تبیان، دستیار زندگی
همه ی خانواده ی من مجموعه ی نوروز ی شبکه ی سه در نوروز نودودو بود . مجموعه ای که از هر نظر دلسرد کننده بود . شاید اگر این مجموعه بیست سال پیش هم ساخته می شد ، باز جذابیتی برای تماشاچی تلویزیونی پیدا نمی کرد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعتماد به نفس آقای کارگردان


همه‌ی خانواده ی من مجموعه ی نوروز ی شبکه ی سه در نوروز نودودو بود . مجموعه ای که از هر نظر دلسرد کننده بود . شاید اگر این مجموعه بیست سال پیش هم ساخته می شد ، باز جذابیتی برای تماشاچی تلویزیونی پیدا نمی کرد .

همه خانواده من

نظرسنجی های رسانه های مختلف، میزان رضایتمندی مخاطب را از سریال نوروزی همه ی خانواده ی من، مشخص می کند. این نظرسنجی ها،  از طرف خود تلویزیون صورت گرفته .

قاعدتاً تلویزیون نباید بگوید ماست من ترش است، اما به اشاره و کنایه ، خود تلویزیون به بی مایه بودن این سریال معترف است. کلاً که در مورد کارهای چند سال اخیر تلویزیون و روند تصویب فیلمنام ها و از تصویب مهم تر، نظارت بر ساخت و سطح کیفی، تحلیل های زیادی می توان داشت. اما، همه ی خانواده ی من حکایت دیگری دارد.

اولاً که کارگردانش سابقه ی زیادی در سینما، تئاتر و تلویزیون دارد و اگر قرار نیست کار شاخصی بسازد، دست کم می تواند، فیلم یا سریالش را استاندارد کند. ثانیاً این که آقای کارگردان اعتماد به نفس خاصی دارد، در مصاحبه ها و گفت و گوهایش طوری در مورد هنرهای نمایشی صحبت می کند که در مقام عمل یک کار فاخر را انتظار می کشیم. خصوصاً این که نوع تحویل گرفتن های شخصی آقای کارگردان در نوع خود، بی نظیر است.

به آنونس سریال توجه کنید. در پایان آنونسی که گوینده ی متنش خود آقای کارگردان است تصویر بسته ای از شخص کارگردان با پوزیشن جالبی ارائه می شود که لابد خبر از یک شاهکار تلویزیونی دارد. علاوه بر این آقای کارگردان در معرفی خودش از واژه ی کارگردان یا سازنده استفاده نمی کند: همه ی خانواده ی من به روایت داریوش فرهنگ.

این گزینش واژه یا اصطلاح روایت به این مفهوم است که کارگردان، یک هنرمند مۆلف است. اتفاقاً تمام مشکلات مجموعه از همین جا شروع می شود. این که کارگردان تاکید دارد در تمام موارد ساخت یک فیلم یا سریال بر اساس سلیقه ی شخصی عمل کند و بر اساس ذهنیات چند سال قبلش کار فیلم سازی یا سریال سازی را انجام  دهد، تجربه های ناموفق و نقدهایی که به این تجربه های ناموفق نوشته شده را نادیده می گیرد.

"همه ی خانواده ی من" میان چند فضای گوناگون معلّق است. این ناهماهنگی در فضاسازی و عدم انطباق فرم و محتوا با دیدن دوباره ی تصاویر روزهای ابتدایی تصویربرداری مشخص می شود، هرچند که مشکل فیلمنامه هم، هرگونه تلاشی در فضاسازی و ریتم را دچار تردید می کند.

هر سریال یا فیلمی می تواند داستان ساده ای را روایت کند. داستانی که پیش از این هم آن را خوانده یا دیده باشیم. اما نوع روابط شخصیت ها و جایگزینی گره های داستانی در لحظه ی مناسب می تواند حداقل برای مشاهده ی از روی تفنن ، باعث موفقیت فیلم یا سریال شود.

