فارسی ناشنیده
نگاهی به اثری وزین با موضوع ادبیات تاریخی حوزه تمدنی فارسی زبانان
روزگاری زبان فارسی از «داغستان» تا دور دستهای «بنگال» و از «کاشغر» تا بوسنی و آلبانی، زبان ذوق و احساس و زبان حکمت و عرفان بود و تا هر جا که رفت تأثیری ژرف بر مردمان آن دیار گذاشت. البته امروز این زبان آن دامنه گذشته را ندارد و تنها در 3 کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان زبان رسمی است.
طبق نوشته مۆلفان کتاب «فارسی ناشنیده» کشوری که امروز در سراسر جهان به نام افغانستان شناخته شده است، بخشی از سرزمین پهناوری است که زبان فارسی بالندگیاش را در آنجا آغاز کرد و از آنجا رفتهرفته به سرزمینهای غربی ایران گسترش یافت.
این زبان که همچنان در افغانستان رگهایی پرخون و قلبی تپنده دارد، بخش بسیار مهمی از هویت ملی مردمان این کشور بوده و دارای گنجینه گران و ارجمندی از میراث فرهنگی همه مردمانی است که به آن میاندیشند، سخن میگویند و مینویسند.
هیچ یک از این تأثیراتی که در ایران بر سر زبان فارسی اتفاق افتاد، در فارسی رایج در افغانستان بجز یک مورد تحمیل نشده است، بلکه مردم افغانستان خود این واژگان را بر گزیده و در مناسبات روزانه خود آن را به کار میبرند.
اما تردیدی نیست که فارسی کاربردی در افغانستان از تأثیر گویشهای بومی، زبانهای همسایگان نزدیک و وام واژههای زبانهای اروپایی که بر آیند ورود مظاهر تمدن جدید در این سرزمین بوده است، بر کنار نمانده است. هر چند که اکنون زبان فارسی میراث مشترک ملتهای ایران، افغانستان و تاجیکستان است، اما چرا در ایران فارسی، در افغانستان دری و در تاجیکستان تاجیکی نامیده میشود.
آن گونه که در پیشگفتار کتاب فارسی ناشنیده نیز آمده است، جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست که این نامگذاری سهگانه برای یک زبان، کار آنهایی است که میخواستند میان این ملتها جدایی اندازند و این گونه القا کنند که مردمانی جداگانهاند و هیچ گونه پیوندی میان آنان نیست.
چرا زبان زبان مردم آنگولا، موزابیک، برزیل، ماکائو، گینه، و تیمور شرقی میتواند پرتغالی باشد و یا در مناطق دیگر انگلیسی و فرانسوی و اسپانیولی باشد، اما مردمانی که سدههای دراز سرگذشتی مشترک داشتند و آداب و سنن و آیین و زبان مشترک دارند و نام خیابانهای آنها رودکی، سنایی، جامی، خواجه عبدالله انصاری و فردوسی و سعدی و حافظ است، یک زبان با 3 نام جداگانه داشته باشند.
کتاب «فارسی ناشنیده» اثر مشترکی از 2 نویسنده و پژوهشگر زبان فارسی، حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو است که در جهت تقویت همین مشترکات در میان فارسی زبانان گرد آوری شده است.
مۆلفان این کتاب هدف از تدوین این فرهنگ واژگان را، کمک به یک کاسه شدن فرهنگهای فارسی ایران و افغانستان بر شمرده و خواستهاند که با تدوین این اثر به گنجینه زبان فارسی بیفزایند و پیوندهای فرهنگی میان 2 کشور را تقویت کند.
هر چند زبان فارسی در میان تمام فارسی زبانان از یک ریشه واحد سر چشمه گرفته است، اما گاه تفاوتهایی نیز هر چند اندک در گویشها و برخی از اصطلاحات دیده میشود که در مقدمه کتاب نیز به برخی از این تفاوتها اشاره شده است.
این کتاب نتیجه زحمات بیوقفه چندین سال تلاش نویسندگان آن بوده است و آن گونه که در پیشگفتار کتاب نیز آمده است این کتاب حاصل سال کتاب گردی و تهیه برگههای جداگانه برای هر یک از واژهها و اصطلاحات است و شمار این برگهها شاید به صد هزار برسد که برخی از آن بی شاهدند و برخی نیز تا بیست شاهد دارند.
مۆلفان این اثر برای هر یک از واژهها حداقل یک شاهد و حداکثر 3 شاهد را ذکر کردهاند و در تألیف این اثر، چهار دسته از واژه را در نظر داشتهاند. دسته اول از واژگان فارسی که در این کتاب به چشم میخورد واژگانی هستند که در روزگار کهن در میان تمام فارسی زبانان کاربرد داشتند و اینک در ایران رو به فراموشی رفتهاند ولی در زبان فارسی افغانستان این واژهها هنوز زنده ماندهاند و همچنان کاربرد دارند.
دسته دوم از واژههایی که به آن پرداخته شده است واژههایی هستند که در ایران و افغانستان هر 2 کاربرد دارند، اما معنی آنها در هر یک از 2 کشور فرق میکند. واژههای فارسی که فقط در افغانستان کاربرد دارند و از گویشهای بومی به فارسی افغانستان راه یافتهاند ولی در ایران ناشناخته ماندهاند، بخش دیگری از واژگان این کتاب را شکل میدهد.
چهارمین بخش از واژهها آنهایی هستند که از زبانهای دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و امروزه در میان مردمان این کشور رایج هستند، اما هیچ حضوری در فارسی ایران ندارند. برخی از این تفاوتها را میتوان در پیشی گرفتن صفت بر موصوف اشاره کرد که در مناطقی از آن اسم مرکب میسازند، کلمات مرکبی مثل: چنبر خیار، سفید ریش، کور موش، مجنون بید که در فارسی ایران موصوف بر صفت پیشی دارد.
البته باید یادآوری کرد که بسیاری از کلمات مرکبی که صفت بر موصوف پیشی میگیرد در تمام مناطق افغانستان رایج نیست، بعنوان مثال در بیشتر مناطق افغانستان همان «ریش سفید» و یا «بید مجنون» رایج است و برخی کلمات مرکب مثل «کورموش»، هر 2 گونه آن برای مردم آشنا است.
حسن انوشه متولد «بابل» است که دکترای خود را از دانشگاه تهران دریافت کرده و یکی از نویسندگان مطرح در حوزه زبان و ادبیات فارسی بخصوص در حوزه زبان و ادبیات فارسی در افغانستان، تاجیکستان و شبهقاره هند است که کارهای درخشانی از خود به یادگار گذاشته است. انوشه بیش از 2 دهه است که در حال تدوین دانشنامه زبان و ادب فارسی است که تا کنون 9 جلد از این دانشنامهها را که مربوط به کشورهای افغانستان و کشورهای شبهقاره هند و آسیای میانه است منتشر کرده است. وی علاوه بر این دانشنامهها بیش از 2500 مقاله را هم برای دایرةالمعارف تشیع نوشته است.
منبع: خبرگزاری فارس