مقالات این اطمینان حاصل شود که انحطاط و زوال یک معرفت‌شناسی مبتنی بر چاپ کتاب و به جای آن طلوع و رشد معرفت‌شناسی دیگر که مبتنی بر تلویزیون  است، ردّ پای ناگواری بر زندگی اجتماعی ما برجای گذارده است؛ از این رو باید به وضوح نشان داده شود، اهمیتی که انسان برای اشکال معیّنی از بیان حقیقت قائل است تابع متغیّری است از تأثیری که رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی  برجای می‌گذارند. زمانی که یک فرهنگ از مرحله شفاهیات به درون مرحله کتابت و از مرحله نگارش و کتابت به مرحله چاپ و نشر و از این مرحله به مرحله تلویزیون قدم می‌گذارد، برداشت او نیز از حقایق دچار دگرگونی شده و سپس به حرکت در می‌آید.

عنصر حقّ و حقیقت نیز، مانند عنصر زمان، محصول گفتگو‌هایی است که انسان‌ها با واسطه و از طریق تکنیک‌های ارتباط جمعی آفریده‌اند.

میتوان از قدرت و کارایی مهم‌ترین ابزار و وسائل ارتباط جمعی یک جامعه،تعریف فرهنگ آن جامعه از هوش و ذکاوت ،برای درک حقیقت را استنباط و استخراج کرد. در یک فرهنگ شفاهی، هوش و ذکاوت را با استعداد به خاطر آوردن اصطلاحات کوتاه، چند بعدی، و مفید مرتبط می‌دانند.

معرفت‌شناسی برخاسته از تلویزیون نه فقط حقیرتر و بی‌مایه‌تر از معرفت‌شناسی ساخته و پرداخته چاپ و کتاب می‌باشد، بلکه بسیار خطرناک و نابخردانه بوده، با عقل و اندیشه در ستیز است.

سلیمان حکیم- بنا به گفته اولین کتاب پادشاهان- سه هزار ضرب‌المثل را می‌شناخته است. یک چنین استعدادی را در جامعه متکی بر فرهنگ چاپ و کتاب معوج قلمداد می‌کنند؛اما در یک فرهنگ شفاهی، توانایی و استعداد نگهداری مطالب در خاطر، همواره از ارزش بالایی برخوردار بوده است؛ زیرا جایی که کتابت وجود ندارد، قدرت حافظه و نیز توانایی به خاطر آوردن، نقش کتابخانه سیار را ایفا می‌کند. اگر آنچه باید گفته شود ؛ فراموش شود، خطری بزرگ برای جامعه و حماقتی بارز و شاخص به حساب می‌آید؛

لیکن انسان باید آموخته باشد که اشکال ظاهری هر یک از حروفی را که بر روی صفحه ازنظر او می‌گذرند توجه او را به خود جلب نکنند؛ کسی که بر روی اشکال ظاهری حروف متوقف می‌ماند به احتمال قوی خواننده‌ای مستعد و توانا نیست و چه بسا به لحاظ روحی و فکری عقب مانده به شمار آید.کسی که آموخته است معانی مستور در عبارات را بدون اینکه تحت تأثیر عوامل مختلف زیباشناختی جانبی قرار گیرد دریابد، باید قادر باشد بدون پیشداوری و موضع‌گیری قبلی برخوردی عینی با مطلب داسته باشد.

ما امروز به فرهنگی تعلق داریم که معرفت‌شناسی و اطلاعات و اندیشه‌هایش را به جای آن که از کتاب و چاپ بگیرد، از تلویزیون می‌گیرد و آن را فقط به وسیله تلویزیون شکل می‌دهد.

از این جمله است توانایی این که انسان در خود- نوعی «مصونیت در برابر حرّافی و گزافه‌گویی» ایجاد کند و خود را به گونه‌ای پرورش دهد که بتواند میان سحرآفرینی کلمات و نشیب و فرازهای عاطفی موجود در متن از یک سو و منطق و استدلال‌ها از سوی دیگر تفاوت قائل شود. به بیانی دیگر، خواننده باید بتواند تفاوت میان طنز و یک استدلال را بفهمد.

هرگاه انسان از یک استدلال به نتیجه‌ای می‌رسد، باید توانایی دستیابی به نتایج دیگر را نیز داشته باشد. لذا باید از نتیجه‌‌گیری قطعی، تا زمانی که مطلب بطور کامل و از همه جوانب بررسی نشده است اجتناب کند.

برای آمادگی و دسترسی به این مسئله می‌بایست قبلاً آموخته باشد که چگونه می‌توان از نیروی جادویی کلمات گریخت.

فرهنگی که از صنعت چاپ نقش پذیرفته و بر این باور است که برای فهماندن مطلبی به بیسوادان باید از «نقاشی و تصویر» کمک گرفت می‌تواند در دنیای مفاهیم و تعمیم آنها سیر کند، بدون آن که برای درک آنها به نقاشی و تصویر وابسته باشد.

