فرزند قرآن را می شناسید؟
نهجالبلاغه یک کتاب نیست بلکه یک قانون اساسی برای زندگی بشر است و هر کسی به اقتضای وسع و توان خود باید هر آنچه را که میتواند ابتدا برای خود، خانواده و سپس برای محیطهای آموزشی، اداری و نظامی را از معارف الهی به دست آورده و به صورت کاربردی بیان کند.

چگونه میتوان عملا آموزههای نهجالبلاغه را مورد استفاده قرار داد؟
باید معارف و نکاتی که حضرت امیر(علیه السلام) در نهجالبلاغه ذکر کردهاند ابتدا به صورت نیاز مطرح شده، افراد را خود بیمار بدانند و سپس با رجوع به پزشکی مانند امیرالمومنین(علیه السلام) که اول روانشناس عالم به شمار میرود از ایشان دستوری کاربردی بخواهند.
ما میتوانیم آموزههای این کتاب بزرگ را تحت عنوان مسائل روانی-اجتماعی یعنی از دیدگاه مردم شناختی، جامعه شناختی، شیوه برخورد حضرت علی(علیه السلام) برخورد فردی با خود، خانواده، اطرافیان، اصحاب، شاگردان، مردم عادی، مطرح کرد.
متاسفانه در جامعه ما توجه خاصی به نهجالبلاغه نمیشود لذا وقتی که حوزه و دانشگاه که محل مصرف این امور است، امعان نظری نیست شاید مانند قرآن و مفاتیحالجنان در میان خانوادهها حضور داشته باشد اما به لحاظ کاربردی مطرح نمیشود.
شرح نهجالبلاغه در حقیقت تفسیر قرآن است
رابطه قرآن و نهجالبلاغه به حدی تنگاتنگ است كه فقط شخصی كه دارای ذهنی قرآنی باشد میتواند بگوید كه هر بخشی از نهجالبلاغه چگونه با قرآن منطبق است بنابراین شرح نهجالبلاغه، در واقع تفسیر قرآن و تفسیر اجمالات آن است.
«قرآن همواره آمیخته با نهجالبلاغه است چون حضرت علی _ علیهالسلام _ توسط پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) و در واقع در مكتب وحی تربیت شده است و بنابراین هرچه كه فرمودهاند درباره قرآن است و سخنان علی _ علیهالسلام _ برگرفته از قران است و آمیختگی قرآن در نهجالبلاغه مشهود است.»
قرآن برای تدوین جایگاه و شخصیت معصوم نازل شده است و معصوم مبین و مفسر قرآن است لذا قرآن و عترت لازم و ملزوم یکدیگر بوده و غیر قابل انفکاک هستند.
صاحب نهجالبلاغه و قرآن
صاحب نهجالبلاغه، علی(علیه السلام) مظهر همهی آیات الهی و جلوهی تامّ كتاب تدوینی
(قرآن) است. او كتاب عینی خداوند است و همان راهی را پیموده كه قرآن كریم ترسیم نموده و همانگونه زیست كرده كه خداوند در كتابش رهنمون شده است. پیوند علی(علیه السلام) و قرآن پیوندی حقیقی است و یكی بدون دیگری متصوّر نیست، چنان كه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) در سخنی بلند فرموده است:
«عَلِیٌّ معالْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّیَ یَرِدَاعَلَیَّ الْحَوْضِ.»
علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو هرگز از یكدیگر جدا نمیشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.
رابطهی نهجالبلاغه با قرآن، رابطهی تنگاتنگ و سخت نزدیك است؛ زیرا نهجالبلاغه نازلهی روح مطهرّی است كه وجودش با قرآن یكی بود و چنان در قرآن كریم جذب گردیده است كه جسم و روحش از آن بود. از همین وجه است كه نهجالبلاغه را «اَخُ القرآن» نامیدهاند
علی(علیه السلام) میفرماید:
«به خدا سوگند كه هیچ آیهای نازل نشد مگر اینكه دانستهام دربارهی چه، و در كجا نازل شد؛ به راستی كه پروردگارم به من قلبی پر فهم و زبانی پر سۆال بخشیده است.»
نهجالبلاغه؛ فرزند قرآن
نهجالبلاغه اثری است كه در طول قرنها، پابهپای قرآن روشنگر حقایق آسمانی و بیانگر زندگی واقعی انسانی بوده است. نهجالبلاغه گویی برای امروز و فردا و فرداها نوشته شده و با مرور زمان كهنه نمیشود، بلكه از آن جا كه جلوهای از قرآن است، همانند آن همیشه زنده و نو است، و فروغ آن بر سر لوحهی حیات بشری نورافشانی میكند.
بدین جهت است كه فرزانهی عصر، آیتاللّه مطّهری در سخنی بسیار زیبا و عمیق، نهجالبلاغه را فرزند قرآن خوانده است، و میفرماید:
«نهجالبلاغه از همهی جهات متأثّر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن است.»( سیری در نهجالبلاغه / 3ه)
همان گونه كه قرآن به همهی بشریّت و جهان اسلام تعلّق دارد، نهجالبلاغه نیز چون باطن و مغز قرآن را در خود دارد، متعلّق به بشریّت و همهی مسلمانان است.