شخصیت ها از همان ابتدا و بدون دلیل ، تکلیف خیر و شر بودنشان مشخص است و هیجان دعوای خیر و شرشان به تماشاچی منتقل نمی شود. بی اهمیت شدن پیروزی خیر بر شر در سریال همه ی خانواده ی من یعنی دنبال نکردن سریال برای سرنوشت آدمی ها

معلّق بودن همه ی خانواده ی من از پیرنگ ساده ی داستان آن آغاز می شود. پی رنگ سریال تلفیق دو تم قدیمی است: دعوای سنت و مدرنیته و البته مودت میان آدم ها و خانواده هایشان، که در این مسیر به چند نکته ی دیگر هم نقبی زده می شود: کودکان بی سرپرست، حفظ آیین ها، عشق میان دو نفر و دعواهای مالی. این تم ها به هم پیوسته روایت نمی شوند و انگار فقط برای این که باید باشند، پیش بینی شده اند. شخصیت ها از همان ابتدا و بدون دلیل ، تکلیف خیر و شر بودنشان مشخص است و هیجان دعوای خیر و شرشان به تماشاچی منتقل نمی شود. بی اهمیت شدن پیروزی خیر بر شر در سریال همه ی خانواده ی من یعنی دنبال نکردن سریال برای سرنوشت آدمی ها. در بسیاری از فیلم ها و سریال ها باتوجه به ماهیت اثر می توانیم پیش بینی کنیم که خیر بر شر چیره می شود اما باز هم داستان را دنبال می کنیم .

دنبال می کینم که چگونگی این پیروزی را ببینیم. قهرمان داستان همه ی فراز و نشیب ها را طی می کند. دچار بحران می شود تا آستانه ی شکست می رود و سرانجام پیروز می شود،این مسیر بسیاری از فیلم ها،سریال ها و نمایش نامه هاست، اما مسیری که قهرمان انتخاب می کند برای تماشاچی اهمیت دارد و همه ی خانواده ی من از این ویژگی بی بهره است.

همه خانواده من

یکی دیگر از عوامل عدم توفیق همه خانواده ی من در میزانسن هایی است که کارگردان پیش بینی می کند. میزانسن شامل تعریف حرکت بازیگران و نوع چینش اسباب صحنه و بازیگر و جنس نور و رنگ هر قاب بندی است. موقعیت مکانی همه ی خانواده ی من در یک معماری سنتی قرار دارد. به آیین های قدیمی هم توجه می شود، اما این سنت گرایی نه در هارمونی اکت و کلام بازیگران دیده می شود و نه حتی کنتراست ایجاد می کند.

در آثار نمایشی که قصد تصویر کردن یک رئالیست تمام عیار را دارند، زبان معیار دم دستی استفاده نمی شود، البته قرار نیست هر دیالوگی بار معنایی و فلسفی داشته باشد و بیانگر یک حوزه ی فکری به خصوص باشد، اما در مسیر تم اصلی داستان باید قرار بگیرد  و خلاقیت پدید آوردنگانش را نیز باید نشان دهد. علاوه بر این ها، دیالوگ ها در تعریف هر شخص بازی کمک می کند.

قرار نیست ادبیات همه ی بازیگران مثل هم باشد و نتیجه ی کنش ها و واکنش ها از میان بحث های دم دستی حاصل شود. میان رئالیست زندگی و رئالیست نمایشی تفاوت های زیادی وجود دارد هرچند که اصلاً همه ی خانواده ی من بر اساس رئالیست نمایشی شکل نمی گیرد.

رمانتیک همه ی خانواده ی من خصوصاً با وجود کودکان بی سرپرستی که در بعضی لحظات محور قصه اند، رنگ و لعاب بیشتری باید داشته باشد. رمانتیک یک اثر نمایشی مثل دقت نظر یک شاعر در بهره گیری از آرایه ی لفّ و نشر است. باید تعلیقی احساسی برای تماشاچی ایجاد شود که رمانتیک لحظات مورد نظر در ذهن و روح تماشاچی کارگر بیافتد.

یک خانه ی قدیمی که یاد آور فضایی سنتی است با تعداد زیادی بازیگر که به استثنای فرهاد آئیش بقیه توانایی پیش بردن داستان را ندارند نمی تواند اسباب لازم برای متنی باشد که هیچ خلاقیت دراماتیکی در آن وجود ندارد .

همه ی خانواده ی من تجربه ی مناسبی برای مدیران تلویزیون محسوب می شود. تجربه ای مناسب از این جهت که از هنگام تصویب فیلمنامه تا مراحل اجرا و تصویربرداری، نظارت درستی بر سطح کیفی داشته باشند و مرعوب نام ها نشوند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان