تبیان، دستیار زندگی
وقتی فیلم صامت و سیاه و سفید «هنرمند» در جشنواره کن 2011 روی پرده رفت، کمتر کسی تصور می‌کرد این فیلم در نهایت برنده جایزه اسکار خواهد شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمی فکورانه با پایانی احمقانه


وقتی فیلم صامت و سیاه و سفید «هنرمند» در جشنواره کن 2011 روی پرده رفت، کمتر کسی تصور می‌کرد این فیلم در نهایت برنده جایزه اسکار خواهد شد.

فیلم صامت

سال گذشته در اولین روزهای ماه مه و در حالی که تنها چند روز به آغاز شصت و چهارمین دوره جشنواره فیلم کن مانده بود، برگزارکنندگان جشنواره از اضافه شدن یک فیلم جدید به بخش مسابقه خبر دادند: «هنرمند» به کارگردانی میشل هازاناویسیوس فیلمساز نه چندان شناخته ‌شده فرانسوی.

آن زمان از «هنرمند» به عنوان یک فیلم صامت و سیاه و سفید - با بازی جان گودمن بازیگر آمریکایی و ژان دوژاردن و بره‌نیس بژو بازیگران  فرانسوی - یاد شد که داستان ظهور یک بازیگر زن جوان در آغاز پا گرفتن سینمای ناطق و افول یک بازیگر سینمای صامت را روایت می‌کند .

هازاناویسیوس که متولد 1967 در پاریس است، تا پیش از «هنرمند» با دو فیلم جاسوسی «اُس‌س 117: قاهره، آشیانه جاسوس‌ها» و «اُس‌س 117: گمشده در ریو» با بازی دوژاردن به نقش اصلی شهرت داشت. «هنرمند» مسیری جدید برای او و نوعی ماجراجویی برای او بود. هازاناویسیوس فیلم خود را نوامبر 2010 در لس آنجلس ساخت و فیلمبرداری 35 روز طول کشید.

جشنواره کن هنوز به پایان نرسیده بود که شرکت واینستین حق پخش «هنرمند» را خرید با این امید که فیلم موفقیت «گفتار پادشاه» بریتانیایی را در آمریکا تکرار کند، رویایی که با گذشت زمان به واقعیت تبدیل شد.

موفقیت «هنرمند» در کن به قدری بود که خیلی‌ها از آن به عنوان رقیب جدی نخل طلای جشنواره یاد می‌کردند، اما از بخت بد سازندگان این فیلم دوره شصت و چهارم کن پر از رقبای قدرتمند بود، از «درخت زندگی» ترنس مالیک گرفته تا «ملانکولیا» لارس فون تریر، «لو آور» آکی کوریسماکی، «پوستی که در آن زندگی می‌کنم» پدرو آلمودوار، «پسری با دوچرخه» لوک و ژان پی‌یر داردن و چند فیلم دیگر. در نهایت نخل طلای کن به «درخت زندگی» رسید و سهم «هنرمند» از کن جایزه بهترین بازیگر مرد برای دوژاردن بود

داستان فیلم درباره یک بازیگر مرد سینمای صامت است که در دوره اوج و محبوبیت قرار دارد و همراه با سگش در فیلم های زیادی بازی کرده و در آنها می درخشد. وی در یکی از فیلم ها با دختری که نقش کوچکی را دارد آشنا می شود و چون وی را مشتاق می بیند راهنمایی های خوبی به او می کند که باعث ترقی ناگهانی دختر در سینما می شود

ترجمه صحیح نام این فیلم هنرپیشه به معنای کلمه artist است که به اشتباه در معنای تحت الفظی هنرمند ترجمه شده و به خاطر آن که اکنون آن را با این نام می شناشند در اینجا از همان هنرمند استفاده می کنیم.

داستان فیلم درباره یک بازیگر مرد سینمای صامت است که در دوره اوج و محبوبیت قرار دارد و همراه با سگش در فیلم های زیادی بازی کرده و در آنها می درخشد. وی در یکی از فیلم ها با دختری که نقش کوچکی را دارد آشنا می شود و چون وی را مشتاق می بیند راهنمایی های خوبی به او می کند که باعث ترقی ناگهانی دختر در سینما می شود.

فیلم صامت

در این میان صدا به سینما می آید و دختر که صدایی مناسب آواز خوانی دارد در فیلم های موزیکال به اوج می رسد و در کنار وی هنرپیشه که اعتقادی به بازی صدادار! ندارد رفته رفته از محبوبیت می افتد و در محیطی ایزوله خود را در خانه حبس می کند به طوری که همسرش تحملش را از دست داده و وی را ترک می کند.

هنرپیشه که تمام یادگارهایش را در حراجی فروخته و دیگر آه در بساط ندارد،  دچار فشارهای عصبی می شود خدمتکارش را به دلیل عدم توانایی پرداخت حقوق وی اخراج می کند و در تنهایی دچار حادثه آتش سوزی می شود.