از این روی دربارهی عظمت و مكانت رفیع نهجالبلاغه، همهی دانشمندان منصف از مسلمان و غیرمسلمانان به ویژه در بُعد ادبی و فصاحب و بلاغت آن، لب به وصف آن گشودهاند. آلوسی از دانشمندان نكتهسنج اهل سنّت مینویسد:
«.. نهجالبلاغه كه حاوی خطبههای علیّ بنابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است كه با فصاحت منطق نبوی میدرخشد...»( مصادر نهجالبلاغه، ج 1، ص 97)
«نهجالبلاغه»، كتابی است كه گویی خداوند، الفاظش را به وسیلهی آیات كتاب آسمانی (قرآن) به گوهر آراسته است. (این كتاب) حاوی حكمتهای جپربهاج همانند دُرّ است كه گفتارش صادق است و فرقی میان آن دو نیست، جز آن كه این كتاب (نهجالبلاغه) فرو فرستاده نشده است
پیوند نهجالبلاغه با قرآن
در زمینهی پیوند نهجالبلاغه با قرآن، چهار موضوع مهم و محوری مورد توجّه و قابل بررسی است:
1-نهجالبلاغه، از نظر معنا و مطالب، هماهنگی خاصّی با قرآن دارد؛ گویی روح آیات قرآن در كالبد سخنان نهجالبلاغه جاری است.
2ـ در نهجالبلاغه گاهی آیات قرآن تفسیر شده، و گفتاری كه بیان شده همان تفسیر آیات است.
3ـ در نهجالبلاغه، با عنوان قرآن یا كتاب خدا، موارد زیادی از قرآن، وصف و تجلیل شده و اهداف و حقایق قرآن بیان گردیده است.
4ـ نهجالبلاغه به طور مستقیم یا غیرمستقیم رنگ و بوی قرآنی دارد، و در واقع نهجالبلاغه را میتوان تفسیر و تفصیل بیشتر آیات محكم و متشابه و مجمل قرآن به شمار آورد.
امّا حدود 105 آیه به شرح زیر به طور مستقیم در نهجالبلاغه نقل شده است:
الف: بیان تمام یا قسمتی از مضامین آیات قرآن در 35 مورد از نهجالبلاغه آمده است.
ب: بیان مفادّ آیه با شرح و تفصیل یا به اختصار در 601 مورد از نهجالبلاغه آمده است.
ج: نهجالبلاغه در 122 مورد به آیات قرآن استشهاد كرده است.
د: در 11 جای نهجالبلاغه آیات قرآن تفسیر شده است.
ه: نهجالبلاغه در 96 مورد كتاب خدا را وصف كرده است .

نهجالبلاغه؛ تالی تلو قرآن
رابطهی نهجالبلاغه با قرآن، رابطهای طولی است و نهجالبلاغه تالی تلو قرآن عزیز و مَحرم اسرار و بیانگر حقایق و جلوههای لطایف آن است. نورانیّت قرآنی و بوی خوش كلام نبوی در نهجالبلاغه آشكار است؛ و به تعبیر علاّمه محمّدتقی شوشتری، شارح بزرگ نهجالبلاغه، تنها تفاوت نهجالبلاغه با قرآن در آن است كه وحی مُنزل نیست.
«نهجالبلاغه»، كتابی است كه گویی خداوند، الفاظش را به وسیلهی آیات كتاب آسمانی (قرآن) به گوهر آراسته است. (این كتاب) حاوی حكمتهای جپربهاج همانند دُرّ است كه گفتارش صادق است و فرقی میان آن دو نیست، جز آن كه این كتاب (نهجالبلاغه) فرو فرستاده نشده است.( بهجالصّباغه فی شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 3)
آلوسی از دانشمندان نكتهسنج اهل سنّت مینویسد: «.. نهجالبلاغه كه حاوی خطبههای علیّ بنابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است كه با فصاحت منطق نبوی میدرخشد...»
نهجالبلاغه؛ برادر قرآن
رابطهی نهجالبلاغه با قرآن، رابطهی تنگاتنگ و سخت نزدیك است؛ زیرا نهجالبلاغه نازلهی روح مطهرّی است كه وجودش با قرآن یكی بود و چنان در قرآن كریم جذب گردیده است كه جسم و روحش از آن بود. از همین وجه است كه نهجالبلاغه را «اَخُ القرآن» نامیدهاند.
واژهی «اَخ» در اصل به معنی برادر، رفیق و مصاحب است، و در معنای مَجازی به مفهوم مصاحب و همزاد و مانند و مشابه به كار میرود، و روشن است كه اخوّت نهجالبلاغه با قرآن از همین باب است، و به همین دلیل است كه نهجالبلاغه هرگز طراوت و تازگی و جلوهگری خویش را از دست نمیدهد و از هر زبان كه شنیده شود، نامكرّر است.
اُنس با قرآن و نهجالبلاغه
نهجالبلاغه وقتی در كنار قرآن قرار بگیرد، یقیناً تالی قرآن است. هم چنان كه در زمینهی قرآن كریم كار شده و تفسیرهای زیادی نوشته شده است، دربارهی نهجالبلاغه هم باید این كارها انجام گیرد. همان طور كه قرآن خوانده میشود، نهجالبلاغه هم باید خوانده شود؛ چون تالی و دنبالهی قرآن است. همان طور كه مسلمانها خودشان را موظّف میدانند با قرآن انس پیدا كنند و ندانستن قرآن را برای خود نقص میشمارند، ندانستن نهجالبلاغه هم باید نقص به حساب بیاید.
انس با قران و نهجالبلاغه چیز عجیبی است. نهجالبلاغه واقعاً تالی تلو قرآن است. انسان وقتی با نهجالبلاغه یا با صحیفهی سجّادیه انس پیدا میكند، میبیند كه چیزهای نابی از اسلام در اختیاردارد.( نهجالبلاغه از دیدگاه مقام معظّم رهبری / 38)
فرآوری: زهرا اجلال
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع:
سایت حوزه
وبلاگ مرگ سرخ
