نقش انسان در سقوط و گمراهی خود

اگر در جنگ درون انسان بُعد ناسوتی بر بُعد ملکوتی غلبه کند و بر آن پیروز شود، آنگاه روح را مَرکب خود میکند و برآن سوار میشود و به سقوط میکشاند. وقتی چنین شد، انسان سقوط عجیبی میکند و به جایگاه و مرتبهای میرسد که پستتر از آن قابل تصور نیست. این سقوط برای کسی رخ میدهد که عقل دارد، امّا تعقّل ندارد؛ کسی که فکر دارد، ولی تفکّر ندارد.
به عبارت دیگر، چنین سقوط سختی، نصیب انسانی میشود که روح او مقهور و منکوب شده و جسم یا بعد حیوانی او، روح او را کور، کر و نفهم کرده و در حقیقت، بُعد ملکوتی را تابع خود کرده است. بعد حیوانی، به واسطه عقل و استخدام نابجای قوّه تعقّل، شیطنتبازی و سیاستبازی میکند. برخی به امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» میگفتند: معاویه عجب عاقل است! آن حضرت میفرمود: نگویید عجب عاقلی است، بلکه بگویید چه شیطانی است! عقل خودش را مقهور کرده و به وسیله آن عقل مقهور شده، شیطنت میکند.
در واقع، بُعد ملکوتی که باید انسان را به جایگاه رفیعی برساند که ملائکه بر او نازل شوند و ناظر او باشند، شکست میخورد و خود تابع بُعد ناسوتی میشود و انسان را به پستترین و نازلترین جایگاهها میرساند که به جای ملائکه، شیاطین بر او وارد میشوند. در هر صورت، این انسان است که میتواند با همّت، اراده و انتخاب خودش، تابع بُعد ناسوتی یا تابع بُعد ملکوتی شود و به پستترین رتبهها یا رفیعترین و بلندترین جایگاهها دست یابد.
نتیجه پیروزی بُعد ملکوتی
گاهی برخی از جوانان سۆال میکنند که ما برای چه خلق شدهایم و به این دنیا آمدهایم؟! در پاسخ باید گفت: اگر کسی در مسیر آدمیّت گام بردارد و به عبارت دیگر، آدم شود، خود به خود خواهد فهمید برای چه به دنیا آمده است، میفهمد که خدا او را برای خود خلق کرده و او در حال حرکت به سوی خداست. اگر در زندگی، هدف و مقصود کسی خدای متعال شد، در هرلحظه کمال و رشد معنوی پیدا میکند که به دنیا و آنچه در دنیا است، ارزش دارد.
اگر نفس امّاره، جسم و بهطور کلّی بعد ناسوتی انسان، بُراق و مرکَبی برای روح و بُعد ملکوتی او شود، نماز، یک عروج الهی برای اوست و شخص میتواند بگوید بالاترین معراجها را در طول شبانه روز دارد؛ خصوصاً در دل شب، با نماز شب، بالاترین لذّتها را میبرد و به مقام قرب الهی دست مییابد. این انسان، هیچگاه از نماز خسته نمیشود و دوست ندارد نمازش تمام شود. در مقام معنوی و عروج عرفانی، توقّف ندارد و در دنیا، برزخ و حتّی عالم آخرت، لحظه به لحظه رو به کمال است. بهشت برای او توقّفگاه نیست و چیزی که در ذهنش خطور نمیکند، نعمتهای بهشتی است. تا خدا خدایی میکند، منقمر در عالم وحدت است، استکمال دارد و لحظه به لحظه در حال پیشرفت و حرکت به سوی قرب خداوند است. مقام قرب الهی انتها ندارد و عروج معنوی انسان نیز بیانتهاست. چنانکه رسول اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در معراج، به جایگاهی رسیدند که قرآن کریم میفرماید: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»[1]
در روایات آمده است که چنین انسانهایی، در بهشت نیز لحظه به لحظه سعه وجودی پیدا میکنند و با هر نظر رحمت الهی، صدها قدم ارتقاء معنوی مییابند.[2]