همه مطالب مذکور، بیانگر ذات و روح قدرت‌اندیشه در فرهنگی است که استنباط خود را از حق وحقیقت در کلام چاپ شده به نظام‌ آورده است. در مقالات آتی نشان خواهیم داد که آمریکا در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی سرزمینی با چنین مشخصاتی بوده.

سپس به این مطلب می‌پردازیم که برداشت‌ها و باورهای ما از حقایق، و حتی ذکاوت، در نتیجه تحول وسایل ارتباط جمعی و ایجاد وسایل نوین به سرعت دگرگون شده است.

هر کس که با تاریخ و تکنیک وسایل ارتباط جمعی اندکی سر و کار داشته باشد به خوبی می‌داند که هر تکنیک جدیدی برای تفکر، جابجای‌هایی را در درون وسایل موجود به دنبال خود دارد و داد و ستد می‌کند.

بهتر است بیش از این به توضیح و ساده نمودن مسئله نپردازیم. لذا این مبحث را با سه تذکر به پایان می‌بریم که به نظر می‌رسد در پاسخ به بعضی از ایرادها که احتمالاً در ذهن خواننده شکل گرفته است ضروری باشد.

لذا در اینجا به همین نتیجه‌گیری عینی اکتفا می‌کنیم که یک وسیله ارتباطی  جدید و مهم، ساختار روابط انسان‌ها و حوزه تفکر اندیشه را دگرگون می‌سازد، به تعریف و توصیف خاصی از هوشمندی و خردمندی می‌پردازد، نوع ویژه‌ای از مفهوم و محتوی را طلب می‌کند و خلاصه آن که اشکال جدیدی از حقیقت و شیوه اظهار حقایق ارائه می‌دهد.

در این مسئله به هیچ وجه به نسبی‌گرایی نمی‌پردازیم، زیرا معتقدیم معرفت‌شناسی  برخاسته از تلویزیون نه فقط حقیرتر و بی‌مایه‌تر از معرفت‌شناسی ساخته و پرداخته چاپ و کتاب می‌باشد، بلکه بسیار خطرناک و نابخردانه بوده، با عقل و اندیشه در ستیز است.

براین اعتقادیم که جابجایی معرفت‌شناختی،هرچیز و هر کس را شامل نشده است (شاید هم هرگز شمول پیدا نکند). در حالی که پاره‌ای از وسایل پیشین ارتباط جمعی (نظیر نقاشی و خطوط نگارشی مصور) به همراه نهادهایی که لازم و ملزوم آنها بودند در واقع از میان می‌روند . برخی دیگر از وسایل ارتباطی پایدار خواهند ماند (نظیر سخن گفتن و نوشتن). لذا اثرگذاری معرفت‌شناختی برخاسته از  تلویزیون ، چندان هم بدون دردسر،صورت نمی‌گیرد.

امّا سیستم تفکر مدرن که در بازتاب کنایات و ذات استعاره‌ای ابزار ارتباط جمعی قرار گرفته بر این باور است که در علم اقتصاد ،حقیقت فقط به کمک اعداد، هم قابل درک و هم قابل ارائه است.

مثلا دگرگونی‌ها و تحولات در جهان سمبلیک نیز مانند تحولات و دگرگونی‌های دنیای طبیعت، ابتدا گام به گام شروع شده روی هم انباشته می‌گردند تا به مرحله«نقطه بحرانی» می‌رسند. بنابراین جامعه آمریکا زمانی به «نقطه بحرانی» رسید که وسایل ارتباط جمعی الکترونیکی  خصلت‌های جهان سمبلیک ما را به نحوی بارز و غیرقابل برگشت دگرگون ساختند.ما امروز به فرهنگی تعلق داریم که معرفت‌شناسی و اطلاعات و اندیشه‌هایش را به جای آن که از کتاب و چاپ بگیرد، از تلویزیون می‌گیرد و آن را فقط به وسیله تلویزیون شکل می‌دهد. تردیدی نیست که هنوز هم کتاب خوان وجود دارد و هنوز هم کتاب چاپ می‌شود و خواهد شد، ولی کاربرد و نوع بهره‌گیری از این دو، نسبت به گذشته، تغییر یافته است، حتی نوع استفاده از کتاب‌خوانی و کتاب در مدرسه، که آخرین سنگر واپسین کلام چاپ شده قلمداد می‌شد، دگرگون شده است. کسی که فکرمی‌کند کتاب و تلویزیون در کنار هم زندگی می‌کنند، سخت در اشتباه است؛ زیرا همزیستی مسالمت آمیز، نیازمند قوای متعادل است. اما در این جا تعادل قوا وجود ندارد. صنعت چاپ امروزه باقیمانده‌ای از یک معرفت‌شناسی را عرضه می‌کند، و تا حدودی هم توسط کامپیوتر و نیز مجلات و روزنامه‌ها مورد حمایت قرار می‌گیرد، گرچه اینها هم هر روز بیش از پیش خود را به تلویزیون نزدیک‌تر می‌سازند.