دختر به شهرت رسیده وی را پیدا می کند و از او در خانه خودش پرستاری می کند. هنرپیشه پس از بهبودی تمام یادگاران فروخته شده اش را در خانه دختر می یابد و فیلم در یک پایان خوش هالیوودی با آشتی دختر و هنذرپیشه به پایان می رسد.

می بینیم که داستان بسیار ساده و خطی است و روایت تصویری به خوبی تداعی گر فیلم های دوران صامت است. با این حال کارگردان ظرافت های بسیار خوبی را در فیلم آورده است که این داستان معمولی را نجات می دهد و در جاهایی که بیننده انتظار ندارد وی را شگفت زده می کند.

می دانیم که هر داستان خوبی برای رهایی از کسالت خواننده نقطه عطف هایی را دارد که نویسنده آن منظور می کند و معمول است که در پایان فصول اتفاق می افتد تا علاوه بر ایجاد تعلیق و اشتیاق برای خواننده وی را به خواندن ادامه داستان ترغیب کند. در فیلمنامه ها نیز این اتفاق می افتد با این تفاوت که ممکن است این نقاط عطف نه در پایان سکانس ها که در میانه آن روی دهد. به این ترتیب که یک اتفاق پایانی یا فرامتنی تبدیل به رویدادی بینامتنی می شود که به دلیل جذابیت بالا یا جای گیری درست جذابیت مداوم دارد و در نهایت دو سکانس را به هم پیوند می دهد.

در این فیلم نیز در جایی که هنرپیشه صدای خود و گذاشتن لیوان بر میز را می شنود این شگفت زدگی بیننده را که دارد یک فیلم صامت تماشا می کند به حدی تکان می دهد که تا سکانس بعدی که از اتفاق قرابت معنایی با این موضوع دارد رها نمی کند. ویژگی دیگر این بخش در تعجب خود هنرپیشه از شنیدن صداست که میزان همذات پنداری بیننده را به شدت افزایش و در تعاقب آن تاثیر پذیری را بالا می برد.

فیلم صامت

بازی گرفتن خوب از بازیگران و به ویژه سگی که در فیلم هست از دیگر نقاط قوت فیلم است که در سکانس آتش سوزی به خوبی خود را نشان می دهد.

نمایش های خنده دار هنرپیشه پس از پایان فیلم در سکانس دوم نیز از مواردی است که به شخصیت پردازی وی در فیلم کمک شایانی می کند و کمک گرفتن از تصاویر به خوبی این امر خطیر را که به معمول توسط دیالوگ ها صورت می گیرد هدایت می کند.

اقتباس ادبی در سینما مقوله ای سخت و طاقت فرساست برای همین است که بسیاری از داستان های مشهور دنیای ادب یا به سینما راه پیدا نکرده اند یا اگر راه یافته اند افتضاحی غریب را به تماشا گذاشته اند! از این منظر ساخت فیلم صامت نیز که مطابق سنت های معهود این نوع سینما فقط در هنگام لزوم دیالوگ ها با نوشته ای بین تصاویری عرضه می شود کاری بسیار دشوار است خاصه آنکه در ژانر کمدی نباشد. "مترو پلیس" فریتز لانگ شاهد مثال خوبی بر این مدعاست که عمده بازیگران آن بازی های بیرونی غلو شده ای دارند چرا که فاقد دیالوگ های لازم برای بیان موقعیت یا احساسات شخصیت های خود هستند.

هنرپیشه اما، در کنار بازی خوب بازیگران خود مثل یک فیلم هنری خوب از بازی های زیرپوستی بهره برده است که لبه تیغی برای یک فیلم صامت است. با این حال تبحر بالای کارگردان در دکوپاژ فیلمنامه و هدایت بازیگران این موضوع را نکته حسن فیلم کرده و توانسته است فیلمی امروزی با قالبی قدیمی را بر پرده نقره ای جهان به نمایش بگذارد در حالی که تحسین منتقدان و مردم را به طور توامان در پی دارد.

تنها نکته منفی فیلم پایان احمقانه هالیوودی آن است که بازیگر پس از کش و قوس با خودش و قبول گذشتن دوره سینمای صامت با دختر بازیگر زوج هنری تشکیل می دهند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود تا همین طور ادامه پیدا کند. برای همین افول سینمای صامت که حرف اصلی فیلم است در پیام پایانی گم می شود و به نظر می رسد فیلم ظهور و سقوط و دوباره ظهور ستاره ای را به نمایش می گذارد که مردم به وی «هنرپیشه» می گویند.

فرآوری : مسعود عجمی

بخش سینما و تلویزیون تبیان


سایت IMDB ، نقد فیلم ،  سینماپرس