خدای سبحان، انسان را برای این عروج ملکوتی خلق فرموده است. پروردگار حکیم، انسان را خلق نکرده که به جهنّم ببرد یا صد سال مانند کرم در پیله دنیا بماند و پس از رنجها، مشقّتها و غمها و غصّههای زندگی دنیوی، همهچیز نابود شود؛ مسلّماً اینگونه نیست، زیرا چنین عقیدهای منجر به اعتقاد به لغو بودن خلقت میشود، در حالی که آفرینش هستی، لغو نیست. به تعبیر قرآن کریم، همه عالَم وجود، برای انسان خلق شده است: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[3]
مگر نمیبینید که دنیا با تمام نعمتهای آن، برای انسان خلق شده است و انسان برای خدا؟ «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسی»[4]
اینکه خداوند متعال انسان را برای خود خلق کرده است، یعنی باید معراج دائمی داشته باشد و همیشه و در هر حال، به سوی خداوند متعال در حرکت باشد. در دنیا با عبادت مخصوصاً نماز، عروج کند و در بهشت، با منقمر شدن در عالم وحدت به حرکت خود ادامه دهد و برای قرب هرچه بیشتر به سوی خدای سبحان، پرواز کند. گرچه در دنیا نتوانیم تصویر و معنای دقیق و درستی از پرواز به سوی خداوند داشته باشیم، اما بالأخره طبق همان برداشتی که داریم، باید بدانیم که میتوانیم اوج بگیریم.

نقش امداد الهی در صعود انسان
اگر انسان قدر خود را بشناسد و برای تکامل روحی و حرکت به سوی حق تعالی تلاش کند، خداوند متعال نیز در این راه پر فراز و نشیب، او را یاری میکند و در پرتو عنایات ویژه و امدادهای غیبی خداوند، در جنگ درونی بر نفس امّاره و بعد حیوانی پیروز میشود. علاوه بر فطرت، وجدان اخلاقی و عقل، که پیامبران درونی برای هدایت انسان هستند، پیامبران برونی نیز به کمک انسان آمدهاند تا او را در سیر به سوی خدای سبحان یاری دهند. پیامبران برون، مانند انبیای عظام و ائمّه اطهار«سلاماللهعلیهم» برای نیل به این مقصود، بسیار تلاش کردهاند. روحانیّت و بزرگان دین نیز با تبعیّت از سیره انبیاء و اولیاء، در راه هدایت انسانها و توجّه و بیداری آنها، بسیار تلاش کرده و میکنند. در عالم تکوین، پیامبران درونی، یعنی فطرت، وجدان اخلاقی و عقل، وظیفه راهنمایی انسان را بر عهده دارند و در عالم تشریع، پیامبران برونی، یعنی رسولان الهی و ائمّه و مبلّغان دینی، این وظیفه مهم را برعهده دارند.
قرآن کریم پس از بیان داستان تولّد حضرت موسی«علیهالسّلام» و سختیهای رندگی ایشان تا زمانی که به رسالت مبعوث شد، میفرماید: خداوند متعال به موسی وحی فرستاد که به سوی فرعون برود و او را هدایت کند: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»[5]
استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«قدّسسرّه»، وقتی این مطلب را بیان میکردند، جمله شیرینی داشتند و میفرمودند: خدا سفارش فرعون را به حضرت موسی کرد: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ أَوْ یَخْشى»[6] به تعبیر دیگر، خداوند تعالی دوست دارد فرعون آدم شود و از سقوط و انحراف نجات پیدا کند و از این جهت سفارش میفرماید که با عصبانیت و تندی با او برخورد نکنید، بلکه با مهربانی و تلطف با او حرف بزنید! یعنی حق تعالی برای نجات از گمراهی، همه بندگان، حتی فرعون را یاری میکند.
