برترین مذهب چیست؟
تعبّد شیعه در اصول دین به غیر مذهب اشعرى و در فروع دین به غیر مذاهب اربعه، نه به خاطر تحزب، دسته بندى و تعصب است، نه به خاطر شك و تردید در اجتهاد ائمه مذاهب اربعه و نه از جهت تردید در عدالت، امانت، پاكى و جلالت علمى آنها.
بلكه ادله شرعى، ما را به پیروى از مذهب اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ملزم ساخته است; پیروى از مذهب همان ها كه در دامن رسالت پرورش یافته اند و رفت وآمد فرشتگان در خانه آنها بوده است و محل فرود آمدن وحى و نزول قرآن كریم بوده اند. به این دلیل است كه ما، در فروع دین و عقاید مذهبى، اصول فقه و قواعد آن، معارف، سنت و قرآن و علوم، اخلاق، آداب و رسوم، به آنها پیوسته ایم.
فقط به دلیل تسلیم در برابر ادله و برهان، و تنها به واسطه تعبد در برابر سنت پیامبر اسلام، بزرگترین پیامبر الهى، این راه را برگزیده ایم و بس ـ درود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خاندانش باد ـ .
اگر ادله، اجازه مخالفت با ائمه(علیهم السلام)، اهل بیت پیامبر، را مى داد، و یا مى توانستیم، به هنگام انجام وظایف، بر طبق مذهب دیگرى قصد قربت كنیم، از جمهور تبعیت مى كردیم و قدم به جاى قدم آنها مى گذاردیم تا پیمان دوستى محكم تر و دستگیره برادرى مطمئن تر گردد.
اما ادله قطعى راه شخصِ مۆمن را سدّ مى كند و بین او و خواسته هایش فاصله مى اندازد. اکثریت دلیلى بر ترجیح مذاهب خود بر مذاهب دیگر ندارند، چه رسد به این كه تبعیت از آنها واجب باشد.
ما در ادله مسلمانان با دقت، محققانه و با استقصاى كامل نگریستیم، دلیلى كه بر لزوم متابعت از آنها دلالت كند نیافتیم، جز آنچه كه برادران اهل سنت یادآور شده اند و آن عبارت است از: اجتهاد، امانت، عدالت و جلالت قدر ائمه مذاهب اربعه و حال آن كه مى دانیم، اجتهاد، امانت، عدالت و جلالت قدر در انحصار آنها نیست.
ادله شرعى، ما را به پیروى از مذهب اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ملزم ساخته است; پیروى از مذهب همان ها كه در دامن رسالت پرورش یافته اند و رفت وآمد فرشتگان در خانه آنها بوده است و محل فرود آمدن وحى و نزول قرآن كریم بوده اند
بنابراین چگونه ممكن است كه مذهب آنها تعییناً واجب الاتّباع باشد؟
ما هرگز گمان نمى بریم كسى جرأت كند و به برترى آنها، در علم و عمل، از ائمه ما قایل گردد، یعنى قایل به برترى آنها بر امامان عترت پاك، كشتى هاى نجات، باب حطّه امت، مركز امنیت از اختلاف در دین، پرچم هاى هدایت، و زاد و توشه رسول خدا و بقایاى او در میان امت اسلام.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آنها فرموده است: «از آنها پیش نیفتید كه هلاك مى شوید، و از پیوستن به آنها كوتاهى مكنید كه نابود مى گردید، به آنها چیزى میاموزید كه آنها از شما آگاه ترند.»
و جاى بسى شگفتى است كه برادران اهل سنت مى گویند: گذشتگان صالح، به مذاهب اربعه متدین بوده اند و آنها را برترین مذاهب مى دانستند، و در تمام اعصار و همه جا متفقاً طبق آنها عمل مى كرده اند.
گویا آنان مطلع نیستند كه صالحانِ پیشین و شیعیان آل محمّد به مذهب ائمه (اهل بیت) و ثقل رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)متدین بوده اند و از آن كوچك ترین انحرافى نیافته اند. آنها از زمان على و فاطمه(علیهما السلام) تا هم اكنون، مطابق این روش عمل مى كرده اند. یعنى از آن زمان كه نه اشعرى و نه هیچ كدام از ائمه مذاهب اربعه، و نه پدران آنها وجود داشته اند.
مسلمانان در قرن هاى سه گانه نخستین، به هیچ كدام از این مذاهب متدین نبوده اند. این مذاهب كجا و مردم قرون اول و دوم و سوّم كجا! ـ كه بهترین قرون به شمار مى روند ـ ; زیرا اشعرى، در سال 270 هـ .ق تولد یافته و در حدود سال 335 هـ .ق از دنیا رفته است;
ادله قطعى راه شخصِ مۆمن را سدّ مى كند و بین او و خواسته هایش فاصله مى اندازد. اکثریت دلیلى بر ترجیح مذاهب خود بر مذاهب دیگر ندارند، چه رسد به این كه تبعیت از آنها واجب باشد
احمد بن حنبل، در سال 164هـ .ق به دنیا آمده و در سال 241هـ .ق از دنیا رفته است;
شافعى در سال 150هـ .ق متولد شده و در سال 204هـ .ق وفات یافته است; مالك نیز در سال 95هـ .ق(1) قدم به این جهان گذارده و در سال 179هـ .ق به سراى دیگر شتافته است;
و ابوحنیفه، در سال 80هـ .ق تولد یافته و در سال 150هـ .ق به جهان باقى قدم گذارده است.
اما شیعه، از صدر اسلام، به مذهب ائمه اهل بیت(علیهم السلام) متدین بوده اند ـ كه اهل بیت به آنچه در خانه است آشناترند ـ و غیر شیعه به مذهب و روش علماى صحابه و تابعین عمل مى كردند.
بنابراین چه دلیلى همه مسلمانان را ملزم مى سازد كه پس از سه قرن اول، به مذاهب نامبرده عمل كنند، نه مذهب دیگرى كه از پیش بدان عمل مى شده است؟! و چه چیز آنها را وادار مى سازد كه از هم ردیفان كتاب خدا، سفیران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مخزن علوم وى، كشتى نجات، و باب حطه امت، عدول كنند؟!!(2)
1 ـ ابن خلكان، در كتاب وفیات الاعیان، آورده است: مالك سه سال در رحم مادر، به همان صورت جنین، باقى ماند. ابن قتیبه نیز در كتاب معارف خود، صفحه 170، در آنجا كه اصحاب رأى را مى شمارد، مالك را از آن جمله مى داند، و نیز در آنجا كه گروهى را نام مى برد كه به گمان خود مادرانشان بیش از مدت حمل به آنها حامله بودند، یعنى در صفحه 198 معارف، به این مطلب تصریح مى كند.
2-سید عبدالحسین شرف الدین موسوى، المراجعات، ص 44.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع: سایت آل البیت