دائماً و مکرراً به ما هشدار می‌دهند و ارزش تلویزیون  را به عنوان کانون آرامش و صفا و سرگرمی برای بزرگسالان و انسان‌های بیمار خاطر نشان می‌سازند. همچنین فایده‌ای را که این وسیله برای کسانی دارد که در اتاق هتل تنها هستند گوشزد می‌کنند. اما روشن است که تلویزیون می‌تواند امکان برپا داشتن تماشاخانه و تثاتر را برای انبوه مردم فراهم سازد (موضوعی که تاکنون بطور جدی درباره آن فکر نشده است). نظریه دیگری وجود دارد که می گوید: درست است که تلویزیون قدرت آن را دارد که شکل منطقی و تفکر استدلالی را در افکار عامه تخریب کند ولی در عوض قدرت تهییج و تحریک عاطفی آن، چندان زیاد است که توانست افکار عمومی را علیه جنگ ویتنام و نیز علیه دیدگاههای نژادپرستان بسیج کند و به حرکت درآورد. این ویژگی و دیگر خصلت‌های تلویزیون نباید ساده انگاشته شود.

طیّ ادوار طولانی تاریخ بشری زبان طبیعت زبان اساطیر و سنت‌ها بود. باید اضافه کرد که از خصلت‌های بارز این اشکال و فرم‌ها این است که طبیعت را در زحمت نمی‌انداختند و این باور را تقویت می‌کردند که انسان‌ها خود جزیی از این طبیعت هستند.

هر کس که با تاریخ و تکنیک وسایل ارتباط جمعی اندکی سر و کار داشته باشد به خوبی می‌داند که هر تکنیک جدیدی برای تفکر، جابجای‌هایی را در درون وسایل موجود به دنبال خود دارد و داد و ستد می‌کند؛ گرچه این داد وستد دارای رابطه‌ای متوازن نیست. هر تحول و جابجایی در وسایل ارتباط جمعی الزاماً به یک تعادل نمی‌انجامد. گاه دارای سازندگی بیشتر است و تخریب کمتر، و گاه بیش از آن که بسازد خراب می‌کند. در لعن و ستایش آن باید محتاطانه عمل کرد. چه بسا که آینده غافل‌گیری‌های بیشتری را برای ما در آستین داشته باشد. اختراع ماشین چاپ خود مثال خوبی برای این مطلب است. چاپ کتاب تصورمدرن را از تشخص و فردیّت تقویت کرد. چاپ کتاب، صنعت نثر را در نگارش تقویت کرد و در عوض شعر و مشاعره را به شکلی از گفت و شنود بیرون کشید تا در انحصار نخبگان و انسان‌های دارای روحیه شرقی قرار گیرد. چاپ کتاب ،دانش و علوم مدرن را شکل داد و دستیابی به آن را ممکن ساخت. ولی در ازای آن از تفکر مذهبی تنها نوعی خرافه‌پرستی محض ارائه کرد. صنعت چاپ ، ایجاد دولت‌های ملی را مورد حمایت قرار داد ولی میهن‌پرستی را به عنوان نوعی تحریکات احساسی تحقیرآمیز معرفی نمود.

زمانی که یک فرهنگ از مرحله شفاهیات به درون مرحله کتابت و از مرحله نگارش و کتابت به مرحله چاپ و نشر و از این مرحله به مرحله تلویزیون قدم می‌گذارد، برداشت او نیز از حقایق دچار دگرگونی شده و سپس به حرکت در می‌آید.

در اینجابه هیچ وجه مقصود، کتمان این نکته نیست که حاکمیت چهارصد ساله کتاب و صنعت چاپ به مراتب مفید و سازنده بوده است تا مخرّب و ویرانگر. اید‌ه‌های مدرن و اندیشه‌های سازنده در مورد چگونگی به کار گرفتن عقل، غالباً ساخته و پرداخته متون چاپ شده بوده است. به‌همین گونه است باورما از مقوله‌هایی به نام پرورش، دانش، حقیقت و اطلاعات. از لحظه‌ای که کتاب و صنعت چاپ از متن به حواشی و اطراف فرهنگ ما رانده شد، تلویزیون جایگاه مرکزی و محوری خود را پیدا کرد. به این ترتیب جدیت، وضوح و بیش از همه ارزش‌های اصلی اندیشه‌ها و محتوای مناظرات عامه و افکار عمومی رو به ویرانی بیشتر گذاشت.

با اندکی تصرف،برگرفته از کتاب زندگی در عیش،مردن در خوشی.نوشته نیل پستمن.ترجمه صادق طباطبایی