اینکه خداوند متعال انسان را برای خود خلق کرده است، یعنی باید معراج دائمی داشته باشد و همیشه و در هر حال، به سوی خداوند متعال در حرکت باشد. در دنیا با عبادت مخصوصاً نماز، عروج کند و در بهشت، با منقمر شدن در عالم وحدت به حرکت خود ادامه دهد و برای قرب هرچه بیشتر به سوی خدای سبحان، پرواز کند. گرچه در دنیا نتوانیم تصویر و معنای دقیق و درستی از پرواز به سوی خداوند داشته باشیم، اما بالأخره طبق همان برداشتی که داریم، باید بدانیم که میتوانیم اوج بگیریم
نقش انسان در سقوط و گمراهی خود
همانطور که بیان شد، امداد الهی نقش ویژهای در صعود انسان دارد. به عبارت دیگر، حق تعالی به صورت تکوینی و تشریعی به انسان کمک میکند تا در حرکت و پرواز خود به سوی ملکوت موفق شود. امّا بسیاری از آدمیان با اختیار و اراده خود، نه تنها صعود نمیکنند، بلکه دچار سقوط میگردند.
نکتهای که توجه جدّی میطلبد، این است که خداوند متعال در سقوط انسان نقشی ندارد و به عبارت دیگر، خدا کسی را به سقوط نمیکشاند، بلکه خود انسان موجب سقوط خودش میشود. حتی اینکه قرآن کریم میفرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ»[7] به این معنا نیست که خداوند باعث سقوط انسان میشود و کسی را به ضلالت میکشاند، بلكه معنایش همان است كه مرحوم طبرسى«رحمةاللهعلیه» در مجمع البیان معنى مىكند و مىفرماید: وقتى کسی سنگى را در دامنه كوه رها کند، دیگر لازم نیست هل داده شود، بلکه خود به خود تا ته دره مى غلتد و ذره ذره مى شود. ضلالت خداوند نیز اینگونه است که اگر خداوند متعال، دست عنایت خود را از سر کسی بردارد و فقط رهایش كند، او به اعماق ضلالت سقوط خواهد کرد.
گاهی برخی از جوانان سۆال میکنند که ما برای چه خلق شدهایم و به این دنیا آمدهایم؟! در پاسخ باید گفت: اگر کسی در مسیر آدمیّت گام بردارد و به عبارت دیگر، آدم شود، خود به خود خواهد فهمید برای چه به دنیا آمده است، میفهمد که خدا او را برای خود خلق کرده و او در حال حرکت به سوی خداست. اگر در زندگی، هدف و مقصود کسی خدای متعال شد، در هرلحظه کمال و رشد معنوی پیدا میکند که به دنیا و آنچه در دنیا است، ارزش دارد.
البته بر عکس این حرکت نیز وجود دارد. اگر انسانی در زندگی به جای صعود، سقوط کند، نزول و سقوط او انتها نخواهد داشت. در جلسه قبل بیان شد که در آیه امانت، خداوند متعال میفرماید: ما امانت خود را بر عالم وجود عرضه داشتیم و عالم وجود نتوانست پذیرای آن باشد، امّا انسان لیاقت داشت و آن را پذیرفت. استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی«ره» میفرمودند: منظور از امانت در این آیه، اختیار انسان است. قرآن کریم، انسان را مذمت میکند و میفرماید: این انسان نسبت به خودش بسیار جاهل و ظالم است؛ زیرا به واسطه امانت الهی میتوانست به مقامات والای معنوی و به جایگاهی بسیار نیکو برسد، امّا متأسّفانه سقوط میکند.
پی نوشت ها :
1. نجم، 8 و 9
2. ر.ک: ارشادالقلوب، ج 1، ص 200
3. لقمان، 20
4. طه، 41
5 طه، 24
6. طه، 44
7. فاطر، 8
